چاغداش قشقایی


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Other


بورادا بیر اوجاق آلیشیق‌دیر

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Other
Statistics
Posts filter


در این امر، کارآمد و سرآمد بودند و بنگرید کارهای دلنواز آنان را. در گونه‌‌ی موسیقی پاپ نیز چنین است و هر خواننده‌ای که مرتبه‌ای چشمگیر دارد و دلخواه مخاطبان هنرشناس است، بی‌گمان ترانه‌سرایی کاربلد در کنار خود دارد. برای نمونه، تصنیف‌های موفق و ماندگار آوازخوانان پاپ ایران مانند هایده، داریوش، گوگوش، سیاوش قمیشی و دیگران، از ترانه‌هایی موفق و ترانه‌سرایانی همچون اردلان سرفراز، ایرج جنتی عطایی، منصور تهرانی، هما میر افشار،‌ پرویز وکیلی و ... بهره برده‌اند و کارشان تا هنوز ماندگار است.
هر هنرمند در کار خود، افزون بر پیش نهادن یک کار هنری، ذوق و دریافت هنری مخاطبان خود را نیز رونق و تعالی می‌دهد. هنرمند موسیقی نیز چنین است و با ساختن یک اثر بشکوه، هنرمندانه و آبدیده، یا اثری فرومایه و بی‌ارج و آبکی، در تربیت هنری جامعه کارساز می‌شود؛ و خوش به سعادت جامعه‌ای که هنرمندانش دانشور، فرهنگوَر و ورزنده هستند و دریغ و افسوس بر قومی که فرهنگوَران و هنرورانش آبدیده، ژرف، دانا و بینا نیستند.
زبان ترکی قشقایی به نام عنصر بنیادین هویتی، در زمانه‌ی ما با بحران‌ها، بازدارندگی‌ها و دشواری‌های چند و بیش روباروست و نیازمند یک غیرت و پشتکاری همگانی‌ شده است. در این میان، یک موسیقیدان کاربلد و ادب‌آموخته، با انتخاب شعرهای استخواندار و نیکو، افزون بر تقویت کار خویش، در تربیت ذوق ادبی جامعه نیز کار آمد می‌شود. آنچه آمد، در آمدی بود بر این پیشنهاد و خواهش که:
یک: خنیاگران قشقایی در کار ادبیات و شناخت ژرف‌تر شعر، بیش بکوشند که شایسته‌ی خنیاگران نیست که همنشین و بینا و دانای ادبیات نباشند. نیک‌تر و شایسته‌تر آن‌که هنر موسیقی خود را با شعرهای شایان و زیبنده، رونق دهند و ماندنی کنند. دو:  زبان و ادب ترکی را یک بایستگی و شایستگی برای خود باز شناسند و در آن بکوشند؛ چنانکه و شگفت اینکه در قشقایی هنوز حتا ترانه‌ای کودکانه در ارجمندی و پاسداشت زبان ترکی زاده نشده تا نوباوگان بخوانند. گو اینکه خنیاگران ما نیز همچون دیگر کسان و صنف‌ها چندان دغدغه‌ی زبان ترکی ندارند، همچون دیگر کنشگران، مگر اندک و کم از انگشتان دست.
    
@chaghdash_q


                               
                                      👁‍🗨        
                                #چاغداش
                                 ۱۴۰۳/۸/۲۷
        
#چاغداش_موسیقی
□ سرنوشت زبان ترکی قشقایی در کار و بار اهالی موسیقی
#کامبیز_نجفی

خنیاگران قشقایی افزون بر کار و بار هنری و گسترش موسیقی، کنشی مهم در نگاهداری و جابه‌جایی شعر قشقایی به نسل‌های پسین خود داشته‌اند، چندانکه برخی از شعرهای گردآوری‌شده، از دهان آنان به کشکول گردآوران شعر قشقایی راه برده است.
مهم دیگر اینکه، افزون بر پرورش گوش مردمان برای دریافت موسیقی فاخر و کارکشته و هنری، می‌توانند در بازشناسایی شعر قشقایی و دریافت شعر بد و نازل از شعر خوب و والا نیز کارساز باشند.
خنیاگران همچنین شعر شاعران را نیز به درون جامعه می‌برند. از این‌روی، کنشی پر مهم در نگاهداری، آموزش و گسترش شعر قشقایی دارند؛ و از پی این تاثیرگذاری، باری وزین بر دوش و کاری مهم در دست دارند و آن، شناخت و بازشناسی شعر پرمایه از شعر بی‌مایه و  گسترانیدن هنر جدی شعر در نزد مخاطبان است.
خنیاگران کلان و وزین همچون استاد شجریان، مایه‌ی پیوند بیشتر و ژرف‌تر مردم ایران با حافظ، سعدی، مولوی، خیام، باباطاهر، فریدون مشیری، هوشنگ ابتهاج و ... شده بود و در شناخت شعر سزاوار و دلبستگی مردمان ایران با زبان و شعر فارسی و گزینش شعرهای ارجمند کارساز شد.  علیرغم این کارسازی موسیقی بر شعر، ولی در قشقایی آهنگساز و آوازخوانی چندان که زبان ترکی را یک دغدغه و رسالت برای خویش باز شناخته و مایه‌ی گسترش شعر ترکی در قشقایی شده و در این جستار کوشیده باشد، سراغی نداریم.
در کنار شماری از کوشندگان موسیقی که ارج و نیاز شعرِ شاعرانه، شایسته و سزاوار را دریافته‌اند، ولی شماری کم و بیش از آنانی که امروز صدای آنان را می‌شنویم، هرچند و شاید در هنر موسیقی، شنیدنی باشند، ولی بی‌تعارف، در ادبیات، کسانی آموخته، شناسا و ورزیده نیستند. برخی‌شان بی‌برو برگرد آشنایی ژرف با ادبیات ندارند و تا کنون همنشین جدی، پیگیر و جستجوگر هنر شعر نبوده‌اند. خنیاگری که مطالعه و کاوش جدی در شعر ترک و فارس و جهان نداشته‌ باشد، آرایه‌های ادبی و برتری‌های شعر عالی و سبب‌های پسندیدگی شعرهای نامدار و ماندگار را نداند، در ژانر ترانه جستجو نکرده باشد، پیوند ترانه و موسیقی را چندان نشناسد، کارهای نامدار موسیقی را از نگر ترانه نکاویده باشد، نام و کار و بار چند شاعر ترک و فارس و جهان را نداند، بدیهی‌ست که در گزینش شعر  برازنده و پسندیده برای موسیقی خود، نابلد باشد.
کار برخی خوانندگان گاهی آنچنان نقصان می‌گیرد که به‌مایه‌ی نداشتن آشنایی با مقدمات زبان ترکی، واژگان را حتا نادرست بیان می‌کنند و مثلن کلمه‌های "گؤز را گئز، چای را چئی، ائل را ایل، کیل را کِل،‌ قیزلار را قیزلر، داشلار را داشلر، قالایدیم را قالَیدیم، سه‌ویرم را سئویرم، اوتورموشام را اوتورمیشم،" بیان می‌کنند. آنان‌که اندک آشنایی با قواعد زبان ترکی داشته باشند، به نیکی در می‌یابند که این بیان و تلفظ‌ها تا چه اندازه نازییا، ناموزون حتا مضحک است.(۱) (زیرنویس: به این هنرجویان گرامی پیشنهاد می‌شود پیش از اجرا، از یک ادبیاتچی کاربلد بخواهند که شعر را برای ایشان بخوانند و ضبط کنند و خواننده به همان سان بیان کند. این آسیب،‌ تنها در موسیقی شنیده نمی‌شود، بلکه بسیاری از فعالان مجازی در حوزه‌ی طنز، فولکلور و به‌نام مدلینگ و ... در بیان درست اسم‌ها،‌فعل‌ها، پسوندها، چیدمان دستوری زبان ترکی و ... دچار اشتباه‌های زیادی هستند.
برکنار از چند و اندک موسیقیکار قشقایی که در کار موسیقی و ترانه، عمیق‌ترند و نگاهی ریزبین و شعرشناس و پر وسواس در گزینش شعر دارند، گاهی و اغلب به خوانندگان و ترانه‌هایی با شعرهای چندان نازل و ناشعر بر می‌خوریم که بی‌مایگی و ابتذال آن مایه‌ی شگفتی و البته بیزاری می‌شود. شبکه‌های مجازی از جمله اینستاگرام بر این میانمایگی و فرومایگی دامن می‌زنند و موسیقی، شعر، طنز، رقص و ... را تا ابتذال و بی‌مایگی فرو کاهیده است.
پاره‌ای این نیاز را در یافته‌اند که برای گذر از مقام‌ها و تصنیف‌های مکرر، شیوه‌ای نو در موسیقی پی افکنند و پس در پی شعری دگرسان با شعر پیشینیانند و از این‌روی، در جست‌وجوی شعری دگرسانند؛ ولی از آنجا که ژانر ترانه در قشقایی، هنری آزموده، کارکرده و بر آمده نیست و ترانه‌سرایی به‌نام یک ژانر هنری هنوز پدید نیامده، چیزی دل‌آرا فرا دست نمی‌آید و به‌گوش نمی‌رسد.
از شایستگی‌ها و بایستگی‌های خنیاگران کاربلد، برگزیدن شعرهای شاعرانه و ورز خورده و استوار است، چنانکه شجریان، مشکاتیان،‌ علیزاده، همایون خرم، انوشیروان روحانی و...


Forward from: کامیشکا
                              
                                    🧿              
                               #کامیشکا          
                                ۱۴۰۳/۸/۲۳ 
                   
#تلگراف_شبانگاهی
#برسد_به_دست_دوست

در بحرِ پُرآشوبِ جهان تجربه کردیم
جایی نَبُوَد امن‌تر از کامِ نهنگش
#سالک_قزوینی


@kambiz_najafi


                               
                                      🧿        
                                #چاغداش
                                 ۱۴۰۳/۸/۲۴ 
                  
□آرامگاه دشتی و مسیح، یاغیان نامدار دهه‌ی چهل قشقایی
جاده‌ی سیمکان_جهرم
عکاس: حسین اسماعیلی طیبی


@chaghdash_q


Forward from: کامیشکا
                              
                                    🧿              
                               #کامیشکا          
                                ۱۴۰۳/۸/۲۳ 
                   

#کامیشکا_روزگار
□کلینیک ترک بی‌حجابی، بی‌هودگی و دور تسلسل
#کامبیز_نجفی

مهری طالبی دارستانی(که به عنوان بانوی فعال و مددکار اجتماعی، کارشناس حوزه زنان و دانشجوی دکترای مطالعات زنان، یکی از بانوان فعال جهادی و همچنین از فعالان حوزه فضای مجازی و از حامیان سعید جلیلی شناخته می‌شود)  فرموده است: "برای نخستین‌بار در کشور به همت اداره‌ی زنان و خانواده‌ی ستاد امر به معروف، کلینیک ترک بی‌حجابی در تهران با هدف درمان علمی و روانشناختی بی‌حجابی ویژه‌ی نسل نوجوان، جوان و بانوان جویای هویت اجتماعی و اسلامی افتتاح می‌شود."

یک: واژه‌نامه‌های عمید، دهخدا و معین، واژه‌ی کلینیک را "درمانگاه، محلی دارای تجهیزات در یک رشته‌ی خاص برای درمان بیماران،‌ بیمارستانی که در آن دانشجویان پزشکی تحت آموزش پزشکی قرار می‌گیرند، درمانگاه بالینی، ساختمان یا بخشی در بیمارستان و مطب" معنا کرده‌اند.
مگر اینکه، معنای کلینیک نیز همچون واژگان دیگر، دگرگون شده باشد. .(۱:زیرنویس)

دو: بانو دارستانی و هم‌اندیشانشان بی‌حجابی را گونه‌ای بیماری می‌انگارند که باید درمان بشود، منتها به‌قول خودشان علمی و روانشناختی، گو اینکه در این چهل سال چنین نبوده است، وگرنه به انجام و فرجامی رسیده بود غیر از این، و گو اینکه دیگر راهی نیازموده نمانده است، مگر کلینیک ترک بی‌حجابی.

سه: بیمارِ تن، بیمارِ حجاب: اکنون حتا اگر گمان بریم که بی‌حجابی، گونه‌ای بیماری‌ست، ولی:
۱. بیمار، با اراده‌ی خویش، و خودش با پای خودش به کلینیک می‌آید، نه با دستبند و پابند،‌ مگر بیمار روانی خطرناک.
۲. اگر بیمار نیاز به همراه داشته باشد، یکی از بستگان، وی را همراهی می‌کند، نه نیروهای انتظامی.
۳. بیمار اورژانسی را با آمبولانس می‌آورند، نه با ونِ گشت ارشاد.
۴. در بیمارستان، پزشک با بیمار سخن می‌گوید، نه بازجو.
۵.کادر بیمارستان سفیدپوش است، نه سیاه‌پوش.
۶. بیمار را در صورت نیاز به درمانگاه‌های مجهز منتقل می‌کنند، نه دادگاه.
۷. بیمار را به‌خاطر بیماری جریمه‌ی نقدی و زندان نمی‌کنند.
٨. از بیمار تعهد و امضا نمی‌گیرند که دیگر بیمار نشود.
۹. پزشکان بیماران را فریب‌خورده‌ی شبکه‌های دشمن و برانداز و در پرتو داروهای روانگردان نمی‌پندارند.

با این حساب، اگر کسی را با مانور و مامور و وَن ببرند و اُلدُرُم بُلدُرُم، یا جریمه کنند و تعهد بگیرند، دیگر معنای کلینیک در میان نباشد. راه دیگر این است که جار زده شود "هرکس خواستار ترک بی‌حجابی‌ست، به ما مراجعه کند و ما با روش‌های علمی و روانشناختی وی را ترک می‌دهیم."
باید نشست و مشتریان را شمرد.

چهار:
به گمانِ خردمندی، اگر حقوق پاره‌ای از مسئولین را چند برابر پرداخت کنند، ولی بگویند لطفن توی خانه بنشینید و هیچ نگویید و هیچ نکنید، زیان و پیامدهای فاجعه‌بار ایده‌های فله‌ای بسیار کم‌تر خواهد بود.
و به گفتِ شاعر:
"آنچه از لشکر تاتار نديدست كسى
من به یک تار از آن زلف پريشان ديدم"
(كليم كاشانى)


○زیرنویس
۱. البته اکنون هرکس هر اسمی روی هرچیزی می‌گذارد، شاید دیده باشید مثلن کلینیک مصالح ساختمانی، کلینیک املاک و معاملات، کلینیک فرش دستباف، و اینک کلینیک ترک بی‌حجابی.


@kambiz_najafi


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
                               
                                      🧿        
                                #چاغداش
                                 ۱۴۰۳/۸/۲۲ 
                  
□سوارکار قشقایی
فریده بی‌بی کشکولی(همسر حبیب‌خان کشکولی)
روستای دهنو قلندری
پاییز ۱۳۵۷
جشن همسرمندی مرتضاخان کشکولی

t.me/chaghdash_q


               
                              👁‍🗨         
               #چاغداشلیق 
                          ۱۴۰۳/۸/۱۸
             

□دینا
بیر نئچچه بؤلوم "دینا"دان
#منصور_شاه‌محمدی



 #چاغداشلیق
#قاشقایی_تورکجه_دیل_و_ادبییات_اه‌وی
* تورکجه اوخوماق، ائشیتمگ و یازماغا، تیلیقرامدا، "چاغداشلیق" آخاغینا قوشولونگ:
@chaghdashlIq


Forward from: چاغداشلیق
               
                                    👁‍🗨        
                               #چاغداشلیق  
                                ۱۴۰۳/۸/۱۲  
             
□اسینتی، تارینینگ نفسی
یازار: #عیرفان_آهار_نظری
دؤندرمه: #کامبیز_نجفی


اونونگ اوکو چوخ آغیر ایدی و باش‌اوخاری چوخ چتین. بوغدا داناسی اونونگ اینجه چینلری اوستونه آغیرلیق ائدیردی. نفسله‌شیردی، آما هئچ‌کیم اونونگ نفسی سسینی ائشیتمیردی، بیرکیم اونو گؤرموردو.
دانا اونونگ کومبوجا چینلرینینگ اوستوندن سوررولموس، دوشدو. تاری بوغدا داناسینی هوفوردو. قارینجا، اسینتی تارینینگ نفسی اولماغی بیلیردی.
قارینجا گئنه‌دن بوغدا دانینی چینینه آلمیش، تارییا دئدی: "سنینگ اولماغینگی گاهدان‌بیر اونودورام. کاشکیم آرتیق اسیردینگ."
تاری دئدی: "واری‌چاغ اسیرم. ائیتمه‌یه بئله‌می لایلامیشانگ."
قارینجا دئدی: "لایلانان منم، بس‌کی کومبوجایام، بس‌کی اونگمسیز،‌ بس‌کی اوفاق. اونونگ اولماق_اولماماغینی بیر کیمسه بیلمه‌ین نوقطا."
تاری دئدی: "آما نوقطا هر خطینگ باشلاماسی‌دیر."
قارینجا، بوغداسی دانینینگ آلتیندا ایتمیش، دئدی: "من آما هئچ باشلاماسییام و کومبوجا و گؤرونمز. من هئچ کیمینگ گؤزونه گلمم."
تاری دئدی: "گؤرمگه یاراشان گؤز، گؤرر. منیم گؤزلریم واری‌چاغ گؤرردیر."
قارینجا بونو بیلیردی، اما دانیشلاشماغا ایشتییاقلی‌ایدی. بو اوزدن گئنه‌دن دئدی: "سنینگ یئرینگ بؤیوگ‌دور و من انگ کومبوجا زاد. منیم اولماماغیما بیر غم یوخدور."
تاری دئدی: "آما سن اولماسانگ،‌ بوغدا دانینی کیم دالینا چکه و اسینتی اویناماغینینگ یولونو تورپاق دوشونده آچا؟ سن وارانگ و اولماغینگ بیر پایی، سنینگ ایچین‌دیر. سنینگ اولمامازلیغینگدا، بو کارخانانینگ ایشی یاریمچیق‌دیر."
قارینجا گولدو و بوغدا دانی گئنه‌دن چینیندن دوشدو. تاری، دانی اونا ساری ایتته‌له‌دی. هئچ‌کیم آما یئرینگ بیر بوجاغیندا قارینجا تاری‌اینان دانیشیقدا اولماغی بیلمیردی.

○سؤزلوگ
_اسینتی: نسیم
_باش‌اوخاری: سربالایی.
_اینجه: نازک، ظریف.
_نفس‌لشمگ: نفس آلماق، نفس‌نفس زدن.
_گاهدان‌بیر: گاهی.
_لایلاماق: ایتیرتمگ، گم کردن.
_اونگمسیز: ناچیز، بی‌اهمیت.
_گؤرمگه یاراشان گؤز، گؤرر: چشم سزاوار دیدن، خواهد دید.
_یاریمچیق: نا تمام.
_ایتته‌له‌مگ: هل دادن.
_دانیشیق: گفتگو، با هم سخن گفتن.

*قایناق: قاناتلارینگی هارادا قویموش، گئتدینگ، ناشیر: اوفوق، ۱۳۸۶.

 #چاغداشلیق
#قاشقایی_تورکجه_دیل_و_ادبییات_اه‌وی
* تورکجه اوخوماق، ائشیتمگ و یازماغا، تیلیقرامدا، "چاغداشلیق" آخاغینا قوشولونگ:
@chaghdashlIq


Forward from: چاغداشلیق
               
                                   👁‍🗨        
                                #چاغداشلیق
                                ۱۴۰۳/۸/۷ 
             

#چاغداشلیق_دوز_آرری_دوررو_دانیشاق

❌شهباز کمربندینی اورسوسوینان سِت ائتمیشدی.
✅ شاهباز قاییشینی باشماقلاری‌اینان یاراشدیرمیشدی.

❌ من چاه‌کاظیمادا سیجاغیم اولدو.
✅ من چاه‌کاظیمادا ایستیله‌دیم.

❌دوکتور عبدالله‌خان قاشقایی بیریز داغیندا ایست قلبی ائتدی.
✅ دوکتور عبدالله‌خان قاشقایی‌نینگ اوره‌گی بیریز داغیندا دایاندی/توردو.

❌دئدی: آرواد! اه‌ویمیزی جمع و جور ائت. قوناق واریمیز.
✅ دئدی: آرواد! اه‌ویمیزی ییغیشدیر، قوناغیمیز وار/قوناق واریمیز.

❌فروشنده‌ی دوره‌گرد عدس کیسه‌سینی خالی ائتدی.
✅طاهاف/گزه‌گن ساتیجی مریجمگ تورباسینی بوشالتدی.

❌پولومونگ بقیه‌سی هانی؟
✅ پولومونگ قالیغی هانی؟

❌منیم اوششاغیم ساعت پنج خون‌دماغ اولدو.
✅منیم اوششاغیمینگ بورنو بئش ساعاتیندا قانادی.

❌ بوگون پنجم‌دیر.
✅بوگون آیینگ بئشی دیر.

❌ یکمِ ماه، دومِ ماه، سومِ ماه، چهارمِ ماه، پنجمِ ماه.
✅ آیینیگ بیری،‌ آیینیگ ایککیسی، آیینیگ اوچو، آیینگ دؤردو، آیینیگ بئشی.

❌ چوختر توضیح وئر.
✅آرتیق آچیقلا.

❌سنینگ  قیزینگ اورسوسونو برعگس گییمیشدیر.
✅ سنینگ قیزینگ باشماغینی ترسه گئیمیشدیر.

❌اوول‌کی برخورددا اونو تانیدیم.
✅ بیریمکی گؤروشده اونو نانیدیم.

❌چاغداش نویسنده‌لرینینگ گپلری غیر قابل باوردیر.
✅چاغداش یازانلارینینگ/یازارلارینینگ گپلری اینانمالی دگیل.

❌بیز اوستاد فرود و فرهاد گرگین‌پورو هئچ زامان یاددان چیخارتماق(چیخارتماگ).
✅ بیز اوستاد فرود و فرهاد گرگین‌پورو هئچ‌زامان اونوتماق(اونوتماگ).

❌ هوا نسبت به دوننگ یئی‌تردیر.
✅هاوا دونه‌نگه گؤره،‌ یئی‌دیر.

❌️ من به‌خاطر بوکی نومزادیمی گؤرم، تئزتر گلدیم.
✅️ من آداخلیمی گؤرمگ ایچین تئزدن گلدیم.

❌ ماذون مازییی گؤرنده، مازی چای کمینده حمام آفتاب توتوردو.
✅ماذون مازییی گؤرنده، مازی چای قیراغیندا گونشله‌نیردی.

❌قیزلار پیادا عروسییه گئتدیلر.
✅قیزلار یئرییه_یئرییه تویخانایا گئتدیلر.

❌ گردش به چپ ممنوع. گردش به راست ممنوع.
✅دؤنوش سولا قاداغان. دؤنوش ساغا قاداغان.

❌ترلان نومزادینا باخدی، لبخند ووردو.
✅ ترلان آداخلیسینا باخمیش، گولومسندی.

❌بیزیم پروازیمیز ساعت چند دیر؟
✅ بیزیم اوچوشوموز نه ساعات‌دیر؟

❌یاغیلار از نظر سو مضیقه‌ده‌یدیلر.
✅یاغیلار سو باخیمدان سیخینتیدایدیلار.
              
❌سن بیر آز لاغر/آرریق اولموشانگ
✅ سن بیر آز آرریقلاشمیشانگ.

@chaghdashlIq


Forward from: کامیشکا
Video is unavailable for watching
Show in Telegram


Forward from: کامیشکا
بی‌گمان تحریم‌ها را سفت‌تر و جمهوری اسلامی را محدودتر خواهد کرد، پس همچون پیشتر و شاید بیشتر، معاش مردم ایران دشوارتر خواهد بود.
از گزینه‌های خردمندانه‌ی پیش روی جمهوری اسلامی گفتگو و رواداری با باختریان است، ولی دوگانگی و چندگانی موضع دولتمردان در جستار غرب و تحریم و اف.ای.تی.اف، کارشکنی امپراتورهای خاوری روسیه و چین، خرسندی کشورهای خاورمیانه از چالش‌ها وتنش‌های بسیار ایران و البته نیرنگ و پیرنگ و لابی اسرائیل نخواهد گذاشت که ایران با دولت‌های باختری به گفتگو و تفاهم برسد.
در این میان، همسایگان شمال و جنوب ایران از چالش‌ها، انزوا و اشتغال ایران به جبهه‌ی مقاومت و تنش با اسرائیل و در سایه‌ی تحریم‌های ایران، نهایت بهره‌‌ی خود را خواهند برد و برای گسترش اقتصاد، آبادانی و پیوند خود با خاوریان و باختریان خواهند کوشید؛ مگر اینکه در ایران، کشتیبان را سیاست دیگر آمده باشد و در معادلات و معاملات بازنگری شود.
و اما، بر خلاف هلهله‌ و پیشواز برخی از اوپوزوسیون، ترامپ حامل آزادی و رامش برای ما نخواهد بود، که هیچگاه نبوده‌اند، همچنانکه آمریکایی‌ها با کودتای ۲۸ مرداد، آزادی و دموکراسی را به ایران نیاوردند. هیچگاه این‌کاره نبوده‌اند، وگرنه پس از خروج از اشغال افغانستان و عراق، تلّی از ویرانی به‌جای نمی‌نهادند، چه رسد به آزادی و دموکراسی.


@kambiz_najafi


Forward from: کامیشکا
                   
                                                            
                                       🧿               
                              #کامیشکا           
                                  ۱۴۰۳/۸/۱۷
                   

#کامیشکا_روزگار
□سرخ‌رویِ زردموی، دوباره در کاخ سفید
#کامبیز_نجفی


الف: یک کاوبوی ناسیونالیست در کاخ سفید:
مردی با رویِ سرخ و مویِ زرد که اگر پیروز انتخابات نمی‌شد،‌ یحتمل دوباره کاوبوی‌های خود را برای تسخیر کاخ سفید گسیل می‌کرد، اینک ولی با زبان خوش و خیلی دیپلماتیک، ستاره‌ی پریزدنتیِ ایالات متحده را بر سینه خواهد زد و در حالی‌که وینچسترش را از شانه  آویخته، مهمیز زنان بر پهلوی اسبش، با سُمضربه‌های ترق و ترق، پله‌‌های کاخ سفید را بالا خواهد رفت.
حالا این درست که گویا از قبیله‌ی جنّیان است و از جنون بهره دارد، ولی کمینه همچون بایدن نیاز به پمپرز ندارد و چپ و راستش را گم نمی‌کند، با اینکه از او پیرتر است. مردی که هم بنا به خوی نارسیستی خود، هم به‌خاطر ناسیونالیسم آمریکایی، به همه‌ی دنیا از فراز به  فرود می‌نگرد، و دولتمردی عامه‌پسند(پوپولیست) با رفتارهای  هنجارشکن و شگفتی‌ساز، سودا پیشه و بی‌تعارف.
(ما خود نیز یک ورژن از دونالد داشتیم، منتها ترامپ مناطق محروم بود، همو که هاله‌ی نور بر سر خویش می‌دید. گو اینکه فروکاهش دولتمردان از مردان کلان به خرده‌مردان، یک چیز فقط شرقی نیست، بلکه یک شیوع جهانی‌ست)

ب: سرخ‌رویِ زردموی و خاورمیانه:
بی‌آنکه در چرخه‌ی ایدئولوژیک غرب‌ستیزی و غرب‌گریزی در افتیم، ولی در یک چیز گمانی نمی‌رود و آن، بی‌مایه شدن و از معنا افتادن حقوق بشر و اخلاق سیاسی در دولت‌های باختری‌ و خاوری‌ست، فرقی ندارد کاخ سفید واشنگتن باشد یا سبز الیزه یا سرخ مسکو یا باکینگهام لندن. اسرائیل یک سال است که بی‌پروا و بی‌درنگ در کار کشتار غیر نظامیان و ویرانی آخرالزمانی یک سرزمین و آواره‌سازی یک ملت است. دولتمردان کلان جهان و نهایت یکی_دو تذکر به نتانیاهو و ابراز تاسف و شاید فرستادن کمی نان و نمک برای گرسنگان غزه؛ وگرنه نه تنها دست قصاب را برای کشتار و نسل‌کشی باز گذاشتند، بلکه باختریان به روشنی گفتند پشتیبانی و نگاهبانی از اسرائیل،‌ تکلیف بی‌بروبرگرد آنان است؛ همچنانکه تا تقی به توقی می‌خورد، ناوهای هواپیمابر و بمب‌افکن‌های ب۵۲ را برای پاسبانی از اسرائیل به کرانه‌های خاورمیانه گسیل می‌کنند.
به‌هرسان، کمینه در خاورمیانه "بوی بهبود ز اوضاع جهان" شنیده نمی‌شود. جبهه‌ی مقاومت یا مختل شده، یا سال و ماه بسیار بباید که خود را باز بسازد. اسرائیل همچنان غیرنظامیان را خواهد کشت و پایداری فلسطینیان فرو خواهد کاهید. دولت‌های عربی از فلسطین دور خواهند شد و با اسرائیل کنار خواهند آمد و سیاست دو دولت را پی خواهند  گرفت. دولت‌های باختری همچنان از جنایت‌ها ابراز تاسف خواهند کرد، ولی یا خیلی رفیق، غیرت اسرائیل را خواهند کشید و به‌خاطرش دست‌به‌چاقو خواهند شد، یا کمینه چاقو از دست او نخواهند گرفت.
منتقدین و معترضین و روزنامه‌نگاران و نگاهبانان حقوق بشر در همه‌ی کرانه‌های جهان  دستگیر، شکنجه، زندانی و اعدام خواهند شد، حقوق زنان و گیسوانشان همچنان بر باد خواهد شد،  کودکان کار و حقوق بشری‌شان همچنان فقط چند عکس هنری خواهند شد؛ و کاخ‌های سران جهان همچنان به ابراز تاسف‌های دیپلماتیک خود ادامه خواهند داد، ولی پیمان‌های بازرگانی آبدارِ دلارپسند را با دیکتاتورهای جهان امضا خواهند کرد.

پ: سرخ‌روی زردموی و ایران:
ترامپ تاجری‌ست که سیاستمدار شده‌است، یک سیاستمدار سودگرا(مرکانتیلیستی) که تجارتخانه‌ی خارجی آمریکا را گسترش خواهد داد. خاورمیانه، جای پُر بَر و باری‌ست برای یک سیاستمدار تاجر؛ ولی داستان در اینجاست که ایران در خاورمیانه جای دارد و هم موی دماغ، هم رقیب دولت‌های عرب، هم از کارگردانان جبهه‌ی مقاومت و دشمن آشتی‌ناپذیر اسرائیل، هم هم‌پیمان خاوریان(چین و روسیه) در عین‌حال بی‌بهره از پشتیبانی مبهم و نااطمینان آنان. این‌همه بهانه بسنده می‌کند که ایران برای ترامپ یک چالش باشد و برایش حساب ویژه باز کند. او در دور پیشین، یکجانبه از برجام خارج شد و برخلاف بایدن به دیپلماسی و گفتگو با ایران هیچ نگاهی ندارد و به فشار حداکثری باورمند است. گفته بود برنامه‌‌ای برای تغییر رژیم ایران ندارد، ولی سلاح هسته‌ای برای او یک خط قرمز است و برای اسرائیل قرمزتر.
وی پشتیبانی بی‌دریغ خود از اسرائیل را ادامه خواهد داد و در این داستان، چشم از جمهوری اسلامی برنخواهد داشت و او را آسوده نخواهد گذاشت و برای انزوای بیشتر ایران خواهد کوشید. پیوندهای سیاسی_بازرگانی خود با عرب‌های خلیج فارس را بیشتر خواهد کرد.


البته هنر و ادبیات قشقایی دیروز و امروز، مگر چند استثنا و کمیاب، هنری متعهد و اجتماعی نبوده است‌ و این، آسیب بزرگ آن است.

○زیرنویس:
۱. برای نمونه و درک ژرفای فاجعه و ارتفاع بحران،‌ اگر فضای مجازی قشقایی را نیک بنگریم، در خواهیم یافت که بینش، منش و کنش فرهنگی و اندیشگانی قشقایی(به‌جز چند پیج و کانال فرهنگی کوشا و درخور) چیزی نیست مگر مبالغی رخت و بزک_دوزک و صورتک و هَلِی و شماری بی‌شمار از "قوللو گلین"‌های همانند هم که از فرط تکرار و تهی‌بودگی از محتوای شایسته و بایسته، به ابتذال و دلزدگی رسیده است. فضای مجازی قشقایی برهوتی‌ست متروک و بی‌جنبش و دور از هر آفرینش فرهنگی و چالش اندیشه‌گانی، و فضای حقیقی غمبارتر از ان.



@chaghdash_q


گو اینکه همگانشان خفتگانند، یا خفتگانی که خوابگردانی بیش نباشند، یا اتفاقن بیدار و دوراندیش که دامن خود و هنرشان را ورچیده‌اند که تردامان نشوند و سری را که درد نمی‌کند، دستمال نمی‌بندد و کلاه خودشان را نگاه می‌دارند که باد نبرد و آسته می‌روند و آسته می‌آیند که گربه شاخشان نزند.
دریغناک اینکه همه‌ی هنرهای هفتگانه در قشقایی رایج نیست و آن‌هم که هست، چندان نیست، ولی از میان همین شاعران(چند ده نفر)، داستان‌نویسان(یکی_دو نفر)، نقاشان(یکی_دو نفر)، خوشنویسان(ده نفر و چندی) هنرمندان موسیقی(سدها نفر)، هنرمندان دستباف(سدها نفر) و سدهاهزار کنشگر شبکه‌های همگانی(۱، زیرنویس) آیا کسی و اثری را می‌شناسیم که یکی از این بیم‌ها و امیدها، جستار هنر آنان بوده باشد؟
حجت موجّه این غیبت غمبار و بی‌خیالی بزرگ چیست؟ گپ و برهان و تفسیر زیاد است برای آنانکه مدعی‌اند هنر، اجلّ از سیاست است و هنرمند چه کارش با سیاست، برای آنانکه از "هنر برای هنر" می‌گویند، برای آنانکه غم نان و تشویش خان‌‌ومان را برهان و بهانه‌ی بیخیالی خود می‌کنند. این‌ها خرده‌فرمایش‌هایی بیش نیست مگر برای فرافکنی، برداشتن نشان تعهد از بازوی خود و گریز از پیمانی که هنرمند با مردم و پایبندی که به هنر خویش دارد. انسان، یک جانور سیاسی‌_اجتماعی‌ست و اگر از باشندگان جهان توسعه‌نیافته(جهان سوم) باشد، بی‌گمان و سدچندان سیاسی‌‌تر و باید سیاسی‌تر و اجتماعی‌تر، و اگر هنرمندی باشد با شاخک‌های حساس هنری، پس بسیار بیش.
هر انسان و هر هنرمندی آزاد است راه خود را برگزیند و هنر را برای هنر بخواهد یا مردمان، در برج عاج نشیند یا در میان مردم و با آنان؛ ولی هنر چیزی فقط برای دکّه و چرتکه و هِمیان و تقرّب به دارایان زر و زور، فقط برای خوشباشی و ضیافت‌های شبانه و سردابه‌های الکل و افیون، فقط برای دلبری‌ و شکار دلربایان و تنانگی نیست، که همه‌ی این‌ها را می‌تواند در کنار بگیرد، ولی هنر چیزی برای مردمان و مصائب آنان نیز هست، که سعدی گفت:
"من از ناتوانی نیم روی زرد
غم ناتوانان رُخم زرد کرد"
در قشقایی جستم اما نیافتم هنرمندی که در این سال‌ها رُخش زرد بوده باشد از غم مردمان و در این رخدادها و بحران‌ها برای آنان خنیاگری کرده باشد یا نگارگری یا اندوه‌نِگاری یا روزنویسی؛ ترانه‌ای در مهسائیه، شعری برای کودکان کشته‌ی غزه، داستانکی برای مردگان معدن طبس، نقشمایه‌ای در دستباف برای جزیرک‌های خلیج فارس، نقشی برای زبان مادری، غم زوال فرهنگ، فراخوانی از هنرمندی برای فولکلور قشقایی و بانگی برای نگاهداری هنر دستباف، کمینه درخواستی برای یاری‌رسانی به زمین‌خورده‌ای، ورشکسته‌ای، قاتلی بدهکار در پای چوبه‌ی دار. نه، چندانکی به دست نیامد.
مراد از هنر متعهد، بی‌گمان هنر شعارزده‌،‌ کلیشه‌ای، سیاست‌زده و ایدئولوژی‌زده نیست که اتفاقن هنر، پیش از بیان هر پرسمان اجتماعی، باید در خدمت زبان و فرم خویش باشد و خودش را بپالاید و بیاراید و پایبند به زیباسازی هنرمندانه‌ی خویش باشد، که اگر چنین باشد، آنگاه پیام مردمان را نیکوتر و دلنوازتر پیش خواهد نهاد. هنر بدون فرم زیباشناسانه، شعاری بیش نخواهد بود، منتها آیا اینان توانسته‌اند و در غیاب هنر اجتماعی، هنری فرامایه، دگرسان و "برای هنر" آفریده‌اند؟ 
هدف از هنرمند متعهد نیز کنش‌های رادیکال سیاسی نیست و هنرمند حتمن و بایسته نیست که چریک و سنگرنشین و تاواریش و سلول‌نشین باشد، بلکه مراد، بودِش و کنش هنری در رویدادهای مردمی،  برساختن هنر از رخدادهای اجتماعی‌، و تبدیل اندوهان انسانی و تشویش مردمان به اثر هنری‌ست.
در غیاب هنرهای چندگانه مانند سینما، تاتر، نقاشی، مجسمه‌سازی و اندک‌بودگی هنرمندان شعر و داستان و هنرهای تجسمی، این غیبت بزرگ البته شاعران و نویسندگان قشقایی و سکوت، بیخیالی، انفعال و تهیدستی آنان را نیز پیش چشم می‌دارد، ولی از آنجا که پرکارترین هنر در قشقایی، هنر موسیقی‌ست، این جستار در این گروه بیشتر در چشم‌انداز جای می‌گیرد، ولی هرچه می‌جویم، از ترانه‌ای کوچک و نغمه‌ای کوتاه تا قال و مقال و نوشتی از آنان، هیچ نمی‌یابم. هنرمندان موسیقی قشقایی در این سال‌ها و در جستار هنرِ اجتماعی_سیاسی_انتقادی_اعتراضی،  برکنارترین، دل‌آسوده‌ترین و بیکارترینِ هنرمندان بودند.
براستی کجا بودید و بودیم در این سال‌ها؟ اگر از هنرمندان رشته‌های گوناگون قشقایی بپرسند "کجا بودید در همه‌ی این سال‌های بیمناکی با دل‌های غمناک و چشم‌های نمناک مردمان؟" خواهند گفت: "همه‌ی این سال‌ها و روزان، سیزده‌بدرِ ما بود و ما در باغ بودیم و ما بودیم و کباب بود و شراب و رباب و ربابه، و در کار تغزل بودیم. ما در این سال‌ها "توی باغ" نبودیم و در باغ بودیم و دیوار میان باغ ما و شهر و مردمان چندان بلند بود و ما چندان خوشباش و خوشخیال بودیم و صدای خنیا و پایکوبی‌مان چنان بلند که اخبار هولناک را نمی‌شنیدیم."


                  



   👁‍🗨            
                    #چاغداش  
                    ۱۴۰۳/۸/۱۵
             



□هنرمندان قشقایی، بر کنار از هیاهو
#کامبیز_نجفی

از پرسش‌ها و چالش‌های فکری در فلسفه‌ی هنر، یکی نیز هنر و پیوند آن با جستار تعهد است که پاسخ‌ها و تفسیرهای چندگانه را در پی دارد، از جمله گفتمان‌های "هنر برای هنر" و "هنر متعهد" که باورمندان هرکدام برهان‌های خود را دارند، که سخنش بسیار است و جای آن‌همه گپ در این نوشتِ اندک نیست.
بازخوانی هنر اجتماعی و متعهد در قشقایی و واکاوش پیوند هنرمندان قشقایی با رویدادهای سیاسی و اجتماعی در گذشته‌ی تاریخی، مثلن از روزگار ماذون تا کنون، جست‌وجویی‌ست پرکار و پردامنه که هنوز انجام نشده است و شاید و باشد که به انجام برسد؛ ولی در این مختصر و نگاهی گذرا به چند دهه‌ی اخیر، نخستین نمونه که به یاد می‌آید، گروه موسیقی گرگین‌پورهاست. این گروه به مایه‌ی بستگی‌های اندیشگانی، هنرمندانی با کنش سیاسی شناخته می‌شدند که به‌ویژه در سال‌های انقلاب و اندی پس از آن، بودِش و کنشی چشمگیر در اجرای موسیقی سیاسی_اجتماعی داشتند. برکنار از داوری در اندیشه‌ی سیاسی آنان،‌ این گروه، منسجم‌ترین و پرکارترین گروه هنری قشقایی بودند که رویکرد سیاسی_اجتماعی داشتند و از این‌روی می‌توان هنر آنان را در رسته‌ی "هنر متعهد"  نیز به شمار آورد و از این نگر، نخستین گروه هنری با تعهدات سیاسی_اجتماعی در تاریخ هنر قشقایی بوده‌اند و حتا تا کنون؛ که هرچه در پیرار و پار و دیروز و امروز می‌نگریم، به هیچ گروه هنری و حتا هنرمندی که فرنام هنرمند متعهد اجتماعی را بر خود بگیرد، بر نمی‌خوریم. حتا در ادبیات سنتی به‌جز ماذون قشقایی،‌ شاعری نامدار و کارنامه‌دار سراغ نداریم که در گروه هنرمندان متعهد جای بگیرد.
اگر دورها را نرویم، نخستین رویداد بزرگ در نیم‌سده‌ی اخیر، انقلاب ۵۷ بود که می‌توانست بستری برای آثار هنری در قشقایی باشد، ولی به‌جز گرگین‌پورها، در آثار اندک هنرمندان آن روزگار همچون دیگر خنیاگران و شاعران(البته اندک) آن روزگار نمودی نکرد.
رویدادهای پر مهم در تاریخ ایران و قشقایی در این نیم‌سده همچون انقلاب، جنگ هشت‌ساله با عراق و پیامدهای بسیار آن، جنبش اصلاحات و رویدادهای گوناگونِ از پی آن، شورش‌هایی همچون شورش بنزین در آبان ۹۸، جنبش زن_زندگی_ آزادی. افزون بر این رخدادهای سیاسی، بحران‌ها و آسیب‌های اجتماعی که قشقایی‌ را هم در بر می‌گیرد همچون بیکاری، فقر، اعتیاد، فحشا، تورم، گرانی و مصائب دیگر، و سد البته رخدادها و بحران‌های ویژه‌ی قشقایی همچون اردوی صولت‌های قشقایی، ماجرای الله‌قلی جهانگیری، تنش سیاسی برخی کسان و گروه‌های سیاسی قشقایی با نظام در دهه‌ی شست، اسکان و شهرنشینی و پیامدهای آن، چالش سنت و مدرنیته در قشقایی، کنشگری‌های فرهنگی و هنری و دغدغه‌‌های نگران‌زا مانند بیم بزرگ زبان مادری و چه و چه.
برای چند نمونه، در همین سال‌های نزدیک به ما، جنبش زن_زندگی_آزادی رویدادی پرمهم و دراز دامن بود که ایران و ایرانیان را چند ماه بسته‌ی خویش کرد و چشم جهانیان را به خود گرفت(موافق یامخالف)؛ جنایات اسرائیل در غزه که دل هر آزاده‌ای در هرجای دنیا را به درد می‌آورد(ولی موافق یا مخالف)؛ چالش ایران و اسرائیل که برکنار از هر موضع با جمهوری اسلامی، ولی بیم خانه و مردمان خانه می‌رود(با این‌همه، موافق یا مخالف)؛ چالش اخیر جزیره‌های خلیج فارس که نظام و موافق و منتقد و برانداز را به موضع مشترک کشانید(با این‌همه، موافق یا مخالف)؛ بحران‌های ملی همچون مساله‌ی حجاب(موافق یا مخالف) رخدادهای مصیبت‌بار ملی مانند فاجعه‌ی غمبار معدن طبس(که این‌یکی دیگر موافق و مخالف ندارد)، و تشویش‌های بزرگ قومی مانند زبان و هویت و بیم زوال و امیدِ مانِش قشقایی در جهان فردا(که این یکی نیز موافق و مخالف ندارد، بلکه بیخیال و باخیال دارد)
در همه‌ی این رویدادهای این چند سال که نامشان مرور شد،‌ به‌جز و شاید چند پست و استوریِ گذرای اینستاگرامی، چیزی سزاوار، چشمگیر و کارساز چه از نگر موافق و چه مخالف، از هیچ هنرمند قشقایی سراغی نداریم؛ چه رسد به نوشتی فرزانه در کار روشنگری، شعری شاعرانه که آینه‌ی آه مردم، داستانی کوتاه که روایت رنج مردم، تصنیفی که جوشانِ دلان و ترانه‌ای که مرهمانِ سرد بر زخم‌های داغ، کلیپی دلگشا برای دلگیری‌ها و نفسگیری‌ها،‌ نقش و نگاری بازتابانِ مردمانمان و مردمانشان یا خطی خوش برای اندوهان این مردم.
همه‌ی این‌ها میدان و سنجه‌ای بود برای آشکارگی بودش و کنش و جنبش هنرمندان قشقایی در میدان و در کنار مردمان؛ که اگر بود، یعنی ما نیز زندگانیم، وگرنه بی‌جنبشان و مردگان، و دریغا که نبودند.




Forward from: کامیشکا
                   
                                                            
                                       🧿             
                            #کامیشکا           
                                 ۱۴۰۳/۸/۱۳
                   
#کامیشکا_تلخند🎭
□اسب پرنده

: آقای قلیخان! چه شد که شما رای ندادید به آنکه می‌گفت "ما اسب‌های امید را به سوی قله‌های پیروزی و بهروزی به پرواز در می‌آوریم؟"
قلیخان: می‌دانستم اسب نمی‌تواند پرواز کند.

@kambiz_najafi


Forward from: کامیشکا
                              
                                          🧿            
                            #کامیشکا           
                                      ۱۴۰۳/۸/۹
                   
#کامیشکا_ترجمه
□استانبول را می‌شنوم
شاعر: اورهان ولی(ترکیه)
برگردان فارسی: #کامبیز_نجفی


استانبول را می‌شنوم
با چشم‌هایم بسته
ابتدا بادِ مستعجل می‌وزد
و برگ‌ها نرم نرمک
تکان می‌خورند روی درخت‌ها
در دورها
دوردست‌ها
آب‌فروش‌های دوره‌گرد با صدای زنگوله‌هایشان مدام
استانبول را می‌شنوم
با چشم‌هایم بسته

استانبول را می‌شنوم
با چشم‌هایم بسته
پرندگان فوج فوج
پُرهیاهو
فراز آسمان‌ها را می‌گذرند
و هم در همین دم
ماهیگیرها
تورهای خود را از صیدگاه بیرون می‌کشند
پاهای یک زن به آب بر می‌خورد
استانبول را می‌شنوم
با چشم‌هایم بسته
 
استانبول را می‌شنوم
با چشم‌هایم بسته
خنکای بازار چارسوق
شادمانی و تپش در بازار "محمود پاشا"

حیاط خانه‌ها سر ریز از کبوترانِ انبوه
و صدای چکش‌ها از باراندازها
بوی عرق تن‌ها و نسیم بهارِ چشم نواز
استانبول را می‌شنوم
با چشم‌هایم بسته

 استانبول را می‌شنوم
با چشم‌هایم بسته
هوای روزگارانِ دور در سر من
و خانه‌ای در ساحل، اتراقگاه
قایق‌ها با ناله‌ی نسیم بهاری در نیمه‌های تاریکشان
استانبول را می‌شنوم
با چشم‌هایم بسته

استانبول را می‌شنوم
با چشم‌هایم بسته
زنی رعنا پیاده رو را می‌گذرد
در ناسزاها، ترانه‌ها، خنیاها، گپ‌ها
از دستش چیزی بر زمین  می‌افتد
گلی سرخ شاید
استانبول را می‌شنوم
با چشم‌هایم بسته

استانبول را می‌شنوم
با چشم.هایم بسته
در دامان تو پرنده‌ای می‌جنبد
می‌دانم که پیشانی‌ات داغ است
و لب‌هایت خیس

ماه سفید دارد در می‌آید از پسِ درخت‌های پسته
این را از تپیدن قلبت می‌دانم
استانبول را می‌شنوم
با چشم‌هایم بسته

@kambiz_najafi


Forward from: کامیشکا
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
                   
                                                            
                                          🧿            
                            #کامیشکا           
                                      ۱۴۰۳/۸/۹
                   
#کامیشکا_ترجمه
□استانبول را می‌شنوم
شاعر: اورهان ولی(ترکیه)




@kambiz_najafi


Forward from: کامیشکا
گارسون را صدا زدم و گفتم غذا را برایم بپیچد. تا برود و بپیچد و بیاید، نوشیدنی‌ام را در می‌کشم و در استانبول بوی رازیانه می‌وزد و سیگار و شعر، رفیقان همیشه هستند و یک نخ از اورهان می‌گیرم که دوباره آمده و اینجا نشسته است.  پک می‌زنم تا گارسون بیاید و بسته‌ی شام را بگیرم و راه بیفتم به سمت پل. هرچه می‌گردم دخترک خدا را پیدا نمی‌کنم. کیسه‌ی شام را کنار سطل بزرگ سبز می‌گذارم، همانجایی که ساعتی پیش نشسته بود و توی یک کیسه را می‌کاوید. دیرگاه است. استانبول همچنان زیباست، ولی دلم می خواهد برگردم به ایران، به فیروزآباد، به خانه.
امروز هیچ میزان نبودم.
*آنچه خواندید، یک داستان نیست، سیاحتنامه است.
*شعر استانبولِ اورهان ولی را با برگردان فارسی خودم پیوست می‌کنم. بشنوید و بخوانید

@kambiz_najafi

20 last posts shown.