در راه بازگشت به شهر موهایم را از ته ماشین کردم.
دلم میخواست چیزی از وجودم را بِکَنم بریزم دور. یکجور انتقامِ آیینی.
ما زنها رسم خوبی داریم.
زمانه که سخت میگیرد، شروع میکنیم به کوتاه کردن.
ناخنها، موها، حرفها، رابطهها.
ويرجينيا ولف
دلم میخواست چیزی از وجودم را بِکَنم بریزم دور. یکجور انتقامِ آیینی.
ما زنها رسم خوبی داریم.
زمانه که سخت میگیرد، شروع میکنیم به کوتاه کردن.
ناخنها، موها، حرفها، رابطهها.
ويرجينيا ولف