آدم نمیداند چرا این طور شد. این طور شدیم. میخواستیم دنیا را عوض کنیم و حالا... یادمان هست؟ بله، اختر خانم، ما پنج نفر انگار آتش بودیم و حالا با این شکمهای برآمده...
وحالا... :تمام هفته یا توی صفم یا پشت چراغ قرمز یا پشت میز، نمیدانم، هِی باید بروم، مثل شتر عصّاری آن هم با چشمِ باز. میدانی؟ این خیلی بدتر است. تازه میدانیم که نمیرسیم و میدویم، میدانیم همین سنگ که میکِشیمش بالاخره یک روزی له و لوردهمان میکند، اما باز میکِشیمش، حتی چرخ و دهندههایش را هم روغن میزنیم.
📙داستان بهخدا من فاحشه نیستم
#هوشنگ_گلشیری
@bookhapdf
وحالا... :تمام هفته یا توی صفم یا پشت چراغ قرمز یا پشت میز، نمیدانم، هِی باید بروم، مثل شتر عصّاری آن هم با چشمِ باز. میدانی؟ این خیلی بدتر است. تازه میدانیم که نمیرسیم و میدویم، میدانیم همین سنگ که میکِشیمش بالاخره یک روزی له و لوردهمان میکند، اما باز میکِشیمش، حتی چرخ و دهندههایش را هم روغن میزنیم.
📙داستان بهخدا من فاحشه نیستم
#هوشنگ_گلشیری
@bookhapdf