خسته شدی، نه؟
بهمن اومده و تو حس میکنی دیگه چیزی تو وجودت نمونده.
انرژی نیست، انگیزه نیست، حتی اون امیدای الکی که پاییز به خودت فروخته بودی هم دیگه جواب نمیده.
الان فقط یه صدای خسته توی سرت میپیچه که میگه: "ولش کن... نمیشه... سال بعد..."
میدونی چیه؟ همین الان که داری اینو میخونی، یه عده دارن خودشونو میکشن که از تو جلو بزنن. بهمن، واسه اونا هم سخته.
ولی
فرقش اینه که اونا این خستگی رو بهونه نمیکنن.
فرقش اینه که اونا میدونن این خستگی، همون نقطهایه که آدمای معمولی جا میزنن و آدمای برنده یه دندهتر میشن.
و این رقابتی که داخلشی دنبال آدم معمولی نمیگرده.
انتخاب کن
میخوای یکی باشی مثل بقیه؟
یا یکی که توی سختترین روزا، مثل بچه ها پاشو زمین نکوبید و نگفت "نمیتونم"؟
هنوز فرصت هست، ولی نه واسه کسی که نشسته به ناله کردن.
بلند شو، یه بار دیگه.
یه بار دیگه.
یه بار دیگه.
یه بار دیگه.
بهمن اومده و تو حس میکنی دیگه چیزی تو وجودت نمونده.
انرژی نیست، انگیزه نیست، حتی اون امیدای الکی که پاییز به خودت فروخته بودی هم دیگه جواب نمیده.
الان فقط یه صدای خسته توی سرت میپیچه که میگه: "ولش کن... نمیشه... سال بعد..."
میدونی چیه؟ همین الان که داری اینو میخونی، یه عده دارن خودشونو میکشن که از تو جلو بزنن. بهمن، واسه اونا هم سخته.
ولی
فرقش اینه که اونا این خستگی رو بهونه نمیکنن.
فرقش اینه که اونا میدونن این خستگی، همون نقطهایه که آدمای معمولی جا میزنن و آدمای برنده یه دندهتر میشن.
و این رقابتی که داخلشی دنبال آدم معمولی نمیگرده.
انتخاب کن
میخوای یکی باشی مثل بقیه؟
یا یکی که توی سختترین روزا، مثل بچه ها پاشو زمین نکوبید و نگفت "نمیتونم"؟
هنوز فرصت هست، ولی نه واسه کسی که نشسته به ناله کردن.
بلند شو، یه بار دیگه.
یه بار دیگه.
یه بار دیگه.
یه بار دیگه.