جان فدای قدمت، صاحب اعجاز بیا
خسته از جور و جفا گشته دلم، باز بیا
بیتو این شهر پر از ظلم و ستم گشته دگر
تخت ظالم بشکن، ظلم برانداز، بیا
تویی آن منجیِ آخر به یقین میدانم
ای مراد دل ما ، معجزه پرداز بیا
شده هر لحظه نوای وطنم شهرآشوب
شور شیرین بنما ، نغمهی شهناز بیا
هست در باور من ،نور امیدی اندک
ای تو امید دلم، همدل و دمساز بیا
نیست اینجا دگرم مرهم و محرم بر جان
تویی همدم به دل و محرم هر راز بیا
شرحی از تو، به قلم با دل زارم گفتم
ای تو شه بیت غزل، قافیه پرداز بیا
هم یگانه شده تا آخر عمر، بندهی تو
ای مسیحای زمان، فتنه برانداز بیا
#یگانهقنبری
گروه ادیبانه
۲۳ بهمن ۱۴۰۳
خسته از جور و جفا گشته دلم، باز بیا
بیتو این شهر پر از ظلم و ستم گشته دگر
تخت ظالم بشکن، ظلم برانداز، بیا
تویی آن منجیِ آخر به یقین میدانم
ای مراد دل ما ، معجزه پرداز بیا
شده هر لحظه نوای وطنم شهرآشوب
شور شیرین بنما ، نغمهی شهناز بیا
هست در باور من ،نور امیدی اندک
ای تو امید دلم، همدل و دمساز بیا
نیست اینجا دگرم مرهم و محرم بر جان
تویی همدم به دل و محرم هر راز بیا
شرحی از تو، به قلم با دل زارم گفتم
ای تو شه بیت غزل، قافیه پرداز بیا
هم یگانه شده تا آخر عمر، بندهی تو
ای مسیحای زمان، فتنه برانداز بیا
#یگانهقنبری
گروه ادیبانه
۲۳ بهمن ۱۴۰۳