ابجکتیوترین نسخهی یلدا رو توی شرکتهای خصوصی غرب و شمال تهران میشه دید. شرکتهایی که توسط یه مرد نیمچه کچلِ شکم صفت مدیریت میشه که یا مجرده یا سالهاست از نشوزِ همسر رنج میبره و یه برادر دیلاق عینک به باسن داره که علاوه بر معاونت، توی شرکت نقش قوآد ایفا میکنه.
القصه؛ یلدا به عنوان یکی از معدود اعیاد آریایی که یکی دو سالی میشه از تیغ شمشیرِ تحریم شیعه در امان بوده، میتونه بهانهی خوبی باشه که آقای مدیر و برادر فندق شکنش با نسوانِ شرکت لاس بزنه.
فلذا از پنج روز قبل اعلام میکنند که ۳۰ آذر ضیافت کوچکی در شرکت برپا میشه و به تمام کارمندان پکِ یلدایی اهدا میشه.
خلاصه از صبح روز ۳۰ آذر هلهلهای در شرکت برپاست و همه سعی میکنند تاثیری هرچند کوچک در
درازتر کردن این شب عزیز داشته باشند. کل شرکت رنگ و بوی یلدایی داره اِلمانهای یلدایی در گوشه کنار مجموعه دیده میشه. مثلا اگه حیطهی فعالیت شرکت معماری باشه، المانی طراحی میشه که خطکش مهندسی از وسط هندونه رد شده یا اگه شرکت مذکور در زمینهی واردات پروتز پستون زنان کار کنه، المان خانمی طراحی میشه که بجای سینههاش، انار تعبیه شده و کنار نافش نوشته: ما توانستیم کاری کنیم که هرشب مانند یلدا "دراز" شود.
آقای مدیر (که عمدتا نام فامیلش از الگوی اسم+آن پیروی میکنه مثل دلیران، امیران، قلتبان) پکهای یلدایی رو شخصا بستهبندی میکنه و به برادرش توصیهی موکد میکنه اونایی که گوشهی جعبه علامت داره رو فقط به دخترا بده.
بعدش توی گروه واتساپ شرکت که در بی هویتترین حالتهای چند ماه اخیرش به سر میبره اعلام میکنه که پکهایی یلدایی به معاونت تحویل داده شد و آمادهی اهدا به کارمندانه.
اما خطای انسانی برادر واژنضعیفش باعث میشه آقا صادق آبدارچی شرکت وقتی پک یلدایی رو باز کرد با کفش پاشنه بلند لوبوتین، ستِ لباس زیر چرم و شلاق قرمز مواجه بشه و کل شب یلدا رو به این فکر کنه که این مدت مرتکب چه اشتباهی شده و کجای راهو اشتباه رفته
#شانتاژگر
@Barracks_85