من فکر نکنم حالم خوب باشه، احساساتم خیلی به هم ریختهاس، یه لحظه حالم خوبه، لحظه بعد حالم گرفتهاس، گاهی اوقات خیلی احساس پوچی میکنم، انگار یه حفره تو قلبم هست، یه وقتهایی همه چیز گیجم میکنه، روزها گم میشن و با همدیگه هیچ فرقی ندارن و شبها با خودم تنهام و توی افکار بیانتها غرق میشم، هر شب برای خوابیدن تلاش میکنم و درگیرم، تمام اتفاقات و پشیمونیهام رو مرور میکنم ولی الان انگار درون یه مه غلیظ گم شدم و دنبال امید میگردم، امیدی که من رو به این زندگی وصل کنه، یه معجزه لحظه آخری.