#part62
#melodi_arian
#ملودی_آریان
-- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- --
سیم کارت جدیدم رو فعال کردم و بلافاصله با شمارهی ترانه تماس گرفتم، صدای بوقهای ضعیف و ممتدی که از موبایلم پخش میشد بین سر و صداهای ماشینهای توی خیابون گم بود.
انگشتم رو توی گوش چپم فرو کردم و موبایلم رو محکم به گوش راستم فشردم و همهی وجودم گوش شده بود تا بتونم خوب بشنوم.
- الو؟
صدام رو بلند کردم و به طرف پاساژی که در نزدیکیام بود قدم برداشتم.
- ملودیام. گوش کن ترانه، یه آدرس برات میفرستم خودت و برسون باید باهات حرف بزنم.
متوجه نشدم چی جواب داد و با این حال تماس رو قطع کردم و آدرس پاساژ رو با پیامک براش فرستادم؛ وجودم پر از تنش بود و این مدت آشفتگی فکری بدی داشتم باید از ترانه کمک میگرفتم تا خودم رو آروم کنم.
به پاساژ که رسیدم خودم رو بین جمعیت زیادی که برای خرید عید هلهله بر پا کرده بودند گم کردم. چهار روز تا عید فاصله بود و من هیچ ذوقی برای اومدن سال جدید نداشتم!
نگاه سرد و بیروحم رو با صدای زنگ موبایلم از ویترین مغازه لباس فروشی گرفتم و به تماس ترانه جواب دادم.
- کجایی ملودی؟
- طبقه دوم راستای طلا فروشا... بیای اینجا پیدات میکنم.
خودم رو با گامهایی بلند به آدرسی که داده بودم رسوندم همزمان با من ترانه هم از راه رسید. با دیدنم لبخند پت و پهنی صورت زیباش رو بلعید و باعث شد دلم کمی آروم بگیره و لبخند کنج لبهام بنشینه.
- دلم برات تنگ شده بود ملودی!
بوسهای روی گونهاش کاشتم و با لحنی که دلتنگی توش پر میکشید جواب دادم: من یه عمره که دلتنگم!
دستهامون که بههم قفل شد با همدیگه هم قدم شدیم.
- به اوستا که چیزی نگفتی؟
- نه... اوستا به اندازهی کافی گرفتار شده.
گرهای کور ابروهام رو بههم نزدیک کرد و با استرسی که سعی بر مخفی کردنش داشتم پرسیدم: مگه چه اتفاقی افتاده؟
- آرنیکا تصادف کرده و انگار توی کماست، به گمونم دکترا قطع امید کردن ازش!
نفسم لحظهای بند اومد و قلبم تپیدن رو فراموش کرد. با حیرت به چشمهای گرد و متعجب ترانه خیره شدم؛ آرنیکا؟!
تازه فهمیده بودم که چرا این همه مدت جواب تماس و پیامهام رو نمیداده، جایی حوالی دلم آسمون ابری شد و بغض بیخ گلوم تاول زد!
یعنی چی که دکترها از زنده بودنش قطع امید کرده بودند؟! آرنیکا نباید بمیره، اوستا زیر این همه بار مصیبت طاقت نمیآورد!
من باید یه کاری میکردم؛ اما چی کار؟!
--- --- --- --- --- ---🥀🖤--- --- --- --- --- ----
#ادامهدارد
@ayiofficial
#melodi_arian
#ملودی_آریان
-- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- --
سیم کارت جدیدم رو فعال کردم و بلافاصله با شمارهی ترانه تماس گرفتم، صدای بوقهای ضعیف و ممتدی که از موبایلم پخش میشد بین سر و صداهای ماشینهای توی خیابون گم بود.
انگشتم رو توی گوش چپم فرو کردم و موبایلم رو محکم به گوش راستم فشردم و همهی وجودم گوش شده بود تا بتونم خوب بشنوم.
- الو؟
صدام رو بلند کردم و به طرف پاساژی که در نزدیکیام بود قدم برداشتم.
- ملودیام. گوش کن ترانه، یه آدرس برات میفرستم خودت و برسون باید باهات حرف بزنم.
متوجه نشدم چی جواب داد و با این حال تماس رو قطع کردم و آدرس پاساژ رو با پیامک براش فرستادم؛ وجودم پر از تنش بود و این مدت آشفتگی فکری بدی داشتم باید از ترانه کمک میگرفتم تا خودم رو آروم کنم.
به پاساژ که رسیدم خودم رو بین جمعیت زیادی که برای خرید عید هلهله بر پا کرده بودند گم کردم. چهار روز تا عید فاصله بود و من هیچ ذوقی برای اومدن سال جدید نداشتم!
نگاه سرد و بیروحم رو با صدای زنگ موبایلم از ویترین مغازه لباس فروشی گرفتم و به تماس ترانه جواب دادم.
- کجایی ملودی؟
- طبقه دوم راستای طلا فروشا... بیای اینجا پیدات میکنم.
خودم رو با گامهایی بلند به آدرسی که داده بودم رسوندم همزمان با من ترانه هم از راه رسید. با دیدنم لبخند پت و پهنی صورت زیباش رو بلعید و باعث شد دلم کمی آروم بگیره و لبخند کنج لبهام بنشینه.
- دلم برات تنگ شده بود ملودی!
بوسهای روی گونهاش کاشتم و با لحنی که دلتنگی توش پر میکشید جواب دادم: من یه عمره که دلتنگم!
دستهامون که بههم قفل شد با همدیگه هم قدم شدیم.
- به اوستا که چیزی نگفتی؟
- نه... اوستا به اندازهی کافی گرفتار شده.
گرهای کور ابروهام رو بههم نزدیک کرد و با استرسی که سعی بر مخفی کردنش داشتم پرسیدم: مگه چه اتفاقی افتاده؟
- آرنیکا تصادف کرده و انگار توی کماست، به گمونم دکترا قطع امید کردن ازش!
نفسم لحظهای بند اومد و قلبم تپیدن رو فراموش کرد. با حیرت به چشمهای گرد و متعجب ترانه خیره شدم؛ آرنیکا؟!
تازه فهمیده بودم که چرا این همه مدت جواب تماس و پیامهام رو نمیداده، جایی حوالی دلم آسمون ابری شد و بغض بیخ گلوم تاول زد!
یعنی چی که دکترها از زنده بودنش قطع امید کرده بودند؟! آرنیکا نباید بمیره، اوستا زیر این همه بار مصیبت طاقت نمیآورد!
من باید یه کاری میکردم؛ اما چی کار؟!
--- --- --- --- --- ---🥀🖤--- --- --- --- --- ----
#ادامهدارد
@ayiofficial