#فلسفه
بخش شانزدهم
«اسطقس فوق اسطقسات»
1. فلوطین (بنیانگذار نوافلاطونیگری):
«ورای همهی اصول، حقیقتی است که خود اصلالاصول است، نوری که بر تمامی عقول و موجودات سایه میافکند و خود بینیاز از هرگونه ترکیب است.»
(اشاره به «واحد» که منشأ همهی هستی است و میتوان آن را معادل «اسطقس فوق اسطقسات» دانست.)
2. فارابی:
«در پس هر جوهر بسیطی، جوهری بس برتر است که آن، خود علت بیعلت است و جز او، همهی چیزها از اویند.»
(اشاره به واجبالوجود که بنیادیترین اصل هستی است.)
3. ابن سینا:
«مادهی نخستین، خود جوهری است که قابلیت تمامی صورتها را در بر دارد، اما حقیقتی فوق آن است که اصل وجود را افاضه میکند.»
(در نظریهی «هیولی اولی»، ابن سینا اشاره به وجود بنیادیتری دارد که میتوان آن را به «اسطقس فوق اسطقسات» مرتبط دانست.)
4.ملاصدرا:
«وجود بسیط حقیقی، حقیقتی است که همهی ماهیات، ظل آنند و اوست که در رتبهی علیا، فوق همهی اصول و مبادی جای دارد.»
(در نظریهی اصالت وجود، ملاصدرا به وجودی اشاره دارد که بنیادیترین اصل هستی است و بهنوعی میتوان آن را تعبیر دیگری از «اسطقس فوق اسطقسات» دانست.
5:میرداماد:
«حقیقتِ اولی، که هر حقیقتی از او نشأت یابد، نه در زمرهی اسطقسات است و نه در شمار ممکنات، بلکه او اسطقس فوق اسطقسات و جوهر پیشینی است که حدوث او در دهر است، نه در زمان.»
به سطح یک ترین وویس فلسفه گوش بدید
بخش شانزدهم
«اسطقس فوق اسطقسات»
1. فلوطین (بنیانگذار نوافلاطونیگری):
«ورای همهی اصول، حقیقتی است که خود اصلالاصول است، نوری که بر تمامی عقول و موجودات سایه میافکند و خود بینیاز از هرگونه ترکیب است.»
(اشاره به «واحد» که منشأ همهی هستی است و میتوان آن را معادل «اسطقس فوق اسطقسات» دانست.)
2. فارابی:
«در پس هر جوهر بسیطی، جوهری بس برتر است که آن، خود علت بیعلت است و جز او، همهی چیزها از اویند.»
(اشاره به واجبالوجود که بنیادیترین اصل هستی است.)
3. ابن سینا:
«مادهی نخستین، خود جوهری است که قابلیت تمامی صورتها را در بر دارد، اما حقیقتی فوق آن است که اصل وجود را افاضه میکند.»
(در نظریهی «هیولی اولی»، ابن سینا اشاره به وجود بنیادیتری دارد که میتوان آن را به «اسطقس فوق اسطقسات» مرتبط دانست.)
4.ملاصدرا:
«وجود بسیط حقیقی، حقیقتی است که همهی ماهیات، ظل آنند و اوست که در رتبهی علیا، فوق همهی اصول و مبادی جای دارد.»
(در نظریهی اصالت وجود، ملاصدرا به وجودی اشاره دارد که بنیادیترین اصل هستی است و بهنوعی میتوان آن را تعبیر دیگری از «اسطقس فوق اسطقسات» دانست.
5:میرداماد:
«حقیقتِ اولی، که هر حقیقتی از او نشأت یابد، نه در زمرهی اسطقسات است و نه در شمار ممکنات، بلکه او اسطقس فوق اسطقسات و جوهر پیشینی است که حدوث او در دهر است، نه در زمان.»
به سطح یک ترین وویس فلسفه گوش بدید