حالا این وسط یه دختر دیگه ای هست به اسم سودا که من ازونم حس خوبي نمیگیرم خیلی.
دراما اصلی بین سودا و نگاره.
سودا اولین کسی بود که یه پسر وقتی حق اتتخاب داشت انتخابش کرد و یه جورایی خیلی به این قضیه که از بین چهارتا دختر انتخاب شده افتخار میکرد انگار و بارها تکرار کرد که انتخاب شده. حقيقتا ازین بخش شخصیتش که انتخاب شدن ثانیه ای اونم براساس چهره اینقدر براش مهم بود و مثل دستاورد بهش نگاه میکرد خوشم نمیومد.
ازون طرف انگار پارتنری که صرفا برای آشنایی باهاش اوکی شد رو خیلی جدی گرفت در حدی که حالتای حسادت توش بوجود اومد نسبت به این دختره نگار.
چون این دختره نگار انتخاب دوم پارتنرش بود.
همه این توضیحات به کنار برداشتم از شخصیتاشون اینه که نگار بخاطر زیباییش و اینکه احتمالآ اکثر وقتا انتخاب پسراست به شدت به خودش مغروره و این توهم رو داره که همه دخترا بهش حسودی میکنن و میتونه همه پسرا رو بدست بیاره.
در مقابل اون دختره سودا ام انگار اعتماد به نفس پائینی داره که اولین بار انتخاب شدنش براش یه دستاورد خیلی خیلی بزرگ شد و وقتی فهمید نگار گزینه های بیشتری نسبت به خودش داشت یه جورایی حسادتش گل کرد و رفت تو فاز مقایسه
حس حسادت حقیقتا کاملا طبیعیه و هيچ اشکالی نداره اما مشکل اونجاییه که ازین حست در جهت تخریب بقیه استفاده کنی. چون عملا مدل رفتار و حرف زدن نگار رو مسخره میکرد و به پسرا میگفت از چی اون خوشتون میاد.
دراما اصلی بین سودا و نگاره.
سودا اولین کسی بود که یه پسر وقتی حق اتتخاب داشت انتخابش کرد و یه جورایی خیلی به این قضیه که از بین چهارتا دختر انتخاب شده افتخار میکرد انگار و بارها تکرار کرد که انتخاب شده. حقيقتا ازین بخش شخصیتش که انتخاب شدن ثانیه ای اونم براساس چهره اینقدر براش مهم بود و مثل دستاورد بهش نگاه میکرد خوشم نمیومد.
ازون طرف انگار پارتنری که صرفا برای آشنایی باهاش اوکی شد رو خیلی جدی گرفت در حدی که حالتای حسادت توش بوجود اومد نسبت به این دختره نگار.
چون این دختره نگار انتخاب دوم پارتنرش بود.
همه این توضیحات به کنار برداشتم از شخصیتاشون اینه که نگار بخاطر زیباییش و اینکه احتمالآ اکثر وقتا انتخاب پسراست به شدت به خودش مغروره و این توهم رو داره که همه دخترا بهش حسودی میکنن و میتونه همه پسرا رو بدست بیاره.
در مقابل اون دختره سودا ام انگار اعتماد به نفس پائینی داره که اولین بار انتخاب شدنش براش یه دستاورد خیلی خیلی بزرگ شد و وقتی فهمید نگار گزینه های بیشتری نسبت به خودش داشت یه جورایی حسادتش گل کرد و رفت تو فاز مقایسه
حس حسادت حقیقتا کاملا طبیعیه و هيچ اشکالی نداره اما مشکل اونجاییه که ازین حست در جهت تخریب بقیه استفاده کنی. چون عملا مدل رفتار و حرف زدن نگار رو مسخره میکرد و به پسرا میگفت از چی اون خوشتون میاد.