چارلز بوکافسکی، نویسنده و شاعر آمریکایی-آلمانی میگوید، در دورهای دشوار در روزهای سیاه مطلق در ساعتهای نومیدی از میان گزینههای «گرسنگی، دیوانگی و مرگ» اولی را انتخاب کرده
گرسنگی را به جای یکنواختی زندگی کارمندی با وجود مزایا در اداره پُست برگزیده، به بهای بهرهبردن از ادبیات و آرامگرفتن ذهن برای نوشتن تا نه دیوانه شود، نه خود را بکشد و نه زندگیاش از کف برود. هیچ نداشته غیر از ۲۵ دلار و یک مشت آبنبات. ماهها با روزی یکی از همین آبنباتهای ریز سَر کرده، در اتاق کثیف مسافرخانههای ارزان برای گذراندن شبهایی که با نوشتن گره میخورده.
بوکافسکی (بوکوفسکی) از آن روزها با شعف یاد میکند؛ چون انتخاب کرده بود به جای شعرِ شاعرانی که قبولشان نداشت، شعر بسازد و بنویسد، چون معتقد بود، در دهه ۳۰ و ۴۰ میلادی در آمریکا شاعران هیچ از مردم، زندگی، بیچارگی و درماندگی نمیدیدند
جامعه را نمیشناختند و چیزهایی که به عنوان شعر جاافتاده بود، لفاظیهای ظاهریِ قشنگی بود که به جریانهای پر از خشونت و خستگی و فقر ربطی نداشت.
🍃 @Zehn_ziba1 🍃
گرسنگی را به جای یکنواختی زندگی کارمندی با وجود مزایا در اداره پُست برگزیده، به بهای بهرهبردن از ادبیات و آرامگرفتن ذهن برای نوشتن تا نه دیوانه شود، نه خود را بکشد و نه زندگیاش از کف برود. هیچ نداشته غیر از ۲۵ دلار و یک مشت آبنبات. ماهها با روزی یکی از همین آبنباتهای ریز سَر کرده، در اتاق کثیف مسافرخانههای ارزان برای گذراندن شبهایی که با نوشتن گره میخورده.
بوکافسکی (بوکوفسکی) از آن روزها با شعف یاد میکند؛ چون انتخاب کرده بود به جای شعرِ شاعرانی که قبولشان نداشت، شعر بسازد و بنویسد، چون معتقد بود، در دهه ۳۰ و ۴۰ میلادی در آمریکا شاعران هیچ از مردم، زندگی، بیچارگی و درماندگی نمیدیدند
جامعه را نمیشناختند و چیزهایی که به عنوان شعر جاافتاده بود، لفاظیهای ظاهریِ قشنگی بود که به جریانهای پر از خشونت و خستگی و فقر ربطی نداشت.
🍃 @Zehn_ziba1 🍃