Forward from: علي طايفي (سنجشگري مسايل اجتماعي ايران )
جامعهشناسی متعهد
علی طایفی
خرد خود بنیاد، رویارویی با قدرت سیاسی بویژه نوع ضددمکراتیک و تمامیتخواه آن، برملاساختن لایههای پنهان تحلیل مسایل اجتماعی و انسانی در جامعه، و تلاش برای تحول جامعه بعنوان سوژه مورد بررسی و مطالعه از سوی یک متفکر اجتماعی و بویژه جامعهشناس از زمره خطوط اصلی مسیولیتپذیری یک دانشمند علوم اجتماعی است. بسیاری نظریههای جامعهشناختی از برگر تا لاکان و از مارکس تا بوردیو نیز بر همین امور تاکید عمده مینهند. این محوریت در تعریف نقش یک دانشمند علوم اجتماعی برای تغییر و نه توصیف واقعیت اجتماعی و برای نقد و نه نعل قدرت سیاسی از مبانی گریزناپذیر جامعهشناسی متعهد است.
زمانی که صحبت از تعهد در جامعهشناسی به زبان میآید بیدرنگ ذهن انسان ایرانی سراغ تعهدات ایدیولوژیکی میگراید که از قبای شریعتمداران ایدیولوژیکی بنام تعهد اسلامی بیرون آمد که بنیانهای انقلاب ۵۷ را به زیر کشیده و بر روی خود کشیدند. بیتردید آنچه که از تعهد ایدیولوژیک، انقلابی، اسلامی و ارزشی متبادر میشود تفاوت مفهومی و عملیاتی با تعهد علمی جامعهشناسی دارد که در ذات خود با سوژه و مواردی روبروست که در برخورد با شناسایی عوامل ویرانساز ساختارهای اجتماعی و انسانی در جامعه ناگزیر از انعکاس ریشههای این مسایل و تاکید بر راهکارهای برون رفت از آن است.
این رویکرد اساسا امری ایدیولوژیک نبوده و در زمره مبانی جامعهشناختیِ جامعهشناسی بشمار میرود که روی و سوی دفاع از نهادهای انسانی و اجتماعی در جامعه دارد نه صرفا نهاد قدرت. در تحلیلهای متفاوتی به دستهبندی جامعهشناسان ایرانی پرداختهام و تاکید کردهام که دو گروه در حلقه جامعهشناسی نامتعهد و حکومتی قرار میگیرند:
نخست گروههای حرفهای، حقوقبگیر و کارمند که در قفس آهنین بروکراسی نظام قدرت درافتادهاند،
دوم، گروههای رانتخوار وابسته به حکومت و نظام سیاسی که سالهای متمادی در مناصب و مناسب قدرت، ظهور و رشد یافته و همچنان به بقای خود ادامه میدهند.
این دو گروه از گروههای مسلط در بدنه جامعهشناسی در کشور بشمار میروند که جامعه، نهادهای اجتماعی، فرهنگ و بنیانهای انسانی آن و در نهایت انسان بعنوان ارکان جامعهشناسی را به ابژههایی برای تامین معیشت و پرستیژ آنان مبدل ساختهاند. صرفنظر از این لشگر دانشآموختگان جامعهشناسی، طیف اندکی از جامعهشناسان هستند که در بررسی سوژههای جامعهشناختی با صدایی رسا به نقد وضعیت موجود پرداخته و تعهد علمی و عملی خود را به نمایش میگذارند. در طول چند سال اخیر افراد زیادی در این طیف قرار گرفتهاند که در مقابل جامعهشناسان حکومتی به نقد حکومت اهتمام دارند. یکی از همین افراد مصطفی مهرآیین است.
اینک پس از گفتگو و تحلیلهای متعدد دکترمهرآیین در نقد ساختار و نهادهای اجتماعی از جمله دین و سیاست، جان، حیثیت و موقعیت او در خطر افتاده است. بنظرم یکی از وظایف جامعهشناسان منتقد در چنین وضعیتی اعلام نوعی همبستگی در دفاع از جامعه، جامعهشناسی و جامعهشناسان متعهدی است که بی محابا در مصاف با نهادهای ویرانساز ایستادهاند.
https://t.me/mostafamehraeen/1726
مانیفست جامعهشناسی
https://t.me/alitayefi1/4191
جامعهشناسی زرد
https://t.me/alitayefi1/4807
جامعهشناس حکومتی
https://t.me/alitayefi1/3056
اهمال در جامعهشناسی
https://t.me/alitayefi1/1690
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://telegram.me/alitayefi1
علی طایفی
خرد خود بنیاد، رویارویی با قدرت سیاسی بویژه نوع ضددمکراتیک و تمامیتخواه آن، برملاساختن لایههای پنهان تحلیل مسایل اجتماعی و انسانی در جامعه، و تلاش برای تحول جامعه بعنوان سوژه مورد بررسی و مطالعه از سوی یک متفکر اجتماعی و بویژه جامعهشناس از زمره خطوط اصلی مسیولیتپذیری یک دانشمند علوم اجتماعی است. بسیاری نظریههای جامعهشناختی از برگر تا لاکان و از مارکس تا بوردیو نیز بر همین امور تاکید عمده مینهند. این محوریت در تعریف نقش یک دانشمند علوم اجتماعی برای تغییر و نه توصیف واقعیت اجتماعی و برای نقد و نه نعل قدرت سیاسی از مبانی گریزناپذیر جامعهشناسی متعهد است.
زمانی که صحبت از تعهد در جامعهشناسی به زبان میآید بیدرنگ ذهن انسان ایرانی سراغ تعهدات ایدیولوژیکی میگراید که از قبای شریعتمداران ایدیولوژیکی بنام تعهد اسلامی بیرون آمد که بنیانهای انقلاب ۵۷ را به زیر کشیده و بر روی خود کشیدند. بیتردید آنچه که از تعهد ایدیولوژیک، انقلابی، اسلامی و ارزشی متبادر میشود تفاوت مفهومی و عملیاتی با تعهد علمی جامعهشناسی دارد که در ذات خود با سوژه و مواردی روبروست که در برخورد با شناسایی عوامل ویرانساز ساختارهای اجتماعی و انسانی در جامعه ناگزیر از انعکاس ریشههای این مسایل و تاکید بر راهکارهای برون رفت از آن است.
این رویکرد اساسا امری ایدیولوژیک نبوده و در زمره مبانی جامعهشناختیِ جامعهشناسی بشمار میرود که روی و سوی دفاع از نهادهای انسانی و اجتماعی در جامعه دارد نه صرفا نهاد قدرت. در تحلیلهای متفاوتی به دستهبندی جامعهشناسان ایرانی پرداختهام و تاکید کردهام که دو گروه در حلقه جامعهشناسی نامتعهد و حکومتی قرار میگیرند:
نخست گروههای حرفهای، حقوقبگیر و کارمند که در قفس آهنین بروکراسی نظام قدرت درافتادهاند،
دوم، گروههای رانتخوار وابسته به حکومت و نظام سیاسی که سالهای متمادی در مناصب و مناسب قدرت، ظهور و رشد یافته و همچنان به بقای خود ادامه میدهند.
این دو گروه از گروههای مسلط در بدنه جامعهشناسی در کشور بشمار میروند که جامعه، نهادهای اجتماعی، فرهنگ و بنیانهای انسانی آن و در نهایت انسان بعنوان ارکان جامعهشناسی را به ابژههایی برای تامین معیشت و پرستیژ آنان مبدل ساختهاند. صرفنظر از این لشگر دانشآموختگان جامعهشناسی، طیف اندکی از جامعهشناسان هستند که در بررسی سوژههای جامعهشناختی با صدایی رسا به نقد وضعیت موجود پرداخته و تعهد علمی و عملی خود را به نمایش میگذارند. در طول چند سال اخیر افراد زیادی در این طیف قرار گرفتهاند که در مقابل جامعهشناسان حکومتی به نقد حکومت اهتمام دارند. یکی از همین افراد مصطفی مهرآیین است.
اینک پس از گفتگو و تحلیلهای متعدد دکترمهرآیین در نقد ساختار و نهادهای اجتماعی از جمله دین و سیاست، جان، حیثیت و موقعیت او در خطر افتاده است. بنظرم یکی از وظایف جامعهشناسان منتقد در چنین وضعیتی اعلام نوعی همبستگی در دفاع از جامعه، جامعهشناسی و جامعهشناسان متعهدی است که بی محابا در مصاف با نهادهای ویرانساز ایستادهاند.
https://t.me/mostafamehraeen/1726
مانیفست جامعهشناسی
https://t.me/alitayefi1/4191
جامعهشناسی زرد
https://t.me/alitayefi1/4807
جامعهشناس حکومتی
https://t.me/alitayefi1/3056
اهمال در جامعهشناسی
https://t.me/alitayefi1/1690
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://telegram.me/alitayefi1