وی اس هک | VSHACK


Channel's geo and language: Iran, Persian



🛡وی اس هـک بزرگترین مرجع هک و امنیت

.

🔻هدف ما از بین بردن فقر دانش مردم در فضای مجازی است.
.
👤 @VSADMiN
⚠️تمامی کانال ها و پیج های اینستاگرام مشابه به وی اس هک در سایر شبکه های اجتماعی فیک میباشند‌
📵تاسیس چنل 1395٫7٫14📵

Related channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Statistics
Posts filter


#شروع_دوباره 💫
#Loading...


فول فیلمه س.سی👆👆👆💋💋💋❌❌


#ش هوانی
فیلم سک س 4 ب 1 در خانه باغ 👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAAFObrADlfMErBF5PEQ
https://telegram.me/joinchat/AAAAAFObrADlfMErBF5PEQ
سک س گروهی ایرانی 👆


M/K:
فووول سسکی جووون

https://telegram.me/joinchat/AAAAAFWhXx-j35gtTDgRAQ
سسک ایرانی زن و شوهر عجب حالی میکنن👆👆


کوس میدم.بذار کیرتو گندش کنم مال خودمه،آخ عجب کیر ماهی داری.
نفسهام منظم شد و کیرم راست شد.
پستوناشو انداخت بیرون و یکیشو گذاشت دهنم و چند لحظه طول نکشید که آبم پاشید روی بدن خودم و احساس کردم راحت شدم.
با یه پارچه تمیز بدنمو تمیز کردو پرسید دلت خوب شد..
دستام رو صورتم بود و خجالت میکشیدم.
پرسید تا حالا دختر یا زن کردی؟ گفتم نه.
گفت لابد جلقم نمیزنی ؟گفتم نه.
بهم گفت:حالا که خوبت کردم منو میکنی.؟
چیزی نگفتم و خندیدم.
لخت شد خوابید کنارم.صدای خنده و شوخی شیرزاد و دخترا میامد .به دختره میگفت نکنه کیر آغ معلم را گاز گرفتی.
بیا بریم تا نخوابیده بکنمت ،شهین دیگه رفت زیر آغ معلم.
با شنیدن صدای شیرزاد و دیدن بدن تپل و سفید شهین با اون سینه های درشت دوباره کیرم مثل سنگ شد.
شهین خانم گفت :هر جور که دلت میخواد منو بکن.فقط بکن.کوسمو حال بیار .سینه هاشو مالیدم و با کوسش ور رفتم و صورت و لباشو بوسیدم .دهنش بوی آدامس نعنایی میداد.بدنش عطر خوبی داشت.حتی زیر بغلشم عطر خوبی داشت.
کمی شکم داشت و من از نرمی شکمش وقتی زیرم بود لذت میبردم.بلاخره بین پاهاش نشستم و خودش کیرمو گذاشت دم کوسش و درحالی که خم شده بودم کیرمو تا دسته کردم تو کوسش.گفت بخواب روم.خوابیدم روش پاهاشو صاف کردو من روش بالا پایین میشدم و خودشم دستاشو گذاشته بود پشت رانها منو تو تلمبه زدن کمکم میکرد.حسابی لذت میبردم.ازم پرسید من خوشکوسترم یا رعنا.تو حشر کامل میگفتم تو خوشکوس خودمی.کردمش تا آبم اومد.
و راحت چند لحظه روش خوابیدم و از نرمی پستونا و شکمش و بوی عطر تنش خیلی لذت بردم.
اون روز به جای من شیرزاد رعنا را کرد .
سرشب رعنا با یه دختر دیگه رفتن.یه دختره بود به نظرم 5سالی ازم بزرگتر بود.شب شیرزاد تو بغل شهین خوابید و منم اقدس خانم را خوابوندم و نشستم رو کون لخت و سفیدش طوری که کیرم لای لپای کونش بود و با دستم از زیر کوسشو میمالونم و طی این فراین لذتبخش کیرم شد عین دسته دنده جیپ .برش گردوندم روبه سقف و بین پاهاش نشستم کیر نازنین را فرستادم به اعماق کوسش ضمن تلمبه زدن رفتم از لبش بخورم که خورد تو ذوقم چون دهنش مثل شهین خوشبو نبود.
فردای اون شب ،کمی از تغذیه رایگان شامل پسته و پنیر و ...دادم به شهین و دختراش .قرار شد قبل از برف و بسته شدن راه باز بیام سردشت و رعنا را بکنم.
اون شوک تو اولیین رابطه جنسی را برا یه پزشک تعریف کردم،که گفت طبیعیه و اتفاق میافته و شهین با اوردن آبم با دستش بهترین کار را کرده.
اوایل آبان اومدم پیش اهالی خونه یاد شده،البته با پنج تا کبک که با تله های خودم گرفته بودم.
رعنا را هم کردم و از کردنش لذت بردم.واقعا رعنا و شهین جنده های ارزشمندی بودن.میتونم بگم تمیز و با ادب بودن.پولی که میگرفتن واقعا حلال بود.
در ادامه از روستا و شکار و تله گذاری ومعلمی براتون بگم؟؟؟؟
اگه حداقل سه نفر موافق باشن خاطراتی از شکار و اوضاع اون زمان براتون مینویسم.

نوشته: آموزگار

🅰 @PhtoLand | فـتـولـنـد


خاطرات یک معلم

1398/8/2

فیلتر شکن را بخاطر تلگرام نصب کرده بودم،داشتم تو گوگل دنبال یه داستان قدیمی میگشتم که تو نوجوانی نصفشو خونده بودم،اسم داستان سکسکه بود،واژه«داستان سکسکه»را هنوز کامل تایپ نکرده بودم که ........
این بود باب آشنایی من باشهوانی،در مورد داستانها نظر نمیدم ولی کامنتها برام سرگرم کننده است و اسباب خنده.

اونایی که فحاشی میکنن دو دسته اند:
1_بچه‌های بازار مشترکی،چون از لحظه انعقاد نطفه فحش شنیدن «جنین شنواست»

2_بچه‌هایی که با گروه اول معاشرت داشتن ولی این گروه با یه نصیحت پدرانه اصلاح میشن.

[عزیزم لطفا فحش نده،مخصوصا به بزرگتر]

من سال 50بعد از یه دوره دانشسرا به عنوان معلم ابلاغ گرفتم برای آموزگاری در یک مدرسه روستایی تو کوههای اطراف سردشت،مرز عراق،روستا کلا 10 یا 12خانوار جمعیت داشت.شغل اهالی دامداری بود و کشاورزی که زمستان فقط از دامشون نگه داری میکردن.البته فروش پوست گرگ و خرگوش و روباه هم یه کمک خرجی براشون بود.
من 19سالم تموم نبود،آخر شهریور رفتم اداره فرهنگ سردشت ابلاغمو گرفتم باضافه ملزومات مدرسه،شامل کتابهای درسی و گچ و تخته سیاه وتغذیه رایگان و نوشت افزار و نفت و .....
صد تومنم سند زدن رفتم حسابداری بعنوان هزینه سفر گرفتم.چون صعب العبور و برف گیر بود برای شش ماه سهمیه نفت و تغذیه رایگان بهم تحویل شد.تغذیه رایگان بیشتر بسته های صد گرمی پسته مرغوب بود و نوعی پنیر دانمارکی شبیه سوسیس ولی زرد رنگ که خیلی هم خوشمزه بود به همراه کنسروهای عدسی و کمپوت میوه و شیر خشکهای یک نفره که واقعا عالی بودن،
رفتم از شهر یه وانت کرایه کردم و بار زدیم برای عزیمت به مقصد.
راننده یه مرد کرد بود با سیبیلای بلند و پرپشت .حدودا 35ساله،قبل از عزیمت به اتفاق شیرزاد خان «راننده»رفتیم لباس گرم و پوتین و کارد و سیم مفتولی نرم و رختخواب و انبر دست و چهار صندوق آبجو و یه دبه عرق و یه رادیو دو موج و باطری خریدم با دو سه باکس سیگار وینستون.همه خریدای من به پنجاه تومن نرسید.
از شیرزاد در مورد روستا سوال میکردم و اونم جواب میداد،مثلا پیشنهاد خرید سیم مفتولی و انبر دست پیشنهاد شیرزاد بود برای تله گذاری.چون دید مشروب خریدم فهمید اهل صفا هم هستم.مهمونش کردم تو یه کبابی و یه دل سیر کنجه و دل و قلوه و شراب خوردیم و همونجا سیگار دود میکردیم که پرسید:بریم کوس بکنیم؟
راستش من تا اون روز دستم به هیچ زنی نخورده بود.از طرفی خیلی هم دلم میخواست.از خدا خواسته،گفتم بریم.
اون زمان شنیده بودم ممکنه آدم مریضی مقاربتی بگیره.این بود که پرسیدم :کوسی که قراره بکنیم سالم هست؟
شیرزاد بهم اطمینان داد که جایی که قراره بریم کارش درسته.واقعا هم درست بودن.
ماشین و بارشو گذاشتیم تو یه گاراژ که شیرزاد را خیلی تحویل میگرفتن ،رفتیم برا عشق و حال.هنوز پنجاه و خورده ای پول داشتم.اینم بگم که پول خیلی ارزش داشت.
خونه ای که رفتیم خیلی تمیز بود.یه زن حدودا 40ساله که رفیق جون جونی شیرزاد بود و سه تا دختر خوشگل و ناز که فقط تا سر شب میموندن و بعدش میرفتن خونه.
خیلی تحویلمون گرفتن مخصوصا وقتی شیرزاد از شغلم گفت.اون موقع اکثرا بیسواد بودن و کارمند جماعت خیلی ارج و قرب داشتن مخصوصا تو شهرای کوچیک.
به پیشنهاد شیرزاد یه دختر تازه کار و خوشگل که همسن خودم بود را انتخاب کردم رفتیم تو اتاق.
اتاق تمیز و خوشبو بود.دختره ناز و سفید و قشنگ بود.لب و دهنش کوچیک و خوشترکیب بود.من هنوز مست شراب بودم.اسمشو پرسیدم.اسمش رعنا بود .احساس کردم عاشقش شدم.دلم به طرز عجیبی براش سوخت.پرسیدم چرا ازدواج نمیکنی و نمیری سر خونه زندگی خودت؟حیف تو نیست؟
از حرفم ناراحت شد.بهم گفت من از تو پرسیدم چرا معلم شدی؟
جوابش دندان شکن بود و فاز منو عوض کرد.
گفتم تا حالا با هیچ زنی نبودم.اگه دیدی بلد نیستم خودت راهنماییم کن.
لباسمو در اوردم.اونم لخت شد.موهای بلندش مثل یه آبشار سیاه روی بدن سفیدش برق میزدن.
شرت و کرستش را دراوردم.به شدت میلرزیدم و نفسم به شماره افتاده بود.
رفتم کنارش خوابیدم .پرسید حالت خوبه؟نتونستم جواب بدم.منو بغل کرد و با ترس گفت :وای الهی بمیرم جوون مردم.یه وقت طوریت نشه.منم ترسیده بودم.بی اختیار میلرزیدم.سریع لباسشو پوشید و رفت سراغ خانم صاحب خونه چند بار صداش زد و بلاخره سراسیمه اومدن پیش من.شیرزاد هم با یه شرت اومد داخل.خانمه گفت رعنا چکارش کردی.مثل جن زده ها شده.اونم قسم میخورد که بخدا کاریش نکردم.
اسم خانمه یادم نمیاد ولی اینجا بهش می گم.شهین.
شهین خانم همه را از اتاق بیرون کرد تو این فاصله آب قند و گلاب اوردن و یه قلپ خوردم.
بهم گفت ببین عزیزم آروم باش نفس بکش پرسید دلت درد میکنه؟با سر تایید کردم که دلم درد میکنه.واقعا هم پایین سمت راست دلم درد شدیدی داشت .
شرتمو کشید پایین دستشو با تف خیس کرد و شروع کرد با کیرم ور رفتن.باهام حرفای خوب میزد یادمه میگفت.
ورت بگردم.چقده خوشگلی.خودم بهت


آدم باس مثل کوه پشت رفیقش باشه ...

بفرست برای رفیق فابریکت❤️


🅰 @PhtoLand | فـتـولـنـد


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
تبلیغ عینک آفتابی به سبک اسلامی😂

🅰 @PhtoLand | فـتـولـنـد


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
کوروش بیدار شو🥀🖤


۷ابان روز کوروش❤️


من تو چشمایی غرق شدم که شنا کردن توش ممنوع بود:)


#تیکه

تو روابط دیگران شنا نکنید، عمر ماهی زیاد دوام نداره :)


ما کسیوخط نمیزنیم،خودشون جوهر پس میدن(:


دلم واسه اول دبستان تنگ شده که وقتی یه گوشه ی حیاط مدرسه وایستادی
یه نفر میاد بهت میگه:میای با هم دوست شیم؟!=}}


‏ما بهترین روزهای زندگیمون پیش اونایی بودیم که بیشتر بهمون نارو زدن(:


‏دوس ندارم کسیو از دس بدم،
ولی اگه کسی بخواد از دستم بده
خیلی کمکش میکنم خیلی زیاد..(:


.

• تنهاییو بپیچ دورت لذت ببر از زندگیت... •

.


بزودے...


اگه سکوت میکنیم معناش این نیست که دلمون تنگ نمیشه



20 last posts shown.

30 261

subscribers
Channel statistics