تا بیاید پیش من امروز و فردا میکند
عشق را چشمان من از او تمنا میکند
من به او هر بار گفتم دوستت دارم ولی
ناز چشمانش برایم دلبری ها میکند
مثل پروانه چنان گشتم به دور شمع او
سوختن در شعله، عشقم را هویدا می کند
در مسیر ازدحام کوچه های بی کسی
اشک چشمانم مرا همواره رسوا میکند
بعد او دنیا برایم خانه ای آباد نیست
با من دلخسته گاهی او مدارا میکند
رفته از پیشم ولی هرشب خیالم ، بیقرار
با سماجت چشمهایش را تماشا میکند
قصهای دارم که دائم باخودم میخوانمش
عاقبت او را، دلم یک روز پیدا میکند
به مابپیوندید✨💕
🏵❌ @Todelii ❌🏵
عشق را چشمان من از او تمنا میکند
من به او هر بار گفتم دوستت دارم ولی
ناز چشمانش برایم دلبری ها میکند
مثل پروانه چنان گشتم به دور شمع او
سوختن در شعله، عشقم را هویدا می کند
در مسیر ازدحام کوچه های بی کسی
اشک چشمانم مرا همواره رسوا میکند
بعد او دنیا برایم خانه ای آباد نیست
با من دلخسته گاهی او مدارا میکند
رفته از پیشم ولی هرشب خیالم ، بیقرار
با سماجت چشمهایش را تماشا میکند
قصهای دارم که دائم باخودم میخوانمش
عاقبت او را، دلم یک روز پیدا میکند
به مابپیوندید✨💕
🏵❌ @Todelii ❌🏵