هنگامی که شما احساس بر حق بودن میکنید، خود را برتر از همه چیز و همه کس میدانید. به دیگران به دیده تحقیر مینگرید. ترجیح میدهید به اندازهای از دیگران بالاتر باشید که به هیچ رو آنها را نبینید. چنان رفتار میکنید که گویی شاه یا ملکه هستید از همنشینی با دیگران لذت نمیبرید، مگر وقتی خواستههای آنها مطابق میلتان باشد. شما همه کوه، دشت، جاده یا اقیانوس را برای خودتان میخواهید.
زیر احساس بر حق بودن، هراس از طرد و مسخره شدن نهفته است.
بر حق بودن رابطهای مستقیم با نیازمند بودن دارد. هر چه نیازمندی افزایش یابد، احساس حق به جانب بودن هم افزایش مییابد. هنگامی که بر حق بودن شدید میشود، جایی برای رابطهی عمیق با دیگران باقی نمیماند. تبادل دو سویه ممکن نیست. شخص ِحق به جانب، با علاقه گوش نمیدهد و با میل خود با دیگری سهیم نمیشود.
در توهم بر حق بودن، مخالفت، اهمیتی ندارد زیرا عقاید دیگران مهم نیست. پیش از آن که دیگران ما را طرد کنند، ما آنها را طرد میکنیم و درد انزوا را به عنوان حقِ تنها بودن، تعبیر میکنیم.
گری زوکاو/قدرت حقیقی
@Tafakkor
زیر احساس بر حق بودن، هراس از طرد و مسخره شدن نهفته است.
بر حق بودن رابطهای مستقیم با نیازمند بودن دارد. هر چه نیازمندی افزایش یابد، احساس حق به جانب بودن هم افزایش مییابد. هنگامی که بر حق بودن شدید میشود، جایی برای رابطهی عمیق با دیگران باقی نمیماند. تبادل دو سویه ممکن نیست. شخص ِحق به جانب، با علاقه گوش نمیدهد و با میل خود با دیگری سهیم نمیشود.
در توهم بر حق بودن، مخالفت، اهمیتی ندارد زیرا عقاید دیگران مهم نیست. پیش از آن که دیگران ما را طرد کنند، ما آنها را طرد میکنیم و درد انزوا را به عنوان حقِ تنها بودن، تعبیر میکنیم.
گری زوکاو/قدرت حقیقی
@Tafakkor