مهمترین مسأله تاریخ اجتماعی و فرهنگی ما "نقابی" است که تجربه دینی بر چهره خویش زده است و آن "نقاب عشق" است.
با این نقاب توانسته است "خرد" و معرفت عقلانی را از پهنه زندگی اجتماعی ما بیرون براند.
در حوزه الاهیات، عقل هیچ کاره است. اما بیرون از حوزه الاهیات، یعنی در قلمرو زندگی اجتماعی و مادی انسان، عقل همه کاره است.
تا مرزهای این دو نیرو و قلمروهای فرمانروایی هر کدام را نتوانیم مشخص کنیم، همواره زندگی مادی و عقلانی ما تباه خواهد بود؛ آن گونه که در این هزار سال اخیر از عصر رازی و بیرونی و ابن سینا به این سوی، جهان ایرانی محروم از خرد گرایی بوده است و هرگاه خرد ایرانی خواسته در امری اجتماعی یا سیاسی یا مادی وارد میدان شود، صاحب آن "نقاب" با یک حمله او را از میدان به در کرده است.
محمد رضا شفیعی کدکنی
@Tafakkor
با این نقاب توانسته است "خرد" و معرفت عقلانی را از پهنه زندگی اجتماعی ما بیرون براند.
در حوزه الاهیات، عقل هیچ کاره است. اما بیرون از حوزه الاهیات، یعنی در قلمرو زندگی اجتماعی و مادی انسان، عقل همه کاره است.
تا مرزهای این دو نیرو و قلمروهای فرمانروایی هر کدام را نتوانیم مشخص کنیم، همواره زندگی مادی و عقلانی ما تباه خواهد بود؛ آن گونه که در این هزار سال اخیر از عصر رازی و بیرونی و ابن سینا به این سوی، جهان ایرانی محروم از خرد گرایی بوده است و هرگاه خرد ایرانی خواسته در امری اجتماعی یا سیاسی یا مادی وارد میدان شود، صاحب آن "نقاب" با یک حمله او را از میدان به در کرده است.
محمد رضا شفیعی کدکنی
@Tafakkor