در هفت گنبد آسمانها، همه در سرای الهی مست و سرخوش اند.
همه در مدار شهد شیرین وجود ازلی مینوشند و او را در ترانه ها و نغمات آسمانی یاد میکنند.
همه آسمانها و کیهانها سر به سوی «آن» هستند.
از دور ایستادم و نگریستم. همه چیز در مدح و مستی «او» بود.
به آسمانهای عدم صعود نمودم، سکوت بود و تاریکی. آنچنان که گرگ میش، قبل از طلوع روشنایی است.
هر جهان نگریستم، «او» آنجا نبود.
تنها مدح و مستی ملائک و مخلوقات بود و بس.
پرسیدم؛ «کجایی! آنکه که همه عالم مست توست؟ »
گویی اژدهایی، آسمانی و نادیدنی در اطرافم میچرخید.
در مرکز همه عوالم ایستاده بودم.
هجومی از صوت مقدس درونم را شکافت و معنایی آشکار شد.
« من هستم، »
آنجا بود که فهمیدم، آن نادیدنی است. نه بویی دارد و نه شکلی.
بنابراین برای همیشه او را به فراموشی سپردم.
چون تنها راه بودن با او بود.
کاتب
https://t.me/Sri_veka
همه در مدار شهد شیرین وجود ازلی مینوشند و او را در ترانه ها و نغمات آسمانی یاد میکنند.
همه آسمانها و کیهانها سر به سوی «آن» هستند.
از دور ایستادم و نگریستم. همه چیز در مدح و مستی «او» بود.
به آسمانهای عدم صعود نمودم، سکوت بود و تاریکی. آنچنان که گرگ میش، قبل از طلوع روشنایی است.
هر جهان نگریستم، «او» آنجا نبود.
تنها مدح و مستی ملائک و مخلوقات بود و بس.
پرسیدم؛ «کجایی! آنکه که همه عالم مست توست؟ »
گویی اژدهایی، آسمانی و نادیدنی در اطرافم میچرخید.
در مرکز همه عوالم ایستاده بودم.
هجومی از صوت مقدس درونم را شکافت و معنایی آشکار شد.
« من هستم، »
آنجا بود که فهمیدم، آن نادیدنی است. نه بویی دارد و نه شکلی.
بنابراین برای همیشه او را به فراموشی سپردم.
چون تنها راه بودن با او بود.
کاتب
https://t.me/Sri_veka