Forward from: بنرای امروز
با گریه و دستایی که میلرزید دوباره به گوشیش زنگ زدم و جواب ندادو بازم رفت رو پیغام گیر که با گریه این بار حرفمو زدم!
- الیاس مامانت آوردتم دکتر زنان گواهی دختر بودن منو بگیره...
هقی زدمو ادامه دادم:
- ترو خدا جواب بده منو آورده پیش دوستش که دکتر معاینه شم من گفتم دستشویی دارم اومدم سرویس بهداشتی ترو خدا بیا تا بدبخت نشدیم
تماسو قطع کردم و گوشیو چسبوندم به سینم
که صدای در بلند شد و بعدش صدای مادر شوهرم
- حنا جان مادر؟
بیا دیگه دختر قشنگم لیلی وقت گذاشته واس ما اگنه سرش شلوغ
دستی زیر چشمام کشیدم و لب زدم:
- اومدم مامان جون
وَ زیر لب ادامه دادم
- عفریته ی شهر اوز عفریته....
نگاهمو به گوشیم دادمو الیاس چرا نبود؟
نمیشد بیشتر از این معطل بزارمشون و از سرویس بیرون زدم و مادر شوهرم با دیدنم با خنده مفهوم دار گفت:
- چرا رنگت پریده عروس گلم؟
- مامان جون دوست ندارم لنگامو یعنی پاهامو واس یکی باز کنم الیاسم عصبی میشه بفهمه بیا بریم
نیشخندی زد:
- عزیزم دیگه قرار نیست دختر بمونی که بخوای محافظه کار باشی کم کم باید عادت کنی واسه معاینه بالاخره شب بعد زفاف بعدش بارداری اینم یه معاینه ساده که اذیت نشی فردا بعد عروسی
نیمنگاهی بهم کرد و هولم داد سمت اتاق پزشک و با بدنی لرزون ناچار وارد اتاق شدم و نگاهم به دکتر نشست که با لبخند گفت:
- عروس خانم چرا دیر میکنی برو اماده شو
⭕️https://t.me/+VSgZ32GD_IswMjU0
با چکی که زیر گوشم خورد تو خودم جمع شدمو سرمو انداختم پایین که بدون در نظر گرفتن آبروی من وسط مطب به اون شلوغی که مردم توش بود داد زد:
- دختره ی خراب... هرزه خیابونی
میدونستم تو دختر نیستی میخواستی خودتو به پسر من
چرا پسر خودش ۱۰ تا ۱۰ تا صیغه کرده بود عیب نبود؟ ولی من
سرمو آوردم بالا که یه چک دیگه تو گوشم کوبوند و داد زد:
- خواب ببینی زن پسر من شی هرزه خانم... تف تف بهت بی خانواده بی سرو پا تورو چه به سید الیاس من؟
هولم داد و چند لحظه بهد صدای هوار مردی تو مطب پیچید:
- زن من زن من!
دست نزن بهش دست نزن
جوری هوار میزد که کسی نمیتونست ساکتش کنه بی توجه به همه حتی مادرش اوند سمت منو بلندم کرد از رو زمینو سرمو چسبوند به سینش و روبه مادرش که رنگش پریده بود گفت:
- وقتی گوش عزیز گوشواره عزیز تر میشه!
دست زدی و شکوندی و بی حرمتی کردی به گوشوارم مامان
رسم مسلمونی اینه که ابروی یه آدمو ببری آره؟ آفرین مرحبا
هق هقم تو آغوشش بلند شد و مادرش دهنش مثل ماهی بازو بسته میشد که سمت در خروجی مطب رفت و ادامه داد
- فردا عروسیم دوست داشتی بیا چون دیگه منو نمیبینی بعد اون مامان جان
https://t.me/+VSgZ32GD_IswMjU0
https://t.me/+VSgZ32GD_IswMjU0
- الیاس مامانت آوردتم دکتر زنان گواهی دختر بودن منو بگیره...
هقی زدمو ادامه دادم:
- ترو خدا جواب بده منو آورده پیش دوستش که دکتر معاینه شم من گفتم دستشویی دارم اومدم سرویس بهداشتی ترو خدا بیا تا بدبخت نشدیم
تماسو قطع کردم و گوشیو چسبوندم به سینم
که صدای در بلند شد و بعدش صدای مادر شوهرم
- حنا جان مادر؟
بیا دیگه دختر قشنگم لیلی وقت گذاشته واس ما اگنه سرش شلوغ
دستی زیر چشمام کشیدم و لب زدم:
- اومدم مامان جون
وَ زیر لب ادامه دادم
- عفریته ی شهر اوز عفریته....
نگاهمو به گوشیم دادمو الیاس چرا نبود؟
نمیشد بیشتر از این معطل بزارمشون و از سرویس بیرون زدم و مادر شوهرم با دیدنم با خنده مفهوم دار گفت:
- چرا رنگت پریده عروس گلم؟
- مامان جون دوست ندارم لنگامو یعنی پاهامو واس یکی باز کنم الیاسم عصبی میشه بفهمه بیا بریم
نیشخندی زد:
- عزیزم دیگه قرار نیست دختر بمونی که بخوای محافظه کار باشی کم کم باید عادت کنی واسه معاینه بالاخره شب بعد زفاف بعدش بارداری اینم یه معاینه ساده که اذیت نشی فردا بعد عروسی
نیمنگاهی بهم کرد و هولم داد سمت اتاق پزشک و با بدنی لرزون ناچار وارد اتاق شدم و نگاهم به دکتر نشست که با لبخند گفت:
- عروس خانم چرا دیر میکنی برو اماده شو
⭕️https://t.me/+VSgZ32GD_IswMjU0
با چکی که زیر گوشم خورد تو خودم جمع شدمو سرمو انداختم پایین که بدون در نظر گرفتن آبروی من وسط مطب به اون شلوغی که مردم توش بود داد زد:
- دختره ی خراب... هرزه خیابونی
میدونستم تو دختر نیستی میخواستی خودتو به پسر من
چرا پسر خودش ۱۰ تا ۱۰ تا صیغه کرده بود عیب نبود؟ ولی من
سرمو آوردم بالا که یه چک دیگه تو گوشم کوبوند و داد زد:
- خواب ببینی زن پسر من شی هرزه خانم... تف تف بهت بی خانواده بی سرو پا تورو چه به سید الیاس من؟
هولم داد و چند لحظه بهد صدای هوار مردی تو مطب پیچید:
- زن من زن من!
دست نزن بهش دست نزن
جوری هوار میزد که کسی نمیتونست ساکتش کنه بی توجه به همه حتی مادرش اوند سمت منو بلندم کرد از رو زمینو سرمو چسبوند به سینش و روبه مادرش که رنگش پریده بود گفت:
- وقتی گوش عزیز گوشواره عزیز تر میشه!
دست زدی و شکوندی و بی حرمتی کردی به گوشوارم مامان
رسم مسلمونی اینه که ابروی یه آدمو ببری آره؟ آفرین مرحبا
هق هقم تو آغوشش بلند شد و مادرش دهنش مثل ماهی بازو بسته میشد که سمت در خروجی مطب رفت و ادامه داد
- فردا عروسیم دوست داشتی بیا چون دیگه منو نمیبینی بعد اون مامان جان
https://t.me/+VSgZ32GD_IswMjU0
https://t.me/+VSgZ32GD_IswMjU0