ای نیِ محزون، کجایی؟ سوختیم!
تیره شد آیینه ای که افروختیم
آه از آن آتش که ما در خود زدیم ،
دود سرگردان بی سامان شدیم.
سینه میجوشد ز درد بیزبان
ای نوای بی نوا نِی را بخوان ؛
نی حدیث حسرت و حرمان ماست ،
نی دوای درد بیدرمانِ ماست!
-ابتهاج
تیره شد آیینه ای که افروختیم
آه از آن آتش که ما در خود زدیم ،
دود سرگردان بی سامان شدیم.
سینه میجوشد ز درد بیزبان
ای نوای بی نوا نِی را بخوان ؛
نی حدیث حسرت و حرمان ماست ،
نی دوای درد بیدرمانِ ماست!
-ابتهاج