PERSIAN HISTO®️Y


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Edutainment


🅿ersian Group Link : https://t.me/+D-rhH7Js9MU0NzNh
🧾 Persian Conference : @prs_conference
📆 Persian History CH : @prs_history
📝 Persian Archive : @prs_archive
📚 Persian Library : @calaway21
☎️ Contact : @prs_contact. ارتباط با ادمین

Related channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Edutainment
Statistics
Posts filter


درود بر ازادی خواهان مبارز

درود بر هرانکسی که دلش با ایران است و درود بر هرانکس که در مقابل ظلم و ستم سر تسلیم فرود نمی‌اورد

درود بر فرزندان دلیر، سرافراز و با شهامت ایران زمین که 45 سال است در برابر دهشتناکترین دشمن انسانیت و تا بن دندان مسلح جمهوری اسلامی با دستانی خالی و تنها با سلاح ایران‌ دوستی و تکیه بر شهامت و جسارتی مثال‌زدنی مشغول مبارزه هستند و پا پس نمی‌کشند

1 سال از شهادت دخت ایران گذشت سالی پر از خون بمانند تمام سال‌ های حاکمیت نظام جهل و جنایت جمهوری اسلامی که حاصلی نداشت جز تباهی ایران در حال نابودی و مردمی که تنها برای زنده ماندن تلاش می‌ کنند و فرصتی برای زندگی نمی‌ یابند

ما فرزندان ایران از اولین جنایت که اعدام فرزندان رشید این اب و خاک روی پشت بام نحس مدرسه رفاه صورت گرفت تا اخرین ان را که همچنان ادامه دارد در ذهن داریم، نه فراموش می‌کنیم و نه هرگز می‌بخشیم

ما را با دشمنان ایران و قاتلان ایرانی نه سازشی هست و نه پیوندی که تنها به شوق ازادی ایران و بازپس گیری این کشور کهن و گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته شده فرزندان پاک این سرزمین به دست ضحاکان روزگار است که زنده‌ایم و در غیاب قهرمانان دلیر وطن، ننگ نفس کشیدن را به شوق گرفتن انتقام خون انان تحمل می کنیم و دست از مبارزه برنخواهیم داشت تا روزی که پیروزی حاصل شود و صندوق‌ های رای برای تعیین انچه مردم می‌ خواهند برپا شود و نظامی برخواسته از انتخاب و شعور مردم بر کشور حاکم شود تا بتوانیم گریبان قاتلان و نوکران ظلم و استبداد را بگیریم و پای میز محاکمه بکشانیم

این است ارمان ما و تا تحقق ان ارام نداریم


بر فراز باد سه رنگ شیر و خورشید نشان
جاوید ایران زمین
زنده باد ازادی


حکم تاریخی رضاشاه بزرگ برای لغو برده داری

مورخ 1307/12/15


این تأثیر فقط در مورد خط و زبان نبوده است بلکه حتی دین ایرانی مانوی توسط سغدیان در برخی از اقوام ترکی نفوذ کرد به طوری که با همت سغدیان، آیین مانی تحت حمایت یک دولت رسمی یعنی اویغورها قرار گرفت. گرچه آیین مانی از ادیان گوناگون تأثیر گرفته است اما اساسی‌ ترین مفاهیم دین مانی بر مبنای اسطوره‌ های ایرانی استوار است. آیین مانی چنان که خود مانی در کتاب شاهپورگان می‌ گوید مبتنی بر دو اصل بود. این نظام دو بنی برای تبلیغ پیام خود از اصطلاحات زردشتی بهره می‌گرفت که زردشیان با آن مأنوس بودند به طور کلی آیین مانی سرشار از عناصر ایرانی است و اسطوره‌های ایرانی کلیدی‌ترین نقش را در آن ایفا می‌کنند. پیام مانی به انسان‌ها به ویژه بر راستی که وی به گسترش آن فرمان یافته بود تأکید می‌کرد. در پشت سر مفهوم راستی می‌توان نشانه‌ای از آموزه ایرانی اشه، اشمه، اسپنته یافت که تجسم راستی است شمار بزرگی از متن‌های مانوی که امروزه در دست هستند تاریخ شان به دوره فرمانروایی اویغور در نواحی تاریم می‌رسد از این رو، تعجبی ندارد که در زبان‌های گوناگون خانواده زبانی ترکی، عناصر ایرانی فراوانی دیده می‌شود چرا که تأثیر پذیری ترک‌ها از ایرانیان به دوران پیش از اسلام بر می‌گردد. حتی با قدرت گیری دوباره ترک‌ها در دوران پس از اسلام، باز هم تأثیرات فراوانی از ایرانیان پذیرفتند.

منبع : شاهنشاهی ساسانیان اثر تورج دریایی و دین‌های جاده ابریشم اثر ریچارد فولتس و آیین مانوی و زمینه ایرانی آن اثر گئو ویدن‌گرن


نوشته‌ های ترکها به زبان ترکی و خط سغدی به جا مانده است و سغدیان در ترویج فرهنگ، هنر، خط و آیینهای خود بین اقوام ترک نقش بنیادی ایفا کردند. در واقع این سغدیان بودند که به ترکان الفبا دادند

منبع : میراث باستانی ایران اثر ریچارد نلسون

نفوذ مقطعی ترکها در سغد باستان به دوران ساسانیان برمی‌گردد. انوشیروان بوسیله اتحاد با خانات غربی ترک یا گوک‌ ترکهای غربی به جنگ هپتالیان رفت. او موفق شد هپتالیان را شکست دهد و به نظر می‌رسد سرزمین‌های آن طرف جیحون از جمله سغد تحت فرمان ترک‌ها در آمد. به زودی ساسانیان با ترک‌ها هم درگیر شدند و شاید منافع جاده ابریشم مد نظر آنها بوده است. به هر حال سغد تحت فرمان ترک‌ها در آمد

زبان نوشتاری ترکان در قرن ششم میلادی زبان سغدی بوده و ترکان در ابتدای حکومت خود که هنوز به خط دست نیافته بودند از این زبان استفاده می‌ کردند از کتیبه بوگوت در مغولستان که متعلق به اندک زمانی پس از 581 میلادی است، چنین بر می‌آید که سغدی زبان رسمی نخستین امپرتوری ترکان بوده است

خط سغدی همچنین مورد توجه ترکان اویغوری هم قرار گرفت و بعد‌ها به اشتباه خط سغدی به اویغوری شناخته شد

منبع :

تاریخ و ادبیات ایران پیش از اسلام اثر احمد تفضلی و مطالعات سغدی به کوشش محمد شکری فومشی،


مهم ترین منابع درباره روزگار نخستین شکل‌ گیری هویت ترکها، رویدادنامه‌ های امپراتوران چین است و هویت ترک، نخستین بار در حوالی مغولستان و چین پدید آمد. چنین می‌ نماید که هویت ترک از آمیختگی چند گروه و قبیله به وجود آمد که از مهمترین آنها می‌ توان به قبایل آشینا اشاره کرد. این قبایل طی اتفاقاتی به جنوب کوه‌های آلتای پناه بردند و در آنجا سکنی گزیدند. آلتای در شرق کوه‌های اورال و کنار سرزمین مغولستان گسترده است. چینیان اتباع خانهای آشینا را «تو-کیو» (tu-kiu) می‌ گفتند.

با توجه به اینکه چینیان در زبان خود مخرج ر ندارند، این نام بعدها از سوی پلیو دانشمند فرانسوی به صورت تورکیوت خوانده شد که در واقع تلفظ درست تر واژه تو کیو است که با مخرج ر همراه شده است

منبع : ایران و ترکان در روزگار ساسانیان اثر رضا عنایت‌ الله


سُغد باستان یکی از مناطق ایرانی نشین آسیای مرکزی بوده و همواره فرهنگ ایرانی در آن منطقه از جایگاه قابل توجه برخوردار بوده است از بخشهای مهم این منطقه می‌ توان به سمرقند و بخارا اشاره کرد که بعد از اسلام پایگاه مهمی برای فرهنگ ایرانی شد. زبان سغدی که از زبانهای ایرانی شاخه شمال شرقی است که نقش مهمی در جهان باستان داشته و در فرارود به عنوان زبان میانگان مطرح بوده است

شاید ساده باشد که بگوییم، سغدیان ایرانی بودند و طبیعی است که فرهنگشان هم ایرانی بوده است، اما از یک طرف با توجه به تحولات تاریخی و فرهنگی سغد و ورود عناصر گوناگون فرهنگی و دینی و از طرف دیگر نفوذ سیاسی اقوام غیرایرانی و بیانگرد در ناحیه سغد، می‌توان گفت که موانع بزرگی برای حفظ و تداوم این فرهنگ وجود داشته است به طوری که  اشکانیان و ساسانیان کمتر توانستند نفوذ خود را در آن نواحی تثبیت کنند و بیشتر اقوام بیگانه در آن نواحی قدرت می‌گرفتند. با این حال جنبه‌های گوناگون فرهنگ ایرانی در سغد حفظ شد و تداوم یافت و حتی سغدیان تماس‌های تجاری و فرهنگی خود را با دیگر مناطق ایرانی‌ نشین حفظ کردند و از دستاوردهای فرهنگی و هنری دیگر ایرانیان استفاده کردند. سغدیان حتی بر روی اقوام و ملل بیگانه تاثیرات قابل توجهی گذاشتند که در نوع خود منحصر به فرد است

منبع : نقش سغدیان در حفظ و گسترش فرهنگ ایرانی اثر مجید خالقیان کارشناس ارشد تاریخ دانشگاه تهران


تاثیرات ایرانیان باستان بر ترکها


اما آثار مهمی که برای پژهشگران تاریخ اهمیت ویژه‌ای دارند، آثاری هستند که با زندگی روزمره مردمان سر و کار دارند. این آثار نمی‌توانند به ما دروغ بگویند، چرا که نویسندگان آنها قصد ثبت کردن موضوعاتی دارند که به زندگی روزمره مردم مربوط است. مانند ثبت یک معامله و هر وقت چنین اسنادی در اختیار داشته باشیم و فعالیت‌ های پر شمار مردم در زندگی روزمره بدست ما برسد متوجه می‌ شویم که زندگی آرامی در جریان بوده‌است.

دکتر شاهرخ رزمجو پژوهشگر موزه بریتانیا و استاد دانشگاه تهران که متن اصلی بابلی استوانه را به فارسی ترجمه کرده است، در سومین همایش یادبود استوانه کوروش بزرگ، با اشاره به این موضوع بیان کرد :

مدارک دیگری از بابل در اختیار داریم که شامل لوح‌ها و کتیبه‌های گلی هستند. این لوح مربوط به دو روز پس از فتح بابل می شود. زمانی که هنوز خود کوروش وارد بابل نشده بود و سپاهیان ایران بابل را تصرف کرده بودند. در اینجا یک معامله شرح داده می‌شود که در آن گوسفند رد و بدل می‌کنند برای پرداخت

با توجه به این موضوع می‌توان گفت در زمانی که نظامیان کوروش وارد بابل شدند و در این شهر حضور نظامی دارند، سیستم اداری بابل به طور عادی کار می کند. دکتر رزمجو در ادامه با اشاره به این موارد اظهار داشت :

این به ما می‌گوید که مردم مشغول زندگی عادی خود هستند و کشتار و غارت به نظر نمی‌آید زیرا این اسناد باید در دیوانخانه‌ ها تنظیم میشد شاهدان باید حضور می‌ یافتند و تأیید و امضا می‌ کردند. ما مجموعه‌ای از این لوح‌های مربوط به روزهای بعد از سقوط بابل داریم که نشان می‌دهد همه چیز سر جای خودش است 


منبع : سخنرانی دکتر شاهرخ رزمجو در سومین همایش یادبود استوانه کورش بزرگ، انجمن علمی دانشجویان تاریخ دانشگاه تهران، 11 آبان 1392


استوانه معروفی که به سبک بابلی تهیه شده است و به استوانه کوروش بزرگ و یا منشور حقوق بشر مشهور شده است، اطلاعاتی از چگونگی فتح بابل و رفتار کوروش با مردمان در اختیار ما می‌ گذارد. این استوانه اشارات جالبی به فتح بدون خون ریزی بابل توسط کوروش دارد و رویداد‌هایی مانند آزادی افرادی که از آنها بیگاری کشیده میشد، نقل می‌ شود. به طور کلی استوانه کوروش حاکی از رفتار خوب کوروش بزرگ با مردمان بابل است.

برای مثال در یکی از بندهای استوانه کوروش گفته می‌ شود :

و آنگاه که سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام بر می‌ داشتند، من نگذاشتم کسی در تمامی سرزمین های سومر و اکد کسی را ترساننده باشد 

استوانه کوروش، بند 24

رفتار توأم با مهر و انسانیت کوروش فقط در استوانه کوروش نقل نشده است. منابع دیگری هم این موضوع را تصدیق می‌کنند. یکی از آثار مهمی که رویداد‌های زمان کوروش را نقل می‌کند، رویداد‌نامه نبونئید است. وقایع سال هفدهم در رویداد نامه نبونئید حاکی از رفتار مهربانانه کوروش با مردم بابل است :

هنگامی که کوروش سراسر با درود به بابل سخن می گفت شهر در امنیت و صلح بود 

رویداد نامه نبونئید، ستون 3، بند 19

گزنفون مورخ یونانی با آنکه نوشته‌ هایش مغایرت‌ هایی با آثار باستانی دارد و به نظر می‌ رسد چند رویداد تاریخی را با هم آمیخته است که ربطی به کوروش بزرگ نداشتند، اما به رفتار خوب کوروش با مردم اشاره می‌ کند. وی از سخنان کوروش درباره برخورد خوب با مردم بابل و البته به طور کلی رفتار مهر آمیز با مردمان توسط کوروش نوشته است 

کوروشنامه گزنفون،
دفتر 7 بخش 5 بند 47
دفتر 7 بخش 5 بند 76
دفتر 8 بخش 7 بندهای 37 و 38

گفته‌های منابع یهودی درباره کوروش هم قابل بررسی است که با این موارد هماهنگی نسبی دارد 

نگاه کنید به کتاب اشعیای نبی
اواخر باب و اوایل 44 باب 45

این اشتراک در منابعی که توسط اقوام گوناگون نقل شده است، نشان می‌دهد که چنین رفتار نیک کوروش، آنقدر در جهان باستان مشهور بوده است که در منابع مختلف از آن یاد شده است.




موضوع فرستادن فرزند کرزوس نزد کوروش را نه هرودوت نوشته است و نه گزنفون. علاوه بر اینکه بسیاری از گفته های کتزیاس در تضاد با منابع دیگر و اثار باستانی قرار دارد. پس طبیعی است که دیاکونوف می نویسد :

نوشته‌های کتزیاس جنبه داستان‌ سرایی و تفریح‌ انگیز دارند ، وی همچنین اظهار می دارد :

کتزیاس ادعا می‌ کند که از سالنامه‌ های رسمی ایرانی و مشاهدات شخصیش به عنوان پزشک دربار در نوشتن کتابش استفاده کرده‌ است ولی بررسی‌ های بیشتر نشان داده که وی حتی به زبان‌ های شرقی اشنا هم نبوده‌ است

تاریخ ماد صفحه 27 و 28
دیاکونوف، ایگور میخائیلوویچ
ترجمه کریم کشاورز

موارد اینچنینی و مردود دانستن بخش بزرگی از نوشته های او توسط پژوهش گران شرایطی را پدید می آورد که نمیتوان به گفته های او بدون نگاه به مدارک تاریخی دیگر استناد کرد و همچنین دلیل علاقه شدید ایران ستیزان و کوروش ستیزان به نوشته های افسانه وار کتزیاس نیز در همین نکته است


البته این بدین معنا نیست که اثار دیگر کتزیاس مثلا پرسیکا عاری از افسانه های باور نکردنی نباشد. گویا کتزیاس مدعی بوده است که به اسناد رسمی هخامنشی دسترسی داشته است و از انجا که وی در دروغگویی مشهور بوده و ادعاهای دور از باور دیگر نیز داشته است مثل سفر به هند و وصف حیوانات و انسانهای عجیب و طبیعت شگفت و رودهای به عرض 35 کیلومتر می توان به این گفته با دیده تردید نگریست. امروزه ما به اسناد رسمی هخامنشی تا حد زیادی دسترسی داریم یکی از معتبرترین اسناد رسمی هخامنشی همان کتیبه‌ های بجا مانده از ان دوران ست گزارش کتزیاس تا حد بسیاری با این اسناد رسمی هخامنشی در تضاد کامل است. کتزیاس، کوروش را فردی چوپانزاده معرفی می کند در حالی که این گفته کتزیاس، اشکارا با اسناد رسمی هخامنشی که در کتیبه ها بجای مانده اند ناسازگار است چرا که اسناد رسمی هخامنشی پدر و پدران کوروش را شاه می دانند و نه چوپان و خود کوروش را هم مورخان بابلی شاه معرفی کرده اند. داریوش هم در کتیبه بیستون کوروش را از خاندان هخامنشی می داند که از دیر باز شاه بوده اند. دراینجا باید پرسید او به کدامیک از اسناد رسمی هخامنشی دسترسی داشته است که حتی از شجره خانوادگی هخامنشیان بی خبر مانده و گزارشی غیر واقعی ارائه می کند. بنابراین چنین ادعایی که گفته های کتزیاس بر پایه اسناد رسمی هخامنشی است نه تنها قابل تردید است بلکه در برخی موارد می توان به صراحت و یقین بر نادرست بودن گزارش او تاکید کرد. از مواردی که به کرات در نوشته های منتسب به کتزیاس دیده می شود، موارد غیر قابل باور درباره هخامنشیان است. برای مثال به خلاصه گفته های وی درباره رویارویی کرزوس با کوروش توجه کنید :

…پیش از تصرف شهر، پسر (فرزند) کرزوس را به علت ظهور 👈 شبحی بر پدرش و فریفتن او، به گروگان نزد کوروش فرستادند.

خلاصه تاریخ کتزیاس از کوروش تا اردشیر
معروف به خلاصه فوتیوس کتاب 4 بند 4
ترجمه کامیاب خلیلی


نگاهی به کتزیاس مورخ یونانی

یکی از مورخان یونانی که همواره بحث درستی روایات وی با اما و اگر روبرو است، کتزیاس می باشد. در ابتدا باید توجه داشت که بسیاری از نوشته های کتزیاس به دست ما نرسیده است. خلاصه ای از نوشته های کتزیاس به همراه اشارات دیگر مورخان به نوشته های وی موجود است. با توجه به همین نوشته ها، اشکارا و به راحتی و با استناد و استدلال به گفته های مورخان باستان و نیز اسناد و کتیبه های مکشوفه هخامنشی و بابلی و سایر مدارک باستان شناختی می توان بیان کرد که کتزیاس در گفتن روایات نادرست تبحر داشته است و افسانه سازی وی بین مورخان باستان شهرت داشته است. اکثر مورخان باستان از جمله فوتیوس، پلوتارک و دیگران وی را دروغگو و افسانه ساز قلمداد کرده اند.
پلوتارک مورخ معروف رومی در کتاب اردشیر  بند اول می نویسد:

 Ctesias (however otherwise he may have filled his books with a perfect farrago of incredible and senseless fables

انچنانکه پلوتارک می گوید کتزیاس کتابش را از افسانه ها و دروغ ها، پرکرده است. برای مثال در کتاب ایندیکا درباره انسان هایی شگفت انگیز می گوید، از رودهای با اب طلا و از چشمه هایی که از انها طلا می جوشد می نویسد و حیوانات افسانه ای و باورنکردنی را وصف می کند. جالب است که غالب این افسانه ها را نه به عنوان یک نقل قول از دیگران یا یک روایت از یک راوی یا راویانی، بلکه بعنوان مشاهده شخصی کتزیاس بنا به تصریح خودش شاهدیم.

بنگرید به :


https://www.livius.org/sources/content/ctesias-overview-of-the-works/photius-excerpt-of-ctesias-indica/




چقدر یک نفر باید سنگ دل باشد که چنین نگاهی به این داستان لطیف و عاشقانه داشته باشد! داستان پانته آ یکی از مشهور ترین داستان های تاریخی است که به صورت مفصل در کوروش ­نامه  گزنفون بیان شده است. تعجب می کنم که چطور غیاث آبادی دیگران را به «بازگویی بخش‌های دلپسند» محکوم می کنند در شرایطی که در این نوشتارشان این روند کاملا برای ایشان مشهود است!

باز هم تحریف هایی در بیان جملات آراسپ که غیاث آبادی وی را «محافظ زنان» معرفی کرده است؛ وجود دارد. اما به دلیل رعایت اختصار از بررسی تک تک جملات صرف نظر می کنیم.

جالب آنکه بعد از آنکه آراسپ از زیبایی های پانته آ می گوید، کوروش از دیدن پانته آ صرف نظر می کند و می گوید :

اگر این سان است که می گویید، بهتر تا وی را نبینم.

«چرا؟» پرسید آن مرد جوان[منظور آراسپ یا به قول غیاث آبادی محافظ زنان است] «زیرا، که اگر شنودن داستان زیبایی وی تواند مرا امروز به رفتن و دیدار وی کشاند، امروز که زمانی ام نیست تا پشت خویش بخارم، ترسم وی آن چنان از من دل رباید که تا جاودان جاوید خیره بر وی بنشینم و بفراموشم هر کار دیگر مراست…

کوروش نامه گزنفون
دفتر 5 بخش 1 بند 8
ترجمه ابوالحسن تهامی
.
آن شیون ها و زاری این بانو برای زمانی بود که هنوز با کوروش آشنا نشده بود و شاید تصور می کرد کوروش هم مانند دیگر فاتحین با وی برخورد خواهد کرد. اما بعد از آنکه این نیک سیرتی فوق العاده کوروش را مشاهده کرد به شوهرش اینچنین درباره کوروش گفت:

همیشه سپاس بزرگمان به کوروش را به یاد خواهم سپرد، که چون به دست وی گرفتار آمدم او می توانست مرا چون تاراج و بهره ی جنگ بپندارد و از آن خویش کند، چنان والا بود منش و اندیشه وی که مرا نه چون بندیان پنداشت، و نه یله کردم تا چون آزاد زنی روم به سرافکندگی؛ وی در پناه گرفت مرا و رهانید از خطر تا تو باز آیی، آن سان که گویی برادر وی را من همسرم…

کوروش نامه گزنفون
دفتر 6 بخش 4 بند 7
ترجمه ابوالحسن تهامی


حتما داستان پانته آ و کوروش به گوشتان خورده است. داستانی سرشار از مفاهیم انسانی! به راستی عشق و وفاداری پانته آ در این داستان مثال زدنی است. صرف نظر از قابل اثبات بودن این داستان از نظر تاریخی، تحریف و سانسور این داستان توسط غیاث آبادی بسیار غم انگیز است چرا که انسان می فهمد چطور چکمه تخریب گرایان احساس و عاطفه را نابود می کند.

البته غیاث آبادی در یک کار حساب شده نامی از پانته آ نبرده است اما بخش هایی که به آن استناد می کند مرتبط با پانته آ می باشد. او می دانسته که اگر نامی از پانته می آورد همه متوجه می شدند که سخنانش نادرست است.


بر اساس کوروش ­نامه ­گزنفون، رفتار کوروش با پانته آ بسیار جوانمردانه و انسانی بود و نگذاشت کسی او را اذیت کند تا شوهرش بازگردد. همین موضوع کاری کرد که شوهر این بانو برای سپاس گزاری از کوروش به خدمت کوروش در بیاید.

اما متأسفانه غیاث آبادی اصلا چیز دیگری را القا کرده است که نشان از دشمنی با تاریخ ایران دارد

غیاث ابادی در جعلیات خود نوشته : یکی از منابعی که برای وصف سجایای کورش و بخصوص بخشندگی‌های او بدان استناد می‌شود، کورش‌نامه گزنفون است. اما در این استنادها معمولاً به بازگویی بخش‌های دلپسند آن اکتفا می‌شود و جزئیات این «بخشندگی» دقیقاً مشخص نمی‌شود…

یکی دیگر از زنان تحت تملک کورش، همسر مردی به نام آبراداتاس بود. آبراداتاس به عنوان سفیر به باختر/ باکتریا گسیل شد و زنش برای کورش تصرف گردید. محافظی که کورش مأمور مراقبت از این زن و دیگر زنان اسیر کرده بود، به او می‌گوید: «هیچ غصه مخور که ما تو را به خدمت کسی می‌بریم که حکمفرمای همه ماست و نامش کورش است». زن با شنیدن این جمله شروع به شیون و ناله و زاری می‌کند و بر سر خویش می‌کوبد. زنان اسیر دیگر نیز با او در مویه و شیون همراهی می‌کنند و ناله و تضرع سر می‌دهند.
تأثیر این ناله و استغاثه‌ها فقط همین بود که محافظ زنان برای کورش خبر ببرد که : در حین تضرع و بر سر کوفتن زن آبراداتاس، گردن و بازوی بلورینش بیرون افتاد و چون قطعه‌ای جواهر بدرخشید. به تو اطمینان می‌دهم که در سراسر آسیا اندامی به این رعنایی و ملاحت نخواهی یافت









20 last posts shown.

258

subscribers
Channel statistics