من طرحم رو سال ١٣٨٧ پزشک خانواده روستا بودم. سيستم ارجاع بود اون موقع. يه سری از مريضا ماهارو خيلی قبول نداشتن. ميامدن دفترچه شون رو مينداختن رو ميز ميگفتن مهر كن میخواهيم بريم دكترِ شهر. میرفتن بيمارستانی كه تو مركز شهرستان بود.
يادمه يه بار پزشک بيمارستانِ شهرستان مرخصی بود و از مركز به من زنگ زدند و خواهش كردند كه من اون روز به عنوان جايگزين برم اونجا مريض ببينم. من كه اونجا بودم يكي از مريضهای خودم اومد اونجا. منو نشناخت. كارش كه تموم شد گفت خداعمرت بده شماها خيلی خوبين، دكترِ ما به درد نمیخوره.
join → @PersianTwitterrr ™️
📬به ڪانال #توییتر_فارسی بپیــوندیــد
📌لطفا مطالب به اشتراک بگزارید
يادمه يه بار پزشک بيمارستانِ شهرستان مرخصی بود و از مركز به من زنگ زدند و خواهش كردند كه من اون روز به عنوان جايگزين برم اونجا مريض ببينم. من كه اونجا بودم يكي از مريضهای خودم اومد اونجا. منو نشناخت. كارش كه تموم شد گفت خداعمرت بده شماها خيلی خوبين، دكترِ ما به درد نمیخوره.
join → @PersianTwitterrr ™️
📬به ڪانال #توییتر_فارسی بپیــوندیــد
📌لطفا مطالب به اشتراک بگزارید