Posts filter




قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ‌ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.

سهراب سپهری


چندان که جهد بود دویدیم در طلب
کوشش چه سود چون نکند بخت یاوری

سعدی به وصل دوست چو دستت نمی‌رسد
باری به یاد دوست زمانی به سر بری

سعدی


متن بر محور عارفان و عاشقان حقیقی یا همان عارفان و عاشقان خداوند می‌چرخد. متن با زبان نمادین سخن می‌گوید.
منظور از کتابت در این متن یادگاری و ماندگاری است که بر هر چیزی می‌توان هنری و اثری از خود به یادگار و ماندگار گذاشت. اما بر آب نمی‌توان کتابت داشت زیرا که که آب قابلیت ماندگاری ندارد؛ پس از خون خویش در آب یا همان زندگی یا زندگانی اثری بگذار تا دیگران پس از تو بدانند که در این جهان ناماندگار چه انسان‌هایی بوده اند که توانسته‌اند از خود اثری به یادماندنی به جا بگذارند. از آیندگان هم می‌خواهد که همچون گذشتگان که نام بردم از خود فضیلتی نشان دهند.
کتابت به زبان نمادین همان ماندگاری آثار نیک است.
ابوالحسن خرقانی عارف اهل تسامح و تساهل بود.

توضیحات از دکتر دلاویز


و گفت:
بر همه چیزی کتابت بُوَد
مگر بر آب
و اگر بر دریا گذر کنی
از خون خویش کتابت کن
تا آن کز پسِ تو درآید بداند
که عاشقان و سوختگان و مستان گذشته‌اند.

تذکرة‌الاولیاء عطّار نیشابوری
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی


اگر دوریم اگر نزدیک
بیا با هم بگرییم ای چو من تاریک

اخوان ثالث


اون یکی مربی اینو می‌ذاشت همیشه. این آهنگو از بس گوش دادم، با گوشت و پوستم عجین شده.

‌- @ParisMen -


عجب شاهکاری.

‌- @ParisMen -


اگر یه روز حافظمو از دست بدم باز هم آهنگاش یادمه.


یه مربی داشتم، توی باشگاه همیشه آهنگای احمدوند رو پخش میکرد بعد ما میرفتیم وزنه میزدیم. حالا شادترین آهنگش:

‌- @ParisMen -




جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم
صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم

خورشید بر سرو روان دیگر ندیدم در جهان
وصفت نگنجد در بیان نامت نیاید در قلم

گفتم چو طاووسی مگر عضوی ز عضوی خوب‌تر
می‌بینمت چون نیشکر شیرینی از سر تا قدم

چندان که می‌بینم جفا امّید می‌دارم وفا
چشمانت می‌گویند «لا» ابروت می‌گوید «نعم»

آخر نگاهی بازکن وآن گه عتاب آغاز کن
چندان که خواهی ناز کن چون پادشاهان بر خدم

چون دل ببردی دین مبر هوش از من مسکین مبر
با مهربانان کین مبر لاتقتلوا صید الحرم

خار است و گل در بوستان هرچ او کند نیکوست آن
سهل است پیش دوستان از دوستان بردن ستم

او رفت و جان می‌پرورد این جامه بر خود می‌درد
سلطان که خوابش می‌برد از پاسبانانش چه غم

می‌زد به شمشیر جفا می‌رفت و می‌گفت از قفا
سعدی بنالیدی ز ما مردان ننالند از الم

- سعدی


Forward from: صدای انستیتو V.O.I
🔴ای دهه هشتادیهای "علی پروین ...... برو دیگه" دوست😁


Forward from: یه چیزی
مِی خواهم و معشوق و زمینی و زمانی
کاو باشد و من باشم و اغیار نباشد

#سعدی


من نمی‌دانم
که چرا می‌گویند اسب حیوان نجیبی است
کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟
گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟

چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه‌ها را باید شست
واژه باید خود باد
واژه باید خود باران باشد

چتر ها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید
عشق را زیر باران باید جُست

سهراب سپهری


سخت می‌خواهم که در آغوشِ تنگ آرم تو را
هر قدر افشرده‌ای دل را، بیفشارم تو را

ـ صائب تبریزی




پیش از شما
به‌سانِ شما
بی‌شمارها
با تارِ عنکبوت
نوشتند روی باد:
«کاین دولت خجسته‌‌ی جاوید، زنده باد!»


محمدرضا شفیعی‌کدکنی





20 last posts shown.