🔺شما در این عکس، یک فرمانده عالیرتبه ایرانی را میبینید که سالها بعد از جنگ، رزمندهی ضایعه نخاعی خود را فراموش نکرده و نذر کرده بود که هرسال دم عید به خانهی او (در نجف آباد اصفهان) برود، به او خدمت کند، از او پرستاری کند و حتی او را استحمام کند!
در تمام این مدت هم همسر این رزمنده باید استراحت میکرد و حتی کارهای آشپزخانه را هم فرمانده انجام میداد.
🔺این عکس هم مربوط است به سفر دو خانواده به دریاچه «چادگان». خانواده ها می خواستند قایق سواری کنند اما ناصر بخاطر وضعیتش نمیتوانست همراهشان باشد.
فرمانده خودش می آید ( و با وجود اینکه کمرش میزبان یک ترکش خطرناک است) رزمنده را بغل کرده و با هم سوار قایق میشوند!
🔻 نکته قابل تامل اینکه؛ همه اینها در حالی بود که «فرمانده» و «رزمنده» از لحاظ گرایش سیاسی در دو قطب کاملاً مخالف یکدیگر بودند!
رزمنده (ناصر توبئیها) سال ۹۲ بعد از سالها جانبازی به شهادت رسید و فرمانده (حاج قا.سم) هم در چنین شبی در فرودگاه بغداد پر پر شد.
خدایا! چه بندگانی داشتی و دست ما از چه انسانهایی کوتاه شد!
به وقت ۱۳ دی۱۴۰۳
📲روح الله شمسی
@Nodaad
در تمام این مدت هم همسر این رزمنده باید استراحت میکرد و حتی کارهای آشپزخانه را هم فرمانده انجام میداد.
🔺این عکس هم مربوط است به سفر دو خانواده به دریاچه «چادگان». خانواده ها می خواستند قایق سواری کنند اما ناصر بخاطر وضعیتش نمیتوانست همراهشان باشد.
فرمانده خودش می آید ( و با وجود اینکه کمرش میزبان یک ترکش خطرناک است) رزمنده را بغل کرده و با هم سوار قایق میشوند!
🔻 نکته قابل تامل اینکه؛ همه اینها در حالی بود که «فرمانده» و «رزمنده» از لحاظ گرایش سیاسی در دو قطب کاملاً مخالف یکدیگر بودند!
رزمنده (ناصر توبئیها) سال ۹۲ بعد از سالها جانبازی به شهادت رسید و فرمانده (حاج قا.سم) هم در چنین شبی در فرودگاه بغداد پر پر شد.
خدایا! چه بندگانی داشتی و دست ما از چه انسانهایی کوتاه شد!
به وقت ۱۳ دی۱۴۰۳
📲روح الله شمسی
@Nodaad