🔍 📕 مطالعه #کتاب_یکرنگی
📌 #خاطرات_شاپور_بختیار
🌐 #آمدوشد_کابینهها
📖 #صفحه ۸۱
در کنار ما تشكيلات بازرگان هم موجود بود که با جبهه ملی روابطی داشت ولی از اجزاء آن به شمار نمی آمد. آن شاگرد سابق «أكول سانترال»، رئیس سابق دانشکده فنی و مدیر عامل اسبق شرکت ملی نفت ایران از جم دیگری بود و نمیتوانست طرز ديد خمینی را داشته باشد. ناسیونالیست بود ولی از یک درد بزرگ در رنج: او هم بلد نبود بگوید خیر !»
من این نسبت را به هويدا داده ام و بعد هم در صحبت از بسیاری از شخصیت های ایران نوین این حرف را تکرار کرده ام. تمام بدبختی ها از سیاستمدارانی ناشی می شود که ادعای اداره مملکت را دارند ولی به وقت لزوم این یک کلمه کوتاه را نمی توانند بر زبان آورند. بازرگان عميقا مذهبی و ذهنش مداوما به مسائل دینی مشغول بود، با این حال در دورهای ریاست مجمع حقوق بشر را در ایران پذیرفت، در حالی که این دو موضوع با هم متنافرند. نمی شود هم چادر را به زنان تحمیل کرد و هم مدافع حقوق بشر بود. در هر حال خمینی در یادآوری این مطلب به بازرگان کوتاهی نکرد: «این حقوق بشری که شما هي حرفش را میزنید دیگر چیست؟ همان اسلام خودمان برای همه چیز کافی است
در داخل جبهه ملی بر سر استراتژی اختلاف افتاد. مسئله به این شکل مطرح بود: آیا باید برای ایجاد یک دولت ملی دموکرات لائیک جنگید یا باید ادای ملایان را در آورد و معمم شد. وضعیت آن روز جبهه ملی را تا حدی میتوان با موقعیت فرانسه در سال ۱۹۴۰ قیاس کرد. بسیاری از شخصیت ها از حوادث عقب ماندند مثل پل رنو
P , Raynaud
ولی کسانی هم بودند که این قدرت را داشتند تا مطابق اعتقاداتشان تصمیم بگیرند، چون دوگل. روشنفکرها، طبقه متوسط، استادان دانشگاه، کسانی که مشاغل آزاد داشتند و بازاریها همه بر سر این دو راهي مانده بودند. عده ای مجذوب تعزیه گردانی خمینی شده بودند و عده ای مرغوب آن. احساس اکثریت مردم را می توان چنین خلاصه کرد: «حالا که سیل سرازیر شده است ما نیز همراهش برویم. چرا در مقابل پدیده ای اجتناب ناپذیر مقاومت نشان دهیم؟» در نتیجه آنها هم تصویر امام را در ماه دیدند و نشریات با لحنی بسیار جدی صحبت از معجزه به میان آوردند
در سال ۱۹۶۳ (خرداد ۴۲) جبهه ملی از جنبش خميني پشتيباني نکرد. در این تصمیم گیری من نقش داشتم. به هیچ قیمت نمیخواستم خود را با شیوه تفکری مرتبط سازم که با پیشرفت و تحولی که ما تحسینش میکردیم عناد داشت: زمین بیشتر برای کشاورزان، حقوق بیشتر برای زنان با چهار رأی در مقابل سه رأی تصمیم گرفتیم که از خمینی به هیچ عنوان پشتیبانی نکنیم.
برای آن که صحبت در باره آموزگار را خم کنیم باید بگوئيم که او به هر حال توانست از زمین خواری هایی که در اطراف شهر های بزرگ صورت می گرفت جلوگیری به عمل آورد. به همت او بهای زمین ۵۰% پائین آمد. متأسفانه این قبیل دستاوردها، تحت۔ الشعاع هيجانات عمومی قرار گرفت.
سرنوشت مملکت در آن لحظات در خیابان ها تعيين می شد، بانکها را غارت میکردند، نوبت، نوبت آدمکشان بود. در اواسط اوت حادثة سينما رکس آبادان به مرگ ۳۸۰ نفر زن و مرد و کودک بی گناه در میان شعله های آتش انجامید. ناگهانی بودن حادثه مانع از این شد که آتش نشانی پالایشگاه به موقع در محل حضور پیدا کند. می گویند که درها را از خارج قفل کرده بودند. این آتش سوزی فاجعه ای ملی بود.
از طرف کمونیست ها و ملاها فریاد بلند شد که این جنایت به دست ساواک صورت گرفته است. ساواک همانی بود که میدانیم ولی این گونه تهمت ها دروغ است و از بوته
🌐 #صفحه ۸۱ ، #آمدوشد_کابینهها
📕 #کتاب_یکرنگی
📌 #خاطرات_شاپور_بختیار
📚 @national_librari
📌 #خاطرات_شاپور_بختیار
🌐 #آمدوشد_کابینهها
📖 #صفحه ۸۱
در کنار ما تشكيلات بازرگان هم موجود بود که با جبهه ملی روابطی داشت ولی از اجزاء آن به شمار نمی آمد. آن شاگرد سابق «أكول سانترال»، رئیس سابق دانشکده فنی و مدیر عامل اسبق شرکت ملی نفت ایران از جم دیگری بود و نمیتوانست طرز ديد خمینی را داشته باشد. ناسیونالیست بود ولی از یک درد بزرگ در رنج: او هم بلد نبود بگوید خیر !»
من این نسبت را به هويدا داده ام و بعد هم در صحبت از بسیاری از شخصیت های ایران نوین این حرف را تکرار کرده ام. تمام بدبختی ها از سیاستمدارانی ناشی می شود که ادعای اداره مملکت را دارند ولی به وقت لزوم این یک کلمه کوتاه را نمی توانند بر زبان آورند. بازرگان عميقا مذهبی و ذهنش مداوما به مسائل دینی مشغول بود، با این حال در دورهای ریاست مجمع حقوق بشر را در ایران پذیرفت، در حالی که این دو موضوع با هم متنافرند. نمی شود هم چادر را به زنان تحمیل کرد و هم مدافع حقوق بشر بود. در هر حال خمینی در یادآوری این مطلب به بازرگان کوتاهی نکرد: «این حقوق بشری که شما هي حرفش را میزنید دیگر چیست؟ همان اسلام خودمان برای همه چیز کافی است
در داخل جبهه ملی بر سر استراتژی اختلاف افتاد. مسئله به این شکل مطرح بود: آیا باید برای ایجاد یک دولت ملی دموکرات لائیک جنگید یا باید ادای ملایان را در آورد و معمم شد. وضعیت آن روز جبهه ملی را تا حدی میتوان با موقعیت فرانسه در سال ۱۹۴۰ قیاس کرد. بسیاری از شخصیت ها از حوادث عقب ماندند مثل پل رنو
P , Raynaud
ولی کسانی هم بودند که این قدرت را داشتند تا مطابق اعتقاداتشان تصمیم بگیرند، چون دوگل. روشنفکرها، طبقه متوسط، استادان دانشگاه، کسانی که مشاغل آزاد داشتند و بازاریها همه بر سر این دو راهي مانده بودند. عده ای مجذوب تعزیه گردانی خمینی شده بودند و عده ای مرغوب آن. احساس اکثریت مردم را می توان چنین خلاصه کرد: «حالا که سیل سرازیر شده است ما نیز همراهش برویم. چرا در مقابل پدیده ای اجتناب ناپذیر مقاومت نشان دهیم؟» در نتیجه آنها هم تصویر امام را در ماه دیدند و نشریات با لحنی بسیار جدی صحبت از معجزه به میان آوردند
در سال ۱۹۶۳ (خرداد ۴۲) جبهه ملی از جنبش خميني پشتيباني نکرد. در این تصمیم گیری من نقش داشتم. به هیچ قیمت نمیخواستم خود را با شیوه تفکری مرتبط سازم که با پیشرفت و تحولی که ما تحسینش میکردیم عناد داشت: زمین بیشتر برای کشاورزان، حقوق بیشتر برای زنان با چهار رأی در مقابل سه رأی تصمیم گرفتیم که از خمینی به هیچ عنوان پشتیبانی نکنیم.
برای آن که صحبت در باره آموزگار را خم کنیم باید بگوئيم که او به هر حال توانست از زمین خواری هایی که در اطراف شهر های بزرگ صورت می گرفت جلوگیری به عمل آورد. به همت او بهای زمین ۵۰% پائین آمد. متأسفانه این قبیل دستاوردها، تحت۔ الشعاع هيجانات عمومی قرار گرفت.
سرنوشت مملکت در آن لحظات در خیابان ها تعيين می شد، بانکها را غارت میکردند، نوبت، نوبت آدمکشان بود. در اواسط اوت حادثة سينما رکس آبادان به مرگ ۳۸۰ نفر زن و مرد و کودک بی گناه در میان شعله های آتش انجامید. ناگهانی بودن حادثه مانع از این شد که آتش نشانی پالایشگاه به موقع در محل حضور پیدا کند. می گویند که درها را از خارج قفل کرده بودند. این آتش سوزی فاجعه ای ملی بود.
از طرف کمونیست ها و ملاها فریاد بلند شد که این جنایت به دست ساواک صورت گرفته است. ساواک همانی بود که میدانیم ولی این گونه تهمت ها دروغ است و از بوته
🌐 #صفحه ۸۱ ، #آمدوشد_کابینهها
📕 #کتاب_یکرنگی
📌 #خاطرات_شاپور_بختیار
📚 @national_librari