پیرم و شبها دلم یادِ جوانی میکند
بی هوا گاهی هوای پورنِ جانی میکند
همتم تا میرود کیرِ شَقَم گیرم به دست
لیکن این کمر اظهار عجز و ناتوانی میکند
قصهی تلخیست وقتی در خیالاتم فقط
کیر من در شرت سبزت کصُچِرانی میکند
خستهام از اینکه کیرم صبح ها چشم انتظار
بر فراز شرت خیسم دیدهبانی میکند
تا به دستم میدهی یکباره کوچک میشوند
این ممه با آن ممه دارد تبانی میکند
کون تو قهر است با من، کیرم اما عاقبت
در میان پای تو پادرمیانی میکند
شیخ هم با آن کراماتش بدون شک تو را
یک شبی تنها اگر مسجد بمانی، میکند
پس فریب زهد زاهد را نباید ساده خورد
چون که او هم میکند اما نهانی میکند
کیر خر در بخت این شاعر که شبها تا به صبح
جای کصکردن فقط کصشر پَرانی میکند
👤ایرج میرزا
#سخن_بزرگان
@Mehti_Lezm