🎙 #مدح از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_ولادت_حضرتعلیاکبر_۱۴۰۳
📍 #هیئت_رایة_العباس "علیهالسلام"
🏷 #حضرت_علی_اکبر (ع)
سحر آمد؛ كبوتریم همه
اكثراً ناز میخریم همه
عاشقی گرچه دردسر دارد
در پی دادن سریم همه
به گریبان ما نگاه مكن
جامه از شوق میدریم همه
به پدرمادر تو، مدیونیم
رعیت هستیم؛ نوكریم همه
كُنه الله اكبرید شما
ما گدایان اكبریم همه
بردن نام تو، طرب دارد
گر نمیرد كسی، عجب دارد
سَلَّم الله لطف دستانت
كَثَّر الله لقمهی نانت
عوضم کرد گوشهى چشمت
طَیِّب الله بر دوچشمانت
من و غیر از شما، مَعاذَ الله
قَدَّسَ الله عشق سوزانت
هرچه میخواستم، دوچندان داد
نَوَّرَ الله بیت احسانت
بسكه ممْسوس ذات، جلوه شدی
قُل هو الله شده غزلخوانت
حضرت مرتبط بذاتُ الله
اَشهد اَنّك صِراطُ الله
و فَدَیْناه، جُرعهنوشِ دمت
و اِذا الشّمس میدهد قَسَمت
ما به إِنَّ اصْطَفا گرفتاریم
مصطفی هم به اَبروانِ خمت
بیجهت نیست جلوهی حسنیت
مجتباییاست سفرهى كرمت
خوشأذان حسین! واله شد
مأذنه، زیر سایهى علمت
ما عَرَفناكَ حَقَّ مَعرِفَتِك
هرچه گوییم باز هست كمت
اى ورا از سخن! علیاكبر
همهى پنجتن! علیاكبر
در نگاهت، شراب ریختهاند
جذبهی مستجاب ریختهاند
دور میخانهى لبت چقدر
مست خانهخراب ریختهاند
خون ما را به پای خوب كسی
بیسوال و جواب ریختهاند
زیر سجّادهى نمازشب
تو زبرجدِّ ناب ریختهاند
كیست غیر از تو، اینهمه حیدر؟!
در رگت، بوتراب ریختهاند
خندههای تو مىشود زهرا
ای جلالت، تمامقد زهرا
كوثر، آوارهی تو، زمزم هم
عیش، بیچارهی تو شد، غم هم
همه دورِ سرِ تو میگردند
نوح و هود و خلیل، آدم هم
بیتو یکدم نمیتوانم، نه
نه، اضافیست بیتو یکدم، هم
لیلةالقدرِ ما، ولادت توست
روضهى هشتمِ محرّم هم
مست تو، هم حسین، هم زینب
عاشق تو، خود خدا هم، هم
كربلا نام توست سرتاسر
یا که پایینِ پاست، بالا سر
نفحهی ناب نوبهارى تو
ما كویریم، تا بِبارى تو
یک بنىهاشمند در طلبت
كشتهمرده، زیاد دارى تو
اسدُ اللهزادهاى، حتماً
یِكّهتازى و تکسوارى تو
ابرویت، گیسویت، لبت، چشمت
صاحب چند ذوالفقاری تو
اَوَلَسْنا عَلَی الْحَقَت میگفت
صاحب منبر قصاری تو
نوكرى تو شد نشانى ما
اى به قربانِ تو جوانى ما
از لبت آبشار، بوسه گرفت
پدرى بیقرار، بوسه گرفت
عمّهات با نواى لالایی
از تو در گاهوار، بوسه گرفت
عطشِ كامِ تو بهانه شد و
لبت از كامِ یار، بوسه گرفت
آخر، سرت نظر خورد و
از تنت نیزهدار، بوسه گرفت
إرباً إرباً شدی و سرنیزه
ز تنت چندبار بوسه گرفت
دستوپایى زدی، دلی خون شد
عمّه از خیمهگاه، بیرون شد
مرغِ بِسْمِل بدونِ پر، سخت است
گریهى دیدگانِتر، سخت است
دیدن دستوپازدنهایت
وسط اینهمه نظر، سخت است
دیدنِ شاه بر روى زانو
به تو سوگند، بیشتر سخت است
بین این خندهها و هلهلهها
ولدی گفتنِ پدر، سخت است
پیش چشمِ پدر، بهروی زمین
تنِ پاشیدهى پسر، سخت است
از بنیهاشم او عبا میخواست
پیرمردی غمین، عصا میخواست
قبلی:قدر علی؛ قضا علی؛ بهانهی بقا، علی
نشرآثار حاجمحمودکریمی
📎 @MAHMOUDKARIMMI
متناشعار حاجمحمودکریمی
📎 @KARIMI_MATN
🗓 در #شب_ولادت_حضرتعلیاکبر_۱۴۰۳
📍 #هیئت_رایة_العباس "علیهالسلام"
🏷 #حضرت_علی_اکبر (ع)
سحر آمد؛ كبوتریم همه
اكثراً ناز میخریم همه
عاشقی گرچه دردسر دارد
در پی دادن سریم همه
به گریبان ما نگاه مكن
جامه از شوق میدریم همه
به پدرمادر تو، مدیونیم
رعیت هستیم؛ نوكریم همه
كُنه الله اكبرید شما
ما گدایان اكبریم همه
بردن نام تو، طرب دارد
گر نمیرد كسی، عجب دارد
سَلَّم الله لطف دستانت
كَثَّر الله لقمهی نانت
عوضم کرد گوشهى چشمت
طَیِّب الله بر دوچشمانت
من و غیر از شما، مَعاذَ الله
قَدَّسَ الله عشق سوزانت
هرچه میخواستم، دوچندان داد
نَوَّرَ الله بیت احسانت
بسكه ممْسوس ذات، جلوه شدی
قُل هو الله شده غزلخوانت
حضرت مرتبط بذاتُ الله
اَشهد اَنّك صِراطُ الله
و فَدَیْناه، جُرعهنوشِ دمت
و اِذا الشّمس میدهد قَسَمت
ما به إِنَّ اصْطَفا گرفتاریم
مصطفی هم به اَبروانِ خمت
بیجهت نیست جلوهی حسنیت
مجتباییاست سفرهى كرمت
خوشأذان حسین! واله شد
مأذنه، زیر سایهى علمت
ما عَرَفناكَ حَقَّ مَعرِفَتِك
هرچه گوییم باز هست كمت
اى ورا از سخن! علیاكبر
همهى پنجتن! علیاكبر
در نگاهت، شراب ریختهاند
جذبهی مستجاب ریختهاند
دور میخانهى لبت چقدر
مست خانهخراب ریختهاند
خون ما را به پای خوب كسی
بیسوال و جواب ریختهاند
زیر سجّادهى نمازشب
تو زبرجدِّ ناب ریختهاند
كیست غیر از تو، اینهمه حیدر؟!
در رگت، بوتراب ریختهاند
خندههای تو مىشود زهرا
ای جلالت، تمامقد زهرا
كوثر، آوارهی تو، زمزم هم
عیش، بیچارهی تو شد، غم هم
همه دورِ سرِ تو میگردند
نوح و هود و خلیل، آدم هم
بیتو یکدم نمیتوانم، نه
نه، اضافیست بیتو یکدم، هم
لیلةالقدرِ ما، ولادت توست
روضهى هشتمِ محرّم هم
مست تو، هم حسین، هم زینب
عاشق تو، خود خدا هم، هم
كربلا نام توست سرتاسر
یا که پایینِ پاست، بالا سر
نفحهی ناب نوبهارى تو
ما كویریم، تا بِبارى تو
یک بنىهاشمند در طلبت
كشتهمرده، زیاد دارى تو
اسدُ اللهزادهاى، حتماً
یِكّهتازى و تکسوارى تو
ابرویت، گیسویت، لبت، چشمت
صاحب چند ذوالفقاری تو
اَوَلَسْنا عَلَی الْحَقَت میگفت
صاحب منبر قصاری تو
نوكرى تو شد نشانى ما
اى به قربانِ تو جوانى ما
از لبت آبشار، بوسه گرفت
پدرى بیقرار، بوسه گرفت
عمّهات با نواى لالایی
از تو در گاهوار، بوسه گرفت
عطشِ كامِ تو بهانه شد و
لبت از كامِ یار، بوسه گرفت
آخر، سرت نظر خورد و
از تنت نیزهدار، بوسه گرفت
إرباً إرباً شدی و سرنیزه
ز تنت چندبار بوسه گرفت
دستوپایى زدی، دلی خون شد
عمّه از خیمهگاه، بیرون شد
مرغِ بِسْمِل بدونِ پر، سخت است
گریهى دیدگانِتر، سخت است
دیدن دستوپازدنهایت
وسط اینهمه نظر، سخت است
دیدنِ شاه بر روى زانو
به تو سوگند، بیشتر سخت است
بین این خندهها و هلهلهها
ولدی گفتنِ پدر، سخت است
پیش چشمِ پدر، بهروی زمین
تنِ پاشیدهى پسر، سخت است
از بنیهاشم او عبا میخواست
پیرمردی غمین، عصا میخواست
قبلی:قدر علی؛ قضا علی؛ بهانهی بقا، علی
نشرآثار حاجمحمودکریمی
📎 @MAHMOUDKARIMMI
متناشعار حاجمحمودکریمی
📎 @KARIMI_MATN