من در اتاقم مینشینم و از عنکبوت میترسم. خاکِ تاقچه را با پارچهای تمیز میکنم و پارچه را با آب. دوباره عنکبوت میآید، خاک روی طاقچه مینشیند و دوباره دستمال را باید با آب بشویم. بروی خاک از خاکی شدن ابایی ندارم. بر روی خاکهم از عنکبوت نمیترسم.
فعلا اما در خانهام. ملحفهای دارم که باید روی خودم بیاندازم، و ملحفهای دیگر برای رو.
شب باید بگذرد؛ روز بیدار شوم و قهوهام را آماده کنم.
فعلا اما در خانهام. ملحفهای دارم که باید روی خودم بیاندازم، و ملحفهای دیگر برای رو.
شب باید بگذرد؛ روز بیدار شوم و قهوهام را آماده کنم.