↫اپدیت پست ویورس نامجون 💌
🐨: بیرون بهار شده ؟ توی هواچئون 17 سانتی متر برف باریده و یجایی توی جئونبوک دمای هوا بیش از 20 درجه سانتیگراد هست .
این کشوری با چهار فصل متفاوت هست… کره جنوبی شگفت انگیزه درست میگم ؟
هومم… یهویی یکی از تازهواردا داره جلوی پادگان ما یه ایگلو میسازه .
احساس میکنم از اینجا خاطره های زیادی خواهم داشت… آره دنیا واقعا غیر قابل پیش بینیه .
حالا که دانشجویان ترم جدیدشون رو شروع میکنن و دانش آموزان مدرسه ای هم سال تحصیلی جدیدشون رو آغاز کردن… و من هم بالاخره اون رقم اولیِ مدت خدمتم رو حذف کردم .
مثل رابینهود هر روز یه ضربدر روی تقویم میزنم . آیا گم شدم ؟ شاید… شاید هم نه .
هر شب بعد از سرشماری طبق عادت میرم پای چراغ مطالعه . این روزها کتاب "هنر دوست داشتن" اثر اریش فروم رو میخونم که مدتها عقب مینداختمش . هنرِ دوست داشتن ؟ این چه نوع مفهومیه ؟ آیا تلاش برای عشق ورزیدن منطقیه ؟
اصل حرف اینه :
ما دهها حتی صدها بار تمرین و تکرار میکنیم تا خوب نقاشی بکشیم ، بهتر گیتار بزنیم ، بهتر درس بخونیم اما وقتی صحبت از عشق میشه... مهمترین چیز در زندگی...
پس چرا بدون هیچ تمرین یا اموزشی انتظار داریم یهویی بلد باشیم ؟
توی دنیای مدرن ، عشق تحت تأثیر رسانهها و سرمایهداری به عنوان چیزی بیشتر از احساسات شدید و لحظات دراماتیک به تصویر کشیده شده اما در حقیقت عشق نیازمند یه اراده جدی ، یه تعهد و تصمیم هست. .
عشق انواع و دماهای مختلفی داره و چهره هاش هم متفاوت هستن .
اما ما که یه نفره عاشق نمیشیم ، همیشه یه نفره هم دوست داشتنی نمیشیم… اون وقت ما کجا ایستادیم ؟
آهنگساز چی میسازه ؟ شنونده چی میشنوه ؟
ما به چی نگاه میکنیم ؟ چی رو دوست داریم ؟
در یازده سال گذشته با چه اراده ای مقابل شما ایستادم ؟ اینا افکار سردرگم کننده ای هستن که من داشتم . توصیه میکنم حداقل یکبار بخونیدش . (بیش از پنجاه سال از انتشارش میگذره بنابراین بعضی از ایده هاش قدیمی شدن)
حدود سه ماه دیگه مونده ، یعنی 18٪ از خدمت . تا اون موقع که نمیمیرم ، نه ؟ من باید سالم بمونم و دوباره به همتون سلام کنم .
اتاق زمان و جاذبه… هر روز سنگینتر میشه . زمان خیلی آروم میگذره ، میگن ساعت وزارت دفاع حتی اگه وارونه هم باشه ، باز میچرخه . پس منم ساعت رو وارونه میکنم ، میچرخونم ، حتی 540 درجه میچرخونمش !
احساسات و عشقم رو مرتب میکنم که وقتی برگشتم آماده باشم . حرفای زیادی هست که میخوام براتون از طریق موسیقی و کلمات تعریف کنم .
بهار داره میاد ! (همنطور که 17 سانتیمتر برف رو پارو میکنم !)
و زمانیکه حس کردین هوا یکم گرمه… بیرون بیاین ، چون ما اونجا خواهیم بود و قراره حسابی مزاحمتون بشیم ! پس تا اون موقع حسابی خوب زندگی کنین .
حالا میرم وبتونی که میخوندم رو تموم کنم .
امروزم مثل همیشه دوستتون دارم .
این یه تعهده ، یه قول و قراره .
دلم براتون تنگ شده !
تابستون و انبوه دستههای ملخ ها ، عجله کنین و زود بیاین لعنتیا !!!
نامه های نامجون به روحم نفوذ میکنه 😭
⋆──────⋆──────⋆
〇⧼ @jikook_ocean ⧽〇
╰────────────╮
ᯏ #bts
🐨: بیرون بهار شده ؟ توی هواچئون 17 سانتی متر برف باریده و یجایی توی جئونبوک دمای هوا بیش از 20 درجه سانتیگراد هست .
این کشوری با چهار فصل متفاوت هست… کره جنوبی شگفت انگیزه درست میگم ؟
هومم… یهویی یکی از تازهواردا داره جلوی پادگان ما یه ایگلو میسازه .
احساس میکنم از اینجا خاطره های زیادی خواهم داشت… آره دنیا واقعا غیر قابل پیش بینیه .
حالا که دانشجویان ترم جدیدشون رو شروع میکنن و دانش آموزان مدرسه ای هم سال تحصیلی جدیدشون رو آغاز کردن… و من هم بالاخره اون رقم اولیِ مدت خدمتم رو حذف کردم .
مثل رابینهود هر روز یه ضربدر روی تقویم میزنم . آیا گم شدم ؟ شاید… شاید هم نه .
هر شب بعد از سرشماری طبق عادت میرم پای چراغ مطالعه . این روزها کتاب "هنر دوست داشتن" اثر اریش فروم رو میخونم که مدتها عقب مینداختمش . هنرِ دوست داشتن ؟ این چه نوع مفهومیه ؟ آیا تلاش برای عشق ورزیدن منطقیه ؟
اصل حرف اینه :
ما دهها حتی صدها بار تمرین و تکرار میکنیم تا خوب نقاشی بکشیم ، بهتر گیتار بزنیم ، بهتر درس بخونیم اما وقتی صحبت از عشق میشه... مهمترین چیز در زندگی...
پس چرا بدون هیچ تمرین یا اموزشی انتظار داریم یهویی بلد باشیم ؟
توی دنیای مدرن ، عشق تحت تأثیر رسانهها و سرمایهداری به عنوان چیزی بیشتر از احساسات شدید و لحظات دراماتیک به تصویر کشیده شده اما در حقیقت عشق نیازمند یه اراده جدی ، یه تعهد و تصمیم هست. .
عشق انواع و دماهای مختلفی داره و چهره هاش هم متفاوت هستن .
اما ما که یه نفره عاشق نمیشیم ، همیشه یه نفره هم دوست داشتنی نمیشیم… اون وقت ما کجا ایستادیم ؟
آهنگساز چی میسازه ؟ شنونده چی میشنوه ؟
ما به چی نگاه میکنیم ؟ چی رو دوست داریم ؟
در یازده سال گذشته با چه اراده ای مقابل شما ایستادم ؟ اینا افکار سردرگم کننده ای هستن که من داشتم . توصیه میکنم حداقل یکبار بخونیدش . (بیش از پنجاه سال از انتشارش میگذره بنابراین بعضی از ایده هاش قدیمی شدن)
حدود سه ماه دیگه مونده ، یعنی 18٪ از خدمت . تا اون موقع که نمیمیرم ، نه ؟ من باید سالم بمونم و دوباره به همتون سلام کنم .
اتاق زمان و جاذبه… هر روز سنگینتر میشه . زمان خیلی آروم میگذره ، میگن ساعت وزارت دفاع حتی اگه وارونه هم باشه ، باز میچرخه . پس منم ساعت رو وارونه میکنم ، میچرخونم ، حتی 540 درجه میچرخونمش !
احساسات و عشقم رو مرتب میکنم که وقتی برگشتم آماده باشم . حرفای زیادی هست که میخوام براتون از طریق موسیقی و کلمات تعریف کنم .
بهار داره میاد ! (همنطور که 17 سانتیمتر برف رو پارو میکنم !)
و زمانیکه حس کردین هوا یکم گرمه… بیرون بیاین ، چون ما اونجا خواهیم بود و قراره حسابی مزاحمتون بشیم ! پس تا اون موقع حسابی خوب زندگی کنین .
حالا میرم وبتونی که میخوندم رو تموم کنم .
امروزم مثل همیشه دوستتون دارم .
این یه تعهده ، یه قول و قراره .
دلم براتون تنگ شده !
تابستون و انبوه دستههای ملخ ها ، عجله کنین و زود بیاین لعنتیا !!!
نامه های نامجون به روحم نفوذ میکنه 😭
⋆──────⋆──────⋆
〇⧼ @jikook_ocean ⧽〇
╰────────────╮
ᯏ #bts