#کیس
آقای ۶۵ سالهای به همراه پسرش برای اولین بار به روانپزشک مراجعه میکند.
پ.ن: این اتفاق برای من نیفتاده، ولی اگر من هم به جای آن روانپزشک بودم هیچ وقت فکر نمیکردم نوعی از دمانس وجود داشته باشه که علایمش قابل برگشت باشه. ذهنم به سمت تشخیص احتمالی NPH هم نمیرفت و همون توصیهی پذیرش واقعیت را به پسر مراجعم میکردم و شرمنده ی او و همکارم میشدم.
🌵یادداشت های یک روانپزشک.دکتر باجغلی
@IAUTM
آقای ۶۵ سالهای به همراه پسرش برای اولین بار به روانپزشک مراجعه میکند.
- روانپزشک: چطوری پدر جان؟
- مراجع: حال شما خوبه؟ چرا منزل ما تشریف نمیارید؟ جویای احوال شما هستم. خانوادهتون سلامت باشن.
روانپزشک متوجه میشه که مراجعش اختلال حافظه داره و برای اینکه دستش رو نشه، به هر کس میرسه سلام و احوالپرسی گرم میکنه.
-من دکتر روانپزشک هستم، میخوام وضعیت خلقیتون رو بررسی کنم.
- بله، بله، بله، بفرمایید. من به شما ارادت دارم.
-روانپزشک متوجه میشه که مراجعش بوی ادرار میده.
- در ادرار کردن مشکلی دارید؟
- نه خدا رو شکر، هیچ مشکلی نیست.
پسر بیمار از پشت اشاره میکند که بیاختیاری ادرار دارد.
- روحیهتون چطوره پدر جان؟
- عالی. با وجود داشتن دوستانی مثل شما
پسرش از پشت اشاره میکند که روحیهش خرابه.
- همسرتون کجا هستن؟
- خانهی مادرش رفته، برای عروسی خواهرزادهش کمک کنه.
پسرش از پشت اشاره میکنه که ۳ ساله مادرم فوت شده.
-پدر جان میشه ازتون خواهش کنم چند دقیقه بیرون باشید من با پسرتون حرف بزنم؟
پسرش زیر بغل او را میگیرد و کمکش میکند که از اتاق بیرون برود. گشاد گشاد و تلو تلو خوران راه میرود.
-خب بگید چقدر وقته پدرتون این طوری شدن؟
- از ۳ سال قبل که مادرم فوت شد، آروم آروم افت کرد. کارهای خودش رو نمیتونه انجام بده. حافظهش هم خیلی ضعیف شده. یکی دو بار وقتی رفت بیرون زمین خورد، دیگه از اون به بعد از خونه بیرون نمیره. گفتیم شاید افسردگی این قدر از پا درش اورده.
- نه، مشکل پدرتون افسردگی نیست. مشکلشون آلزهایمر است. باید تحت نظر نورولوژیست باشن.
- دکتر ممکنه حافظهشون برگرده؟ من حاضرم دنیا رو بدم پدرم حافظهش رو به دست بیاره.
- ببین جانم باید واقع بین باشی. آلزهایمر یه بیماری پیشرونده است. سلولهای مغزی که از بین برن دیگه تکثیر نمیشن. در نتیجه با هیچ درمانی علایم آلزهایمر از بین نمیره، فقط سیر پیشروندهش کندتر میشه.
چشمان پسر اشکآلود میشود. یعنی پدر من عملکرد قبلیش رو هیچ وقت نمیتونه به دست بیاره؟!
- نه متاسفانه. باید واقعیت رو قبول کنید. برای همکار نورولوژیست نامه مینویسد.
- [خطاب به همسرش]دکتر گفت مشکلش افسردگی نیست. پدرجون آلزایمر داره. باید بره پیش نورولوژیست. یه نامه داد.
همسرش میگه خب اگه باید بره پیش نورولوژیست، بهتره ببریمش پیش دکتر کتیجون. هرکی رفته پیشش ازش راضی بوده. به کتی جون زنگ میزنه و ازش خواهش میکنه یک وقت برای پدرشوهرش بگیره.
نورولوژیست یک شرح حال دقیق از او میگیره و معاینهی کامل نورولوژی انجام میده. معاینهی ته چشم نرماله و علایم افزایش فشار داخل جمجمه نمیبینه ولی رفلکس پاشنهی پای دو طرف از بین رفته.
- پدرتون حتما باید MRI بگیرن.
- به نظر شما آلزایمر داره؟
- نه، علایمشون به آلزایمر نمیخوره. پدرتون بیاختیاری ادراری دارن، چند بار زمین خوردن و حافظهشون کم شده. من حدسم اینه که NPH دارن. یک نوع دمانس (زوال عقل) است ولی آلزایمر نیست.
هفتهی بعد:
- بفرمایید این هم نتیجهی MRI
نورولوژیست طبق عادت معمول پزشکها قبل از دیدن کلیشهی MRI نیمنگاهی به گزارش رادیولوژیست میاندازد و بعد با دقت کلیشه را میبیند. بطنها بزرگ شدهاند، اما اتروفی (کوچکشدن) واضح مغز مشهود نیست.
- همون طور که حدس میزدم پدرتون NPH دارن.
- دیگه علایمشون برنمیگرده؟
- چرا برنگرده؟! NPH تنها نوعی از دمانس است که با درمان قابل برگشته.
-آخه روانپزشک گفت باید واقعیت رو قبول کنی که سلولهای عصبی وقتی بمیرن دیگه تکثیر نمیشن.
- بله، این مردن سلولهای عصبی در آلزایمر ایجاد میشه و قابل برگشت هم نیست. اما از علایم پدرتون مشخص بود که آلزایمر ندارن. در MRI هم علایمی از اتروفی مغز دیده نمیشه. در مورد پدر شما میتونیم انتظار داشته باشیم که با درمان بخش زیادی از علایمشون برمیگرده.
پ.ن: این اتفاق برای من نیفتاده، ولی اگر من هم به جای آن روانپزشک بودم هیچ وقت فکر نمیکردم نوعی از دمانس وجود داشته باشه که علایمش قابل برگشت باشه. ذهنم به سمت تشخیص احتمالی NPH هم نمیرفت و همون توصیهی پذیرش واقعیت را به پسر مراجعم میکردم و شرمنده ی او و همکارم میشدم.
🌵یادداشت های یک روانپزشک.دکتر باجغلی
@IAUTM