#در_ستایش_نور
#بریدهای_از_یک_کتاب
"حالا هر بار که زندگیام از چرندیات بیارزش و غیرضروری و اضطرابآور پر میشود، سعی میکنم اتاق بیمارستان را بهخاطرآورم.
همانجایی که بیمارها حتی از تماشای منظرهی بیرون از پنجره و تماشای تابش نور آفتاب و درختان افرا نیز شکرگزار بودند.
همانجایی که زندگی به خودیِ خودش یعنی همهچیز."
و به قول سهراب؛
خدایم؛
"هوای یاد تو آدم را عبور می دهد از کوچه باغ های حکایات ..."
•
#بریدهای_از_یک_کتاب
"حالا هر بار که زندگیام از چرندیات بیارزش و غیرضروری و اضطرابآور پر میشود، سعی میکنم اتاق بیمارستان را بهخاطرآورم.
همانجایی که بیمارها حتی از تماشای منظرهی بیرون از پنجره و تماشای تابش نور آفتاب و درختان افرا نیز شکرگزار بودند.
همانجایی که زندگی به خودیِ خودش یعنی همهچیز."
و به قول سهراب؛
خدایم؛
"هوای یاد تو آدم را عبور می دهد از کوچه باغ های حکایات ..."
•