همسایه امونو چندبار صبحا تو صف نونوایی دیدمش گفتم بیا نوبتیش کنیم که دو نفری پانشیم بیایم.
قبول کرد و عادلانه نوبتی میرفتیم.
چند سال گذشت و تقریبا اکثراً میرفتیم ،پایه بود تا حتی حلیم وآش خوزستانی هم میخریدیم.
دیشب رفتن از محله
قبول کرد و عادلانه نوبتی میرفتیم.
چند سال گذشت و تقریبا اکثراً میرفتیم ،پایه بود تا حتی حلیم وآش خوزستانی هم میخریدیم.
دیشب رفتن از محله