🔴خصوصی سازی و کشتار کارگران
🟨ایلنا در مقالهای پرسیده است : «چرا معادن خصوصی تا این حد مرگبار هستند؟»
بعد مینویسد : ««کارگران بازهم در یک معدن بخش خصوصی که به اعتقاد قاطع همه فعالان محلی بعد از خصوصیسازی در سالهای میانی دههی ۷۰ شمسی، مثل تمام نمونههای مشابه شدیداً به قهقهرا رفته، به دام مرگ افتادهاند؛»
نه اینکه دولتی ها کار شاقی برای کارگران کرده باشند اما با خصوصی سازی وضعیت کارگران در معادن ده پله بدتر شد. خصوصی سازی توزیع رانتی بود به قشری انتخاب شده و آنها هیچ دغدغهای جز افزایش سودشان نداشتند به همین دلیل کارگران بطور عام و کارگران معدن بطور خاص با انتخابی آگاهانه یعنی خصوصی سازی شرکتها به کام مرگ فرستاده شدند چرا که کارگر در فرایند کار جایگاهی بیارزش را در نگاه بخش خصوصی اشغال کردهاست که به سادگی قابل جایگزین شدن است. کارگران کشته میشوند تنها به این دلیل که کارفرمای خصوصی حاضر به فراهم کردم امکانات ایمنی برای کارگران نیست، حاضر به سرمایهگذاری برای امنیت معادن نیست. اینها اتفاق نیست، آنچه در معدن زغال سنگ معدنجو افتاد، قتل سیستماتیک کارگران است که بطور مستمر از گوشه و کنار کشور میشنویم و در پایان هیچ اتفاق خاصی هم نمیافتد. دستور رئیسجمهوری و آن مقام و این مقام، اقدامات فرمالیته است در وضعیتی که دولت اساسا همان روند خصوصیسازی را با شدت بیشتر دنبال خواهد کرد و کارگران اساسا هیچ حقی برای تشکل، برای سندیکا داشتن، برای رای در اداره شرکتها داشتن، ندارند. اساسا کارفرمایان در همه کشورها از جمله در کشورهای دموکراتیک، شرکتها را دقیقا مثل یک سیستم دیکتاتوری اداره میکنند. مدیر عامل و دیگر مدیران قدرتی استبدادی را بر کارگران اعمال میکنند و در سیستم سرمایهداری این نوع اعمال قدرت، مشروع شناخته شده است در حالی که ریشه همه فجایعی که کارگران میکشند از جمله کارگران زغال سنگ طبس، فقدان حضور معنا دار کارگران در اداره شرکتهاست و این تنها با تغییر بنیادی روابط کار در شرکتها عملی است. تا کارگران قدرتی برای چانهزنی با سرمایهداران و مدیران شرکتها نداشته باشند، دستور این رئیسجمهور و آن مقام ، اقداماتی بی معنا و ظاهرسازانه است. کارگر بیارزش است در این سیستم چرا که هیچ قدرتی برای ایستادگی سازماندهی شده در برابر سرمایهداران و مدیران شرکتها ندارند.
در جریان پژوهشی در ابتدای دهه ۷۰ شمسی به اتفاقی گروهی برای مطالعه شرایط کار کارگران ذغال سنگ طبس به منطقه طبس رفتیم، همراه با کارگران از ورودی یکی از تونلها با شیب ۱۵ درجه وارد معدن زغال سنگ شدن و یک کیلومتری راه پیمودیم تا ببینیم کارگر زغال سنگ طبس که از کمترین امکانات برخوردار نبود، با چه شرایطی کار میکند. اکنون وقتی عکسها و ویدیوهای منتشر شده از معدنجو را میبینیم کاملا آشکار است که هیچ چیز عوض نشده است این در حالی است که پژوهشهای زیادی درباره معادن زغال سنگ انجام شده است در این مدت و همگی بر وضعیت فاجعه بار امنیت کارگران و عدم رسیدگی پزشکی به کارگران معادن اشاره کردهاند بدون آنکه هیچ تغییری صورت گیرد.
ساختار قدرت حاکم بر بیارزش بودن کارگر بنا شده است و تا این ساختار عوض نشود، کارگر همچنان به کام مرگ فرستاده خواهد شد تا از مرگ کارگران سود کارفرمایان تضمین شود تا آنها در رفاه کامل زندگی کنند و آنگاه که سخن از حق کارگران شد بگویند این، افزایش حقوق، امنیت کار، با علم اقتصاد سازگاری ندارد. علم اقتصادی فقط مخصوص ایران که در هیچ جای دیگر قابل شناسایی نیست.
@GoftandNO
معدنجو#
معدن_طبس#
🟨ایلنا در مقالهای پرسیده است : «چرا معادن خصوصی تا این حد مرگبار هستند؟»
بعد مینویسد : ««کارگران بازهم در یک معدن بخش خصوصی که به اعتقاد قاطع همه فعالان محلی بعد از خصوصیسازی در سالهای میانی دههی ۷۰ شمسی، مثل تمام نمونههای مشابه شدیداً به قهقهرا رفته، به دام مرگ افتادهاند؛»
نه اینکه دولتی ها کار شاقی برای کارگران کرده باشند اما با خصوصی سازی وضعیت کارگران در معادن ده پله بدتر شد. خصوصی سازی توزیع رانتی بود به قشری انتخاب شده و آنها هیچ دغدغهای جز افزایش سودشان نداشتند به همین دلیل کارگران بطور عام و کارگران معدن بطور خاص با انتخابی آگاهانه یعنی خصوصی سازی شرکتها به کام مرگ فرستاده شدند چرا که کارگر در فرایند کار جایگاهی بیارزش را در نگاه بخش خصوصی اشغال کردهاست که به سادگی قابل جایگزین شدن است. کارگران کشته میشوند تنها به این دلیل که کارفرمای خصوصی حاضر به فراهم کردم امکانات ایمنی برای کارگران نیست، حاضر به سرمایهگذاری برای امنیت معادن نیست. اینها اتفاق نیست، آنچه در معدن زغال سنگ معدنجو افتاد، قتل سیستماتیک کارگران است که بطور مستمر از گوشه و کنار کشور میشنویم و در پایان هیچ اتفاق خاصی هم نمیافتد. دستور رئیسجمهوری و آن مقام و این مقام، اقدامات فرمالیته است در وضعیتی که دولت اساسا همان روند خصوصیسازی را با شدت بیشتر دنبال خواهد کرد و کارگران اساسا هیچ حقی برای تشکل، برای سندیکا داشتن، برای رای در اداره شرکتها داشتن، ندارند. اساسا کارفرمایان در همه کشورها از جمله در کشورهای دموکراتیک، شرکتها را دقیقا مثل یک سیستم دیکتاتوری اداره میکنند. مدیر عامل و دیگر مدیران قدرتی استبدادی را بر کارگران اعمال میکنند و در سیستم سرمایهداری این نوع اعمال قدرت، مشروع شناخته شده است در حالی که ریشه همه فجایعی که کارگران میکشند از جمله کارگران زغال سنگ طبس، فقدان حضور معنا دار کارگران در اداره شرکتهاست و این تنها با تغییر بنیادی روابط کار در شرکتها عملی است. تا کارگران قدرتی برای چانهزنی با سرمایهداران و مدیران شرکتها نداشته باشند، دستور این رئیسجمهور و آن مقام ، اقداماتی بی معنا و ظاهرسازانه است. کارگر بیارزش است در این سیستم چرا که هیچ قدرتی برای ایستادگی سازماندهی شده در برابر سرمایهداران و مدیران شرکتها ندارند.
در جریان پژوهشی در ابتدای دهه ۷۰ شمسی به اتفاقی گروهی برای مطالعه شرایط کار کارگران ذغال سنگ طبس به منطقه طبس رفتیم، همراه با کارگران از ورودی یکی از تونلها با شیب ۱۵ درجه وارد معدن زغال سنگ شدن و یک کیلومتری راه پیمودیم تا ببینیم کارگر زغال سنگ طبس که از کمترین امکانات برخوردار نبود، با چه شرایطی کار میکند. اکنون وقتی عکسها و ویدیوهای منتشر شده از معدنجو را میبینیم کاملا آشکار است که هیچ چیز عوض نشده است این در حالی است که پژوهشهای زیادی درباره معادن زغال سنگ انجام شده است در این مدت و همگی بر وضعیت فاجعه بار امنیت کارگران و عدم رسیدگی پزشکی به کارگران معادن اشاره کردهاند بدون آنکه هیچ تغییری صورت گیرد.
ساختار قدرت حاکم بر بیارزش بودن کارگر بنا شده است و تا این ساختار عوض نشود، کارگر همچنان به کام مرگ فرستاده خواهد شد تا از مرگ کارگران سود کارفرمایان تضمین شود تا آنها در رفاه کامل زندگی کنند و آنگاه که سخن از حق کارگران شد بگویند این، افزایش حقوق، امنیت کار، با علم اقتصاد سازگاری ندارد. علم اقتصادی فقط مخصوص ایران که در هیچ جای دیگر قابل شناسایی نیست.
@GoftandNO
معدنجو#
معدن_طبس#