⭕️ تفاوت علم و شبه علم
روبرت پارک هفت نشانهٔ هشداردهنده برای شبهعلم معرفی میکند که در ضمن به گفتهٔ وی میتوان آنها را در برخی ادعاهای طب سنتی نیز یافت:
فرار به رسانه: اصحاب شبهعلم، ادّعاهای خود را مستقیماً به رسانههای گروهی میبرند. صحّت و سلامت علم، وابسته به آن است که هر کشف تازه، در ابتدا به همتایان عرضه و توسّط ایشان نقد شود. وجود ژورنالهایی دارای مرور همتا دقیقاً برآوردگار همین مقصود است. امّا اصحاب شبهعلم این مرحله را دور میزنند و یافتهها و بافتههای خود را مستقیماً به رسانههای عمومی میبرند.
توطئهاندیشی: اصحاب شبهعلم مدّعی هستند که بسیاری از نهادهای دارای قدرت و ثروت، در حمایت از علم رسمی و آکادمیک قرار گرفتهاند و با توطئه و حقکشی مانع از ابراز وجود و ارائهٔ یافتههای ایشان میشوند.
تکیه بر همهمه به جای پیام: شبهعلم بر یافتههای اتّفاقی که در اندازهگیریهای علمی وجود دارند (و بهترین نمودار آنها در پزشکی، اثر دارونما ست) تکیه میکنند و با ترفندهای آماری سعی میکنند که به جای پیام، همهمه را عمدهسازی کنند و به نتیجهگیریهای غیرمنطقی برسند. یافتههای علمی ایشان مبتنی بر تغییرات تصادفی و یافتههای مرزی «اتّفاقی» در مطالعههاست.
تکیه بر تکنگاری تجربههای شخصی: نقل تجربههای شخصی بهصورت تکنگاری ادعاها، راه زنده ماندن خرافات در عصر علم تجربی بودهاست. از همین روست که میگویند: «کشف بزرگ علم تجربی نه واکسن بودهاست و نه آنتیبیوتیک، بلکه کارآزمایی تصادفیِ دوسوکور بودهاست!». درحالیکه علم پزشکی، از طریق شواهد و «دادهها» پیشرفت میکند، نه از راه مدعیات ذهنی و فردی. شبهعلم اما افرادی را میآورد تا جلوی ما بنشینند و بگویند که مدعیات آنها را «شخصاً تجربه کردهاند».
تکیه بر قدیمی و باستانی بودن ادعا: اهالی شبهعلم بر این مدعا تکیه میکنند که صدها و بلکه هزاران سال پیش، باور مورد ادعای ایشان رواج داشته و مورد تأیید بزرگانی بودهاست و به درست یا غلط از شخصیتهای قدیمی شهیر یا مورد احترام، برای تأیید خود نقل قول میآورند.
کار در انزوا: اصحاب شبهعلم معمولاً در انزواء کار میکنند. شفافیت را برنمیتابند و یافتههای خود را نیز معمولاً در مجامع و همایشها و رسانههای ویژهٔ خودشان مطرح میکنند.
طرح کردن قوانین تازه برای طبیعت: اصحاب شبهعلم برای آنکه یافتهها و مشاهدههای ادعایی خود را توجیه کنند، «قوانین» تازه و بدیعی را برای طبیعت پیشنهاد میکنند.
➖➖➖
برخی خصوصیات علمی بودن
یکی از اهداف رشتهٔ فلسفه علم، تشخیص نظریات و روشهای علمی از روشهای غیرعلمی است. برای نمونه برخی از نظریهپردازان در حوزهٔ فلسفهٔ علم مانند کارل پوپر بر این باورند که یکی از معیارهای تمیز علم از شبهعلم، ابطالپذیری مدعیات مطرح شدهاست. گزارههای شبهعلمی معمولا ابطالناپذیر هستند، در حالی که مدعاهای علمی ابطالپذیرند. ریشهٔ بسیاری از باورهای شبهعلمی، برقراری اشتباه ربطهای غیرمنطقی است و همچنین تلاش برای صورتبندی یک رابطهٔ علّت و معلول دروغین؛ مثلاً باور به ربط بین وقوع زلزله و پروژهٔ هارپ
دیگری امکان راستیآزمایی است.
به این معنا که یک استدلال، امکان بررسی نقّادانه را داشته باشد. برای نمونه، فرض کنید ادّعا میشود درون هر تخممرغ، قورباغهای وجود دارد، ولی اگر تلاشی برای مشاهدهٔ درون آن، چه از راه شکستنش و چه از راه اشعهٔ X انجام شود، قورباغه تغییر ماهیت میدهد. این مدّعا قابل بررسی و راستیآزمایی نبوده و به همین علّت علمی نیست. به همین سبب حتّیٰ برخی تاریخ را علم تلقّی نمیکنند، چرا که امکان راستیآزمایی دقیق آن وجود ندارد. البتّه در کنار آن تاریخ تحلیلی با بهکارگیری شیوههای خاص خود، این مسئله را جبران میکند.
همچنین تکرارپذیری برای نمونه وقتی دربارهٔ مسئلهای ادّعایی صورت میگیرد، صرف نظر از دقّتی که برای رخ دادن آن صرف شده، باید بتوان مجدّداً به نتایج نسبتاً ثابتی رسید.
و بخوانید
t.me/FarazTed/35837
روبرت پارک هفت نشانهٔ هشداردهنده برای شبهعلم معرفی میکند که در ضمن به گفتهٔ وی میتوان آنها را در برخی ادعاهای طب سنتی نیز یافت:
فرار به رسانه: اصحاب شبهعلم، ادّعاهای خود را مستقیماً به رسانههای گروهی میبرند. صحّت و سلامت علم، وابسته به آن است که هر کشف تازه، در ابتدا به همتایان عرضه و توسّط ایشان نقد شود. وجود ژورنالهایی دارای مرور همتا دقیقاً برآوردگار همین مقصود است. امّا اصحاب شبهعلم این مرحله را دور میزنند و یافتهها و بافتههای خود را مستقیماً به رسانههای عمومی میبرند.
توطئهاندیشی: اصحاب شبهعلم مدّعی هستند که بسیاری از نهادهای دارای قدرت و ثروت، در حمایت از علم رسمی و آکادمیک قرار گرفتهاند و با توطئه و حقکشی مانع از ابراز وجود و ارائهٔ یافتههای ایشان میشوند.
تکیه بر همهمه به جای پیام: شبهعلم بر یافتههای اتّفاقی که در اندازهگیریهای علمی وجود دارند (و بهترین نمودار آنها در پزشکی، اثر دارونما ست) تکیه میکنند و با ترفندهای آماری سعی میکنند که به جای پیام، همهمه را عمدهسازی کنند و به نتیجهگیریهای غیرمنطقی برسند. یافتههای علمی ایشان مبتنی بر تغییرات تصادفی و یافتههای مرزی «اتّفاقی» در مطالعههاست.
تکیه بر تکنگاری تجربههای شخصی: نقل تجربههای شخصی بهصورت تکنگاری ادعاها، راه زنده ماندن خرافات در عصر علم تجربی بودهاست. از همین روست که میگویند: «کشف بزرگ علم تجربی نه واکسن بودهاست و نه آنتیبیوتیک، بلکه کارآزمایی تصادفیِ دوسوکور بودهاست!». درحالیکه علم پزشکی، از طریق شواهد و «دادهها» پیشرفت میکند، نه از راه مدعیات ذهنی و فردی. شبهعلم اما افرادی را میآورد تا جلوی ما بنشینند و بگویند که مدعیات آنها را «شخصاً تجربه کردهاند».
تکیه بر قدیمی و باستانی بودن ادعا: اهالی شبهعلم بر این مدعا تکیه میکنند که صدها و بلکه هزاران سال پیش، باور مورد ادعای ایشان رواج داشته و مورد تأیید بزرگانی بودهاست و به درست یا غلط از شخصیتهای قدیمی شهیر یا مورد احترام، برای تأیید خود نقل قول میآورند.
کار در انزوا: اصحاب شبهعلم معمولاً در انزواء کار میکنند. شفافیت را برنمیتابند و یافتههای خود را نیز معمولاً در مجامع و همایشها و رسانههای ویژهٔ خودشان مطرح میکنند.
طرح کردن قوانین تازه برای طبیعت: اصحاب شبهعلم برای آنکه یافتهها و مشاهدههای ادعایی خود را توجیه کنند، «قوانین» تازه و بدیعی را برای طبیعت پیشنهاد میکنند.
➖➖➖
برخی خصوصیات علمی بودن
یکی از اهداف رشتهٔ فلسفه علم، تشخیص نظریات و روشهای علمی از روشهای غیرعلمی است. برای نمونه برخی از نظریهپردازان در حوزهٔ فلسفهٔ علم مانند کارل پوپر بر این باورند که یکی از معیارهای تمیز علم از شبهعلم، ابطالپذیری مدعیات مطرح شدهاست. گزارههای شبهعلمی معمولا ابطالناپذیر هستند، در حالی که مدعاهای علمی ابطالپذیرند. ریشهٔ بسیاری از باورهای شبهعلمی، برقراری اشتباه ربطهای غیرمنطقی است و همچنین تلاش برای صورتبندی یک رابطهٔ علّت و معلول دروغین؛ مثلاً باور به ربط بین وقوع زلزله و پروژهٔ هارپ
دیگری امکان راستیآزمایی است.
به این معنا که یک استدلال، امکان بررسی نقّادانه را داشته باشد. برای نمونه، فرض کنید ادّعا میشود درون هر تخممرغ، قورباغهای وجود دارد، ولی اگر تلاشی برای مشاهدهٔ درون آن، چه از راه شکستنش و چه از راه اشعهٔ X انجام شود، قورباغه تغییر ماهیت میدهد. این مدّعا قابل بررسی و راستیآزمایی نبوده و به همین علّت علمی نیست. به همین سبب حتّیٰ برخی تاریخ را علم تلقّی نمیکنند، چرا که امکان راستیآزمایی دقیق آن وجود ندارد. البتّه در کنار آن تاریخ تحلیلی با بهکارگیری شیوههای خاص خود، این مسئله را جبران میکند.
همچنین تکرارپذیری برای نمونه وقتی دربارهٔ مسئلهای ادّعایی صورت میگیرد، صرف نظر از دقّتی که برای رخ دادن آن صرف شده، باید بتوان مجدّداً به نتایج نسبتاً ثابتی رسید.
و بخوانید
t.me/FarazTed/35837