دوستم برای اولین بار دوست پسرش رو برده خونهی مادربزرگش،۲،۳تا باد از مادربزرگش دررفته
دوستم میاد جمعش کنه میگه مامانی پیر شده اختیار بعضی چیزهاشو نداره.
مادربزرگ هم میگه اتفاقا اختیار همه چیزمو دارم دیدم تو انقدر راحتی که دوست پسرتو میاری خونهی من، گفتم منم باهاتون راحت باشم😄
@daneshjoo_telegram
دوستم میاد جمعش کنه میگه مامانی پیر شده اختیار بعضی چیزهاشو نداره.
مادربزرگ هم میگه اتفاقا اختیار همه چیزمو دارم دیدم تو انقدر راحتی که دوست پسرتو میاری خونهی من، گفتم منم باهاتون راحت باشم😄
@daneshjoo_telegram