داش هر لحظه بهش نزدیک تر میشد....
نفساش به لاله گوشش میخورد و اونو تحریک میکرد....
سعی کرد اونو ب عقب هول بده....
ولی⁉️
جونگ کوک محکم دستشو دور کمرش حلقه کرد و اونو به دیوار چسبوند و همزمان زمزمه کرد.....
❌فک کردی میتونی از دستم فرار کنی♨️
دادشتت جیمین تو اتاق بغلیه پس تلاش زیادی نکن ک از دستم فرار کنی و اونو نجات بدی💔
اون برده منههه و تا اخر عمرم پیش من میمونه⛓🔪
من برده ای مث اونو دوس دارم و نمیخام از دستش بدم💢
سعی کن امشب ب عنوان خواهر جیمین بهم حال بدی و گرنه.......
ادامشووو میخای بزن رو لینک زیر جوین شو❌❌🔞
نفساش به لاله گوشش میخورد و اونو تحریک میکرد....
سعی کرد اونو ب عقب هول بده....
ولی⁉️
جونگ کوک محکم دستشو دور کمرش حلقه کرد و اونو به دیوار چسبوند و همزمان زمزمه کرد.....
❌فک کردی میتونی از دستم فرار کنی♨️
دادشتت جیمین تو اتاق بغلیه پس تلاش زیادی نکن ک از دستم فرار کنی و اونو نجات بدی💔
اون برده منههه و تا اخر عمرم پیش من میمونه⛓🔪
من برده ای مث اونو دوس دارم و نمیخام از دستش بدم💢
سعی کن امشب ب عنوان خواهر جیمین بهم حال بدی و گرنه.......
ادامشووو میخای بزن رو لینک زیر جوین شو❌❌🔞