خوش به حال من که نفس می کشم هنوز
با قرصهای اعصاب و اشک
و خون تو که در برکه مان ریخته
و خونت که در خونم جریان دارد
ماهی کوچکی که دل دل نمی کند و می رود
و من گوش می کنم صدایش را که به بازی می خواند:
(یه دل میگه برم برم
یه دلم میگه نرم نرم)
(طاقت ندارم...یکی بیاد منو از این برزخ بیرون بکشه)
خوش به حال تو که نیستی
خوش به حال من که می نویسم و می کشم
شور و عشق به زندگی را و
مرگ تدریجی خود
در برکه ایی که دندانهای تو
که چکمه پوشان تا دندان مسلح از تو خرد کردند
در آن شنا می کنند
و وهوای شادی که در سرت بود را
شکافتند و ریختند
خوش به حال زمین و زمان
که تو را تجربه کرد
وقتی که من
با عقربه های ساعت
گور شهیدان را حفاری می کنم
تا رازی به من بگویند
راز رفتن از برکه خون به دریا را!
خوش به حالت که تا پرهایت کپک نزد
پرواز کردی!
آرام بخواب
دختر نداشته ام!
@AvizhArt💜
با قرصهای اعصاب و اشک
و خون تو که در برکه مان ریخته
و خونت که در خونم جریان دارد
ماهی کوچکی که دل دل نمی کند و می رود
و من گوش می کنم صدایش را که به بازی می خواند:
(یه دل میگه برم برم
یه دلم میگه نرم نرم)
(طاقت ندارم...یکی بیاد منو از این برزخ بیرون بکشه)
خوش به حال تو که نیستی
خوش به حال من که می نویسم و می کشم
شور و عشق به زندگی را و
مرگ تدریجی خود
در برکه ایی که دندانهای تو
که چکمه پوشان تا دندان مسلح از تو خرد کردند
در آن شنا می کنند
و وهوای شادی که در سرت بود را
شکافتند و ریختند
خوش به حال زمین و زمان
که تو را تجربه کرد
وقتی که من
با عقربه های ساعت
گور شهیدان را حفاری می کنم
تا رازی به من بگویند
راز رفتن از برکه خون به دریا را!
خوش به حالت که تا پرهایت کپک نزد
پرواز کردی!
آرام بخواب
دختر نداشته ام!
@AvizhArt💜