صدای جوشکاری که برای یک لقمه نان تا این وقت از ظهر کار میکند،
پیرمردی که صدایش به زور در میآید، امّا دارد پشت تلفن با طلبکارش صحبت میکند و از وضع خراب زندگیاش میگوید، بلکه بتواند کمی مهلت بگیرد،
راننده وانتی که ضایعات میخرد و روزهای تعطیل به دل کوچههای کوچک و باریک شهر میزند و گاه گاهی هم غرولند بچههای خوابگاه را که از خواب بیدار کرده، نوش جان میکند،
همه درگیر زندگی اند، مهم نیست زندگی خوب است یا نه! مهم نیست بر وفق مراد ما هست یا نه! مهم نیست ما چه حسی به آن داریم!
زندگی است دیگر؛ میگذرد. نه منت کسی را میکشد و نه منتظر کسی میماند...
#نجوا
#ثنا_عباس_زاد
1403/12/9
پیرمردی که صدایش به زور در میآید، امّا دارد پشت تلفن با طلبکارش صحبت میکند و از وضع خراب زندگیاش میگوید، بلکه بتواند کمی مهلت بگیرد،
راننده وانتی که ضایعات میخرد و روزهای تعطیل به دل کوچههای کوچک و باریک شهر میزند و گاه گاهی هم غرولند بچههای خوابگاه را که از خواب بیدار کرده، نوش جان میکند،
همه درگیر زندگی اند، مهم نیست زندگی خوب است یا نه! مهم نیست بر وفق مراد ما هست یا نه! مهم نیست ما چه حسی به آن داریم!
زندگی است دیگر؛ میگذرد. نه منت کسی را میکشد و نه منتظر کسی میماند...
#نجوا
#ثنا_عباس_زاد
1403/12/9