#کریسمس_استاکر
#پارت_پنجاه_و_پنج
چای رو به اتاق نشیمن میبرم، و اما هم دنبالم میاد، روی مبل به حالت چهارزانو مینشینه. یک پتوی آبی فیروزهای از پشت مبل برمیدارم و اونو روی شکم و پاهاش پهن میکنم، دستهاش رو آزاد میذارم. این پتو رو چند روز پیش براش خریدم. اما دوستش داشت.
اما میخنده، آخرین نشونههای لرزشش از بین رفته. "اوه، بیخیال! من که بچه نیستم."
شانههامو بالا میاندازم و میز قهوهخوری رو نزدیکتر میکشم وقتی متوجه میشم که به راحتی نمیتونه به چای اش دسترسی داشته باشه. جعبه دستمال کاغذی رو هم در دسترس قرار میدم، در صورتی که بخواد گریه کنه. وقتی مطمئن میشم که همهچیز رو که نیاز داره...کنارشه ، من هم میشینم. نه خیلی نزدیکش.... بهش فضا میدم.
نگاهش سنگین و پراحساس بود وقتی به سمت من برمیگرده.
"ممنونم. تو خیلی بهم کمک کردی،" آرام میگه، صدایش میلرزه. "تو بیشتر از چیزی که من از هر کسی انتظار داشتم هوامو داشتی.و میخوام باهات روراست باشم. چون من...قبل اینکه این اتفاق ها بیوفته من داشتم یه خواب احساسی میدیدم..... در مورد تو."
من حدس زده بودم، اما شنیدن این حرف از زبونش حتی بهتر از اینه که اسم منو ناله کنه. بزاقمو قورت میدم و کمی نزدیکتر میشم، سرمو کج میکنم. یعنی بیشتر بگو.
🎄🎄🎄🎄
#پارت_پنجاه_و_پنج
چای رو به اتاق نشیمن میبرم، و اما هم دنبالم میاد، روی مبل به حالت چهارزانو مینشینه. یک پتوی آبی فیروزهای از پشت مبل برمیدارم و اونو روی شکم و پاهاش پهن میکنم، دستهاش رو آزاد میذارم. این پتو رو چند روز پیش براش خریدم. اما دوستش داشت.
اما میخنده، آخرین نشونههای لرزشش از بین رفته. "اوه، بیخیال! من که بچه نیستم."
شانههامو بالا میاندازم و میز قهوهخوری رو نزدیکتر میکشم وقتی متوجه میشم که به راحتی نمیتونه به چای اش دسترسی داشته باشه. جعبه دستمال کاغذی رو هم در دسترس قرار میدم، در صورتی که بخواد گریه کنه. وقتی مطمئن میشم که همهچیز رو که نیاز داره...کنارشه ، من هم میشینم. نه خیلی نزدیکش.... بهش فضا میدم.
نگاهش سنگین و پراحساس بود وقتی به سمت من برمیگرده.
"ممنونم. تو خیلی بهم کمک کردی،" آرام میگه، صدایش میلرزه. "تو بیشتر از چیزی که من از هر کسی انتظار داشتم هوامو داشتی.و میخوام باهات روراست باشم. چون من...قبل اینکه این اتفاق ها بیوفته من داشتم یه خواب احساسی میدیدم..... در مورد تو."
من حدس زده بودم، اما شنیدن این حرف از زبونش حتی بهتر از اینه که اسم منو ناله کنه. بزاقمو قورت میدم و کمی نزدیکتر میشم، سرمو کج میکنم. یعنی بیشتر بگو.
🎄🎄🎄🎄