- چرا انسانها این همه به آب و آتش میزنند؟
- در حقیقت به آب و آتش میزنیم که بفهمیم «لیس فی الدار غيره ديار»، «وما رميت إذ رميت ول كن الله رمی»،
پیامبر اکرم (ص) آنقدر تلاش میکرد تا مردم مُوحِّد شوند که در عالم امکان کم نظیر بود.
با وجود همه مصائب، در کوه از خدا میخواست که آنها را عذاب نکند و صبر کند.
او این حرفها را به چه کسی میگفت؟
در حقیقت به خودش می گفت که:
ای محمد (ص) صبر کن!
خودش مناجات میکرد و خودش جواب خودش را میداد: «لعلك باخع نفسك الا يكونوا مؤمنين».
- چرا میگوییم:
«من عرف نفسه فقد عرف ربه»؟
زیرا ما در عالَم فقط خدا و شانش را داریم؛ در حقیقت در عالم «یکی» و «یکی شدن» را داریم،
از طرفی
تمام عالم در تکاپوست برای فهم «یک» زیرا فهم «یک» یعنی رسیدن به «یک».
لا اله الا الله ...
- لذا
در انتها میفهمیم که جز سیدالشهدا و امیرالمومنین چیزی نداریم!
«ولاه أمرك ... لا فرق بينك و بينها إلا أنهم عبادک و خلقک»، «و اسمع دعائی إذا دعوتك و اسمع ندائی إذا ناديتك و أقبل على إذا ناجيتك فقد هربت إليك و وقفت بين يديك مستكينا لك متضرعاً الیک».
اینکه
«به سوی تو میدوم و بین دستانت میایستم» به چه معناست؟ این جملات ظاهرا تناقض دارد اما باطنشان وحدت است.
«الهی هب لى كمال الانقطاع إليك و أثر أبصار قلوبنا بضياء نظرها إليك حتى تخرق أبصار القلوب حجب النور فتصل إلى معدن العظمة وتصير أرواحنا معلقه بعز قدسک».
- آیا این مناجاتها غیر از این توضیحاتی است که دادیم؟
ـــ ـ ـ ـــ ـ
احمد فرحانی | شناخت شناسی ، ج ۲۴
🏴 @serrethari | فلسفه خون خواهی
- چرا انسانها این همه به آب و آتش میزنند؟
- در حقیقت به آب و آتش میزنیم که بفهمیم «لیس فی الدار غيره ديار»، «وما رميت إذ رميت ول كن الله رمی»،
پیامبر اکرم (ص) آنقدر تلاش میکرد تا مردم مُوحِّد شوند که در عالم امکان کم نظیر بود.
با وجود همه مصائب، در کوه از خدا میخواست که آنها را عذاب نکند و صبر کند.
او این حرفها را به چه کسی میگفت؟
در حقیقت به خودش می گفت که:
ای محمد (ص) صبر کن!
خودش مناجات میکرد و خودش جواب خودش را میداد: «لعلك باخع نفسك الا يكونوا مؤمنين».
- چرا میگوییم:
«من عرف نفسه فقد عرف ربه»؟
زیرا ما در عالَم فقط خدا و شانش را داریم؛ در حقیقت در عالم «یکی» و «یکی شدن» را داریم،
از طرفی
تمام عالم در تکاپوست برای فهم «یک» زیرا فهم «یک» یعنی رسیدن به «یک».
لا اله الا الله ...
- لذا
در انتها میفهمیم که جز سیدالشهدا و امیرالمومنین چیزی نداریم!
«ولاه أمرك ... لا فرق بينك و بينها إلا أنهم عبادک و خلقک»، «و اسمع دعائی إذا دعوتك و اسمع ندائی إذا ناديتك و أقبل على إذا ناجيتك فقد هربت إليك و وقفت بين يديك مستكينا لك متضرعاً الیک».
اینکه
«به سوی تو میدوم و بین دستانت میایستم» به چه معناست؟ این جملات ظاهرا تناقض دارد اما باطنشان وحدت است.
«الهی هب لى كمال الانقطاع إليك و أثر أبصار قلوبنا بضياء نظرها إليك حتى تخرق أبصار القلوب حجب النور فتصل إلى معدن العظمة وتصير أرواحنا معلقه بعز قدسک».
- آیا این مناجاتها غیر از این توضیحاتی است که دادیم؟
ـــ ـ ـ ـــ ـ
احمد فرحانی | شناخت شناسی ، ج ۲۴
🏴 @serrethari | فلسفه خون خواهی