آغاز سخن بنا نهادم / بر نام احد زبان گشادم
بر نام کریم و قادر پاک / شونده عرش و لوح و افلاک
خلاق بود و نبود دوران / علام و علیم نطق مرغان
دانای رقوم تخته پاک / شمع دل عاشقان غمناک
ھر گل که ز روی خارخیزد / خندان شود او ولی بریزد
در باغ فنا گلی نروید / تا زار به خویش برنموید
شاھین به میان در آ چو شاھین / رخ وار بزی مباش فرزین
از کرده اردشیر شه باز / نظمی خوش و دل گشا بپرداز
نصرت ز عطا دھش طلب کن / لب را ز حدیث پر طرب کن
تا سوختگان ورا ببینند / زان خرمن وصل خوشه چینند
چون شیفتگان فغان بدارند / شوریده و مست و بی قرارند
ھیگی چو بدید شاه را گرم / اندر پی دلبری به آزرم
در خدمت شاه رفت چون شیر / با شاه بخواند راز استیر
چون صبح صفا شود پدیدار / بی نورشود فروغ سیار
یک مشعل شمع نور گیرد / صد مشعل دیگری بمیرد
خوشتر ز رفیق مھربان کیست / بی ھمدم و یار کی توان زیست
با ھمدم و یار زندگانی / خوشتر ز حیات جاودانی
استیر زپرده ھمچو ناھید / بنمود رخی چو ماه و خورشید
شه بر سر تخت دل پر از جوش / میکرد به یاد ماه می نوش
مدھوش فتاد از سر جاه / چون مرد غریب خسته از راه
از تابش روی او عجب ماند / بر طلعت خویش آفرین خواند
کام دل از آن نگار دلبند / برداشت به عقد و مھر و پیوند
هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز
این آسمان غمزده غرق ستاره هاست
راز دل خویش با که گویم / رخساره به خون دل بشویم
تا شاه ز حال من بداند / زودم ز عذاب وا رھاند
این بد رگ نحس شوم ھامان / کامد ز در این زمان خرامان
از کرده او دلم به دردست / با من شب و روز در نوردست
با قوم من او ستیز دارد / سر پنجه و تیغ تیز دارد
دشمن چو به شه نمود استیر / در خشم شد اردشیر چون شیر
“باکی ز من او مگر ندارد / یا خود به شھی ھمی شمارد”
بر جانب خاندان ھامان / رفتند ھمه یک به یک خرامان
چون امر ستیره گوش کردند / بر قوم عدو خروش کردند
بنگر که صدف چه گنج دارد / زان قطره که ابر می ببارد
ناچار لباس صبر پوشد / نوش ستم زمانه نوشد
شاهین نامه به سفارش بنیاد Azrieli
رهبر ارکستر: الکساندر بلوخ
آهنگساز: ایمان حبیبی
تکنوازی سه تار و خواننده: سپیده رئیس سادات
20 اکتبر 2022، ارکستر متروپولیتن
@SepidehRaissadat