#ضربهی_عشق
#پارت۷۷۹
پرش به قسمت اول👇
https://t.me/c/1157334770/55933
نمیخوام.. نمیخوام تو خونه ی تو باشم.. نمیخوام هزار نفر پشت
دست پس میزنه و با پا پیش میکشه
سروش: اه... تو به حرف مردم چیکار داری؟
از مهران دوری کنم تا-
تو این مدت یه خورده بیشتر حواسم رو جمع میکنم و سعی میکنم
طاهر خونه پیدا کنه
چشماش رو میبنده و با حرص میگه: یعنی میخوای باز بری خونه
ی اون پسره ی لندهور...
اینجوری ازت بد نمیگن
تو شناخته شده ای.. یکی-
االن کسی از ماجرا خبر نداره... کسی مهران رو نمیشناسه ولی
من رو ببینه کارم تمومه ولی تو خونه ی مهران که باشم کسی من
رو نمیشناسه نهایتش هم
اگه کسی من رو ببینه ماندانا میگه من هم تو اون خونه بودم و
اینجوری دهن همه بسته
میشه
سروش: بهونه های بنی اسرائیلی برای من نیار.. در یک کالم بگو
نمیخوام بیام آپارتمانت و
خالص
لبخند غمگینی میزنم و میگم: باشه.. همینو میگم... نمیخوام بیام
آپارتمانت و خالص
سروش: من که میدونم یه موضوعی هست که داری از من مخفی
میکنی وگرنه دلیلی برای
دوری وجود نداشت
...
سروش: باالخره میفهمم
من امنه این چند شب-
سروش تمومش کن... ممنون که نگرانم هستی مطمئن باش جای
هم.......
وسط حرفم میپره و خشمگین میگه: این چند شب واست تو هتل
یکی از دوستام اتاق
میگیرم...اگه جرات داری باز مخالفت کن
با داد میگه: ترنم-
اما.......
-چرا زور میگی؟
--------------
سروش: اگه این دفعه هم مخالفت کنی دیگه طاهر رو به جونت
میندازم
سروش: هر جور دوست داری فکر کن
سروش: قبول
فقط سرم و تکون میدم
سروش: جوابی نشنیدم
-باشه.. فقط..........
سروش: باز چه بهونه ای داری؟
دلخور نگام میکنه و میگه: چطور از اون پسره قرض میگیری-
میخواستم بگم پول ندارم
ولی حاضر نیستی از من
چیزی رو قبول کنی
آهی میکشم و هیچی نمیگم
سروش: چرا دیشب پول طاهر رو قبول نکردی؟
نبودم هیچوقت اجازه نمیدادم-
ترجیح میدم خرج و مخارجم رو خودم در بیارم.. اگه مجبور
طاهر پول خونه رو بده ولی از اونجایی که خوب میدونستم که
نمیتونم واسه ی همیشه
مزاحم مهران باشم قبول کردم.. هر چند دلم زیاد راضی نیست
سروش: بیخود، وظیفشه
-طاهر هنوز خونه پیدا نکرده؟
سروش: اتفاقا صبح باهاش حرف زدم.. از یه خونه خوشش اومده
صاحبش شهرستانه...
⭕️ رمان جدید و جذاب #ضربهی_عشق رو هر روز سر ساعت ۱۸:۳۰ از کانال دنبال کنید.
@pofiuzkade
#پارت۷۷۹
پرش به قسمت اول👇
https://t.me/c/1157334770/55933
نمیخوام.. نمیخوام تو خونه ی تو باشم.. نمیخوام هزار نفر پشت
دست پس میزنه و با پا پیش میکشه
سروش: اه... تو به حرف مردم چیکار داری؟
از مهران دوری کنم تا-
تو این مدت یه خورده بیشتر حواسم رو جمع میکنم و سعی میکنم
طاهر خونه پیدا کنه
چشماش رو میبنده و با حرص میگه: یعنی میخوای باز بری خونه
ی اون پسره ی لندهور...
اینجوری ازت بد نمیگن
تو شناخته شده ای.. یکی-
االن کسی از ماجرا خبر نداره... کسی مهران رو نمیشناسه ولی
من رو ببینه کارم تمومه ولی تو خونه ی مهران که باشم کسی من
رو نمیشناسه نهایتش هم
اگه کسی من رو ببینه ماندانا میگه من هم تو اون خونه بودم و
اینجوری دهن همه بسته
میشه
سروش: بهونه های بنی اسرائیلی برای من نیار.. در یک کالم بگو
نمیخوام بیام آپارتمانت و
خالص
لبخند غمگینی میزنم و میگم: باشه.. همینو میگم... نمیخوام بیام
آپارتمانت و خالص
سروش: من که میدونم یه موضوعی هست که داری از من مخفی
میکنی وگرنه دلیلی برای
دوری وجود نداشت
...
سروش: باالخره میفهمم
من امنه این چند شب-
سروش تمومش کن... ممنون که نگرانم هستی مطمئن باش جای
هم.......
وسط حرفم میپره و خشمگین میگه: این چند شب واست تو هتل
یکی از دوستام اتاق
میگیرم...اگه جرات داری باز مخالفت کن
با داد میگه: ترنم-
اما.......
-چرا زور میگی؟
--------------
سروش: اگه این دفعه هم مخالفت کنی دیگه طاهر رو به جونت
میندازم
سروش: هر جور دوست داری فکر کن
سروش: قبول
فقط سرم و تکون میدم
سروش: جوابی نشنیدم
-باشه.. فقط..........
سروش: باز چه بهونه ای داری؟
دلخور نگام میکنه و میگه: چطور از اون پسره قرض میگیری-
میخواستم بگم پول ندارم
ولی حاضر نیستی از من
چیزی رو قبول کنی
آهی میکشم و هیچی نمیگم
سروش: چرا دیشب پول طاهر رو قبول نکردی؟
نبودم هیچوقت اجازه نمیدادم-
ترجیح میدم خرج و مخارجم رو خودم در بیارم.. اگه مجبور
طاهر پول خونه رو بده ولی از اونجایی که خوب میدونستم که
نمیتونم واسه ی همیشه
مزاحم مهران باشم قبول کردم.. هر چند دلم زیاد راضی نیست
سروش: بیخود، وظیفشه
-طاهر هنوز خونه پیدا نکرده؟
سروش: اتفاقا صبح باهاش حرف زدم.. از یه خونه خوشش اومده
صاحبش شهرستانه...
⭕️ رمان جدید و جذاب #ضربهی_عشق رو هر روز سر ساعت ۱۸:۳۰ از کانال دنبال کنید.
@pofiuzkade