#ضربهی_عشق
#پارت۷۵۷
پرش به قسمت اول👇
https://t.me/c/1157334770/55933نمیدونم چرا احساس میکنم رفتار این پسر با ترنم عادی نیست...
بوی برادری نداره.. وقتی هم این موضوع رو بهش گفتم حرفمو
انکار نکرد
کسی چیزی نمیگه
پوزخندی میزنه و ادامه میده: پس شماها هم فهمیدین
پدر: مهم ترنمه که دوستت داره.. مهران هم از اون آدما نیست که
پاش رو از گلیمش
درازتر کنه... شاید یه احساسی به ترنم داشته باشه ولی.....
بدون اینکه بخواد بلندتر از حد معمول میگه: غلط میکنه به ترنم
احساسی داشته باشه
سها: چه خبرته سروش.. خونه رو گذاشتی رو سرت
با اعصابی داغون مشتی به دیوار میکوبه و میگه: نمیتونم ترنم رو
تو خونه ی یه پسر غریبه
ببینم.. تازه میخواست پیش مهران کار کنه با زور و تهدید نگهش
داشتم
سیاوش: شاید اصال اینجور که ما فکر میکنیم نباشه
رو از دست بدم-
من نمیتونم با این اما و اگرها و شاید و بایدها منتظر بشینم تا ترنم رو از دست بدم
پدر سروش: سروش اون دختر دوستت داره اینقدر خودت رو آزار
نده یه خورده بهش
فرصت بده...
فشاره... میترسم با یه فرصت-
اینو میدونم بابا ولی این رو هم خوب میدونم که االن تحت
دوباره ی من باعث بشم که بیشتر از همیشه ازم دور بشه... اگه
مثله من یه تصمیم
عجوالنه بگیره و هم خودش و هم منو بدبخت کنه کی جوابگوهه؟
سیاوش: پس میخوای چیکار کنی؟
خودم میگن نکنه واقعا-
نمیدونم.. عینه این دیوونه ها فقط دور خودم میچرخم.. همش با
قبولم نکنه.. اگه میگفت دوستم نداره حداقل میدونستم باید یه تالشی
کنم تا بهش
بفهمونم که داره به خودش تلقین میکنه اما وقتی خودش هم این
دوست داشتنا رو انکار
نمیکنه من واقعا میمونم چیکار باید کنم؟
مادر: خب عزیزم ازت دلگیره.. باهاش حرف بزن
با زهرخند میگه: جلسه ی خونوادگی تشکیل دادیم-
شما هم که اومدین مادر من
مادر: عزیزم تو پسر مایی وقتی تو مشکلی داری ما باید بهت
کمک کنیم
نگاهی به خونوادش میندازه... بغض تو گلوش میشینه.. سیاوش..
سها.. پدرش.. مادرش..
همیشه پشتش بودن اما ترنمش توی این چهار سال هیچکس رو
نداشت
پدرش لبخند تلخی میزنه و میگه: بهش فکر نکن
پدر: به جز ترنم چی میتونه این طور تو رو به فکر فرو ببره-
شما از کجا میدونید به چی فکر میکنم؟
مادر: امشب دلم خیلی براش سوخت.. اصال باورم نمیشد آقای-
تو این سالها هم منو از دست داد هم خونوادش رو
مهرپرور این طور آدمی
باشه
مادر: مگه دیوونه ایم... فقط همین مونده این حرفا به زبون این-
دلم نمیخواد در مورد قضیه امشب کسی خبردار بشه
فامیالی دهن لق بیفته..
دیگه دست از سر دختر بیچاره برنمیدارن
دلم نمیخواد با ترحم-
ترنم من بیچاره نیست.. خودم همه ی کمبوداش رو جبران میکنم..
نگاش کنید
مادرش آهی میکشه و میگه: همه مون خیلی جاها اشتباه کردیم..
حاال که همه چیز رو
فهمیدم دلم میخواد براش مادری کنم...
⭕️ رمان جدید و جذاب #ضربهی_عشق رو هر روز سر ساعت ۱۸:۳۰ از کانال دنبال کنید.
@pofiuzkade