🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ انقلاب مداوم کجراهرفته
2 فوریه 2025
تونی کلیف
ترجمهی: م. رضا ملکشا
🔸 یکی از موضوعهایی که تروتسکیستهای پس از جنگ در درک آن با مشکل مواجه بودند، به تحولات جهان سوم مربوط میشد. نظریهی انقلاب مداوم، که تروتسکی در روسیه مطرح کرد، تضعیف امپریالیسم و تغییرات اجتماعی در کشورهای جهان سوم را پیشبینی میکرد. این تحولات را باید طبقهی کارگری هدایت میکرد که هم باید برای تکمیل وظایف انقلاب بورژوایی مبارزه میکرد و همهنگام به مبارزه برای سوسیالیسم ادامه میداد. این موضوع که آیا نظریهی انقلاب مداوم تروتسکی به نحو شایستهای تحولات مهم جهان سوم را توضیح داد، بهشدت در چینِ مائو و کوبای کاسترو مطرح شد. آیا این نظریه اعمال شد؟ پاسخهای مثبت و منفی برای این سؤال کافی نیست. اشتراکهای زیادی میان نظریهی تروتسکی و آنچه در این کشورها رخ داد مشاهده میشود، اما از جهاتی یک واگرایی اساسی نیز وجود دارد. از این رو نیاز به تدوین نظریهای مطرح شد که بتواند هر دو جنبه را در بر گیرد. این نظریهی انقلاب مداوم کجراهرفته بود.
🔸 طبقهی کارگر صنعتی هیچ نقشی در پیروزی کمونیستهای چینی مائو بر کومینتانگ ناسیونالیست در 1949 نداشت. حتی ترکیب اجتماعی خود حزب کمونیست چین نیز کاملاً غیرکارگری بود. صعود مائو در سلسلهمراتب حزبی با دورانی همزمان شد که حزب دیگر یک حزب کارگری نبود. دستکم 66 درصد اعضای حزب تا پایان 1926 از کارگران، 22 درصد از روشنفکران و فقط 5 درصد دهقان بودند. تا نوامبر 1928، تعداد کارگران عضو حزب کاهش چشمگیری یافته بود و فقط به 10 درصد رسیده بود. یک گزارش رسمی تصدیق کرد که حزب «حتی یک هستهی سالم حزبی در میان کارگران صنعتی ندارد» یک سال بعد کارگران فقط 3 درصد از اعضا را تشکیل میدادند و این درصد تقریباً تا پایان 1930 به صفر کاهش یافت. از آن زمان به بعد و تا پیروزی نهایی مائو، حزب عملاً هیچ کارگر صنعتی نداشت.
🔸 مثال دیگری از تحولات ناهمخوان با سناریوی تروتسکی در کوبا رخ داد. در اینجا نه طبقهی کارگر و نه حتی دهقانان نقش جدی ایفا نکردند. روشنفکران طبقهی متوسط تمام عرصهی مبارزه را در به قدرت رسیدن فیدل کاسترو پر کردند... نهتنها طبقهی کارگر در قیام کاسترو نقشی نداشت، بلکه همین امر در مورد دهقانان نیز صدق میکرد. تا آوریل 1958، تعداد کل افراد مسلح تحت رهبری کاسترو فقط حدود 180 نفر بود و در زمان سقوط باتیستا به 803 نفر افزایش یافت. کادرهای گروه های کاسترو روشنفکر بودند و دهقانانی که در قیام شرکت کردند، مزدبگیران کشاورزی نبودند.
🔸 نقش رهبری روشنفکران در یک جنبش انقلابی با عقبماندگی عمومی ــ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ــ تودههایی که از میان آنها برمیخیزد رابطهی مستقیم دارد. این مشخصهی جنبش پوپولیستی روسیه بود که بیش از هر چیز دیگری بر ضرورت انقلابی کردن عقبماندهترین عناصر جامعه یعنی دهقانان تأکید داشت و همچنین اولویت اساسی را به روشنفکران و استادان «تفکر انتقادی» میداد. نظریهی تروتسکی نشان میداد که در جهان سومْ نیروهای محرک توسعهی اجتماعی منجر به انقلاب مداوم و مبارزهی کارگران برای سوسیالیسم خواهد شد. اما در غیاب سوژهی انقلابی، فعالیت و رهبری پرولتاریا، نتیجه میتواند رهبری متفاوت و هدف متفاوت باشد که همان سرمایهداری دولتی است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4Ad
#تونی_کلیف #م_رضا_ملکشا #تروتسکی #سرمایهداری_دولتی #انقلاب_مداوم #سوژه_انقلابی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ انقلاب مداوم کجراهرفته
2 فوریه 2025
تونی کلیف
ترجمهی: م. رضا ملکشا
🔸 یکی از موضوعهایی که تروتسکیستهای پس از جنگ در درک آن با مشکل مواجه بودند، به تحولات جهان سوم مربوط میشد. نظریهی انقلاب مداوم، که تروتسکی در روسیه مطرح کرد، تضعیف امپریالیسم و تغییرات اجتماعی در کشورهای جهان سوم را پیشبینی میکرد. این تحولات را باید طبقهی کارگری هدایت میکرد که هم باید برای تکمیل وظایف انقلاب بورژوایی مبارزه میکرد و همهنگام به مبارزه برای سوسیالیسم ادامه میداد. این موضوع که آیا نظریهی انقلاب مداوم تروتسکی به نحو شایستهای تحولات مهم جهان سوم را توضیح داد، بهشدت در چینِ مائو و کوبای کاسترو مطرح شد. آیا این نظریه اعمال شد؟ پاسخهای مثبت و منفی برای این سؤال کافی نیست. اشتراکهای زیادی میان نظریهی تروتسکی و آنچه در این کشورها رخ داد مشاهده میشود، اما از جهاتی یک واگرایی اساسی نیز وجود دارد. از این رو نیاز به تدوین نظریهای مطرح شد که بتواند هر دو جنبه را در بر گیرد. این نظریهی انقلاب مداوم کجراهرفته بود.
🔸 طبقهی کارگر صنعتی هیچ نقشی در پیروزی کمونیستهای چینی مائو بر کومینتانگ ناسیونالیست در 1949 نداشت. حتی ترکیب اجتماعی خود حزب کمونیست چین نیز کاملاً غیرکارگری بود. صعود مائو در سلسلهمراتب حزبی با دورانی همزمان شد که حزب دیگر یک حزب کارگری نبود. دستکم 66 درصد اعضای حزب تا پایان 1926 از کارگران، 22 درصد از روشنفکران و فقط 5 درصد دهقان بودند. تا نوامبر 1928، تعداد کارگران عضو حزب کاهش چشمگیری یافته بود و فقط به 10 درصد رسیده بود. یک گزارش رسمی تصدیق کرد که حزب «حتی یک هستهی سالم حزبی در میان کارگران صنعتی ندارد» یک سال بعد کارگران فقط 3 درصد از اعضا را تشکیل میدادند و این درصد تقریباً تا پایان 1930 به صفر کاهش یافت. از آن زمان به بعد و تا پیروزی نهایی مائو، حزب عملاً هیچ کارگر صنعتی نداشت.
🔸 مثال دیگری از تحولات ناهمخوان با سناریوی تروتسکی در کوبا رخ داد. در اینجا نه طبقهی کارگر و نه حتی دهقانان نقش جدی ایفا نکردند. روشنفکران طبقهی متوسط تمام عرصهی مبارزه را در به قدرت رسیدن فیدل کاسترو پر کردند... نهتنها طبقهی کارگر در قیام کاسترو نقشی نداشت، بلکه همین امر در مورد دهقانان نیز صدق میکرد. تا آوریل 1958، تعداد کل افراد مسلح تحت رهبری کاسترو فقط حدود 180 نفر بود و در زمان سقوط باتیستا به 803 نفر افزایش یافت. کادرهای گروه های کاسترو روشنفکر بودند و دهقانانی که در قیام شرکت کردند، مزدبگیران کشاورزی نبودند.
🔸 نقش رهبری روشنفکران در یک جنبش انقلابی با عقبماندگی عمومی ــ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ــ تودههایی که از میان آنها برمیخیزد رابطهی مستقیم دارد. این مشخصهی جنبش پوپولیستی روسیه بود که بیش از هر چیز دیگری بر ضرورت انقلابی کردن عقبماندهترین عناصر جامعه یعنی دهقانان تأکید داشت و همچنین اولویت اساسی را به روشنفکران و استادان «تفکر انتقادی» میداد. نظریهی تروتسکی نشان میداد که در جهان سومْ نیروهای محرک توسعهی اجتماعی منجر به انقلاب مداوم و مبارزهی کارگران برای سوسیالیسم خواهد شد. اما در غیاب سوژهی انقلابی، فعالیت و رهبری پرولتاریا، نتیجه میتواند رهبری متفاوت و هدف متفاوت باشد که همان سرمایهداری دولتی است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4Ad
#تونی_کلیف #م_رضا_ملکشا #تروتسکی #سرمایهداری_دولتی #انقلاب_مداوم #سوژه_انقلابی
👇🏽
🖋@naghd_com