آدمها خیلی شبیه به دوچرخهها هستند، اما از نوعی از آن که بعد از یک مدتی جکشان خراب میشود و دیگر امکان ایستادنش را از دست میدهند، که یا باید همینطور تا همیشه رکاب بزند و برود و برود تا بر روی زمین نیوفتد، یا اینکه گاهی کسی یا چیزی را برای تکیه دادن به آن برای وقتهایی که دیگر توان رفتنش را از دست داده است پیدا کند، دلخوشیهای کوچکی از جنس تکیه داده شدن به خنکای درخت بزرگ نارونی در میانهی راه، که گنجشکهایش همه چیز را روی سرشان گذاشتهاند و از خلوتی داغ یک عصر گرم تابستانی به آن پناه برده باشی و به صدای جوی کوچک آبی که میگذرد گوش داده باشی
@Momas1
@Momas1