*کوچه نقله: گرزه وُ پیتار*
حکایت موش وُ مورچه
*جَنگل دل، بوروم بَنَئن جَغلَن کوشتی بَگیرن. پیتار دَشتهکت وُ خو بالکِئونِهزوره، گرزه نوشُون بَدَه.*
*گرزه اونه مَحَل نَنَه.*
*پیتارُون شولوغا گودن ... هُو هُو ... گرزه بَترسِه!*
*گرزه ناچار وَکت چکال بَزنه، دَزما بگیره.*
*کوشتی دَرگیت. پیتار چَنته موشت گرزه ره تواده،*
*گرزه خو سَره پَسَهکشی.*
*دَس به یَقه وَکتن. گرزهِ بیلِهگاز پیتار بالکِئونه هَکت وُ خون بِیَارد.*
در جنگل بساط کُشتی راه انداختند تا بچه¬ها کشتی بگیرند. مورچه به میدان آمد و بازویش را به موش نشان داد. موش هم محل نگذاشت. مورچه¬ها شلوغ کردند ... هو هو ... موش ترسیده! موش ناچار (به رسم کشتی محلی) کف زد و حریف طلبید. کشتی آغاز شد. مورچه چند تا مُشت به موش حواله کرد؛ موش سرش را عقب برد. دست به یقه شدند. دندان نیش موش به بازوی مورچه گیر کرد و آن را خراشید وُ خونی شد.
*تَله گه اوسسا بو خو نَیلَلَه دَم دُوگود وُ بَازِه دَس بدَاشت.*
*مَلجهنی پیتاره تر و خوشکا گود وُ یَتَه کُونه جلَئن اونی دَسه دُوبوست وُ شورو بُوگود خو بالُون هَمرَه اونَه باد زَن.*
*دوبَاردِه کوشتی سَرگیت.*
*پیتار یَددِه موشت تواده،*
*گرزَه خو جا سَر خوشکَه زَه.*
*پیتار تَترَچ سوچارته دِ فکشی،*
*گرزِه چَکره شلابویوُ دراز به دراز بَکت.*
خروس که داور بود در سوتش دمید و بازی را متوقف کرد. گنجشک هم که مورچه را تر و خشک می کرد با پارچهکهنهای بازویش را بست و با بالهایش مورچه را باد زد. کشتی دوباره شروع شد. مورچه مشتی به سوی موش انداخت، موش درجا خشکش زد. مورچه چند ضربهی پیاپی نثارش کرد؛ موش دیگر نای ایستادن روی پاهایش را نداشت و دراز به دراز افتاد.
*تَله، پیتار دَسه جُورهگیت.*
*پیتارُون جِئوش بیَاردِن: پیتاااار ... پیتااااار، هو ... هو! ... پیتاااار ... پیتاااااار!*
*پیتار شورو بُوگود پاوازی گودون وُ پِئول وَچِئن.*
*هَمِه چِئوشم دکِت جل سَر، پیچِه عَسکَه. بفَئمسسن:*
*گرزه، پیتار ور ورزه، پیچه ور گرزه.*
خروس دست مورچه را به عنوان برنده بالا برد. مورچهها هورا کشیدند: مووورچه ... مووورچه، هی ... هی! مووورچه ... مووورچه! مورچه شروع کرد به رقصیدن و جمع آوری پول (از تماشاچیان). ناگهان چشم همه به پارچهی روی بازوی مورچه افتاد که عکس یک گربه رویش بود!اینجا بود که همه فهمیدند
*موش جلوی مورچه گاوِ نره اما در برابر گربه همان موشه.*
از کتاب: *گیلهگب، دیلهگب*
نوشتهی علی عباس زاده
کانال کهن دیار _دیلمان و اشکور
@kohandeyar