هنرنامه


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


کانال اختصاصی معرفی فیلم های کلاسیک تاریخ سینمای جهان/فیلم های کوتاه و انیمیشن
آغاز : ۹/۱/۱۳۹۶
30/ Mar / 2017
admin : @behzadkhorshidi

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: هنرنامه
ﺁﻟﻔﺮﺩ_ﻫﯿﭽﮑﺎﮎ، فیلمساز نامدار ﺳﯿﻨﻤﺎ که در ترساندن مردم با فیلم هایش شهره عام و خاص است، ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩﻫﺎﯼ ﺳﻮﺋﯿﺲ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
اﯾﻦ ﺗﺮﺳﻨﺎﮎ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ!
ﺍﻣﺘﺪﺍﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺍﻭ، ﮐﺸﯿﺸﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﯽ گذاشته ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻫﯿﭽﮑﺎﮎ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺧﻢ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ :

ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻦ ﭘﺴﺮﺟﺎﻥ!
نگذار عقايدش را به تو تحميل كند ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺪﻩ، فرار کن!
@honarnaamehh


Forward from: هنرنامه
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
#ویژه

آلفرد هیچکاک تقدیم می کند
راننده بی دقت
محصول:1952
مجلهٔ تایم این سریال را در فهرست 100 برنامهٔ برتر 1955قرارداد

دوبله
@honarnaamehh


Forward from: هنرنامه
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
سینما
فیلم_کوتاه

#A_Thousand_Words

محصول 2008 آمریکا
این فیلم کوتاه عاشقانه و زیبا، برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه داستانی از جشنواره Vimeo شده است.



@honarnaamehh


Forward from: هنرنامه
«وقتی مسیح روی صلیب به میخ کشیده شد و همونجا با دردش رها شد، با همه وجودش فریاد کشید "خدایا، خدای من، چرا رهایم کردی؟" و با صدای بلند گریه میکرد. فکر میکرد که پدر آسمانیش اون رو رها کرده. باور کرد هر موعظه ای که تا الان کرده دروغی بیش نبوده. یعنی چند لحظه قبل از مرگ، دچار شک عمیقی شده بود. این باید وحشتناکترین رنج زندگیش باشه. سکوت خدا.»

نور زمستانی 1963
اینگمار_برگمان
@honarnaamehh


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
فیلم کوتاه
" لامپThe Lamp "
اثر رومن پولانسکی
محصول: لهستان 1959
یک فیلم مفهومی در رابطه با سازنده عروسکی است که در مغازه خود مشغول به کار است و ...

@honarnaamehh


نکته

" تو خودت را به کری زده ای. تو عمدا چشم و گوش ودهنت را می‌بندی. تو در برابر موجودی زنده مرده‌ای. در برابر گوشت و خون خودت مرده‌ای.اگر مکس را برادر واقعی ات ندانی، نه در درون به چیزی خواهی رسید ونه در بیرون . کتابهایت روی آن رف... کتاب‌هایت بوی گند می دهند! نیچه‌ی مریضت، مسیح رنگ پریده ودوست داشتنی‌ات، وداستایفسکی رنج کشده ات به هیچ جایم نیست ! کتاب، کتاب ، کتاب. بسوزان شان! به دردت نمی خورند. اصلا کتاب نخوانده باشی بهتر از این است که آن جا بایستی و شانه بالا بیندازی. اگر نفهمی حی و حاضر و گوشت وخون یعنی چه، هر چه مسیح گفته دروغ است، هر چه نیچه گفته ریاست. اگر از کتاب‌های آن‌ها به آسایشی شیرین برسی و این آدمی را که دارد جلوی چشمت می پوسد نبینی، به این معنی است که آنها دروغگو و فاسد بوده اند، برو سراغ کتاب‌هایت و خودت را زیر آن‌ها دفن کن! برگرد به قرون وسطایت، به کابالایت، به هندسه و ریاضیاتت. ما به تونیازی نداریم. ما نیازمند هوای تازه ایم. نیازمند امید و شهامت و رویا. ما به یک جو همدردی و نوعدوستی نیازداریم. "

هنری_میلر

@honarnaamehh


به یاد #فرانسوا_تروفو
در زادروز او ۶ فوریه ۱۹۳۲
فیلمساز و نظریه پرداز و منتقد سینما. و یکی از پیشروان جریان موج نوی سینمای فرانسه. فیلم درخشان #چهار_صد_ضربه، از مهم ترین فیلم های تروفو و تاریخ سینمای جهان قلمداد می شود.

طرح_پوستر بهزاد خورشیدی
@honarnaamehh


تروفو؛: همیشه گفته‌ام سینما زندگی مرا نجات داده، هیچ اغراقی در این گفته نیست.
سینما رفتن از ده‌ سالگی برایم جدی شد. مدام به سینما می‌رفتم و همه‌ی فیلم‌ها را چندبار می‌دیدم. در فاصله‌ی ده‌ سالگی تا نوزده‌سالگی همه‌ی وقتم صرف فیلم‌دیدن شد. زندگی در سالن سینما. هرچه می‌دانم، هرچه بلدم، مدیون فیلم‌ها و سالن‌های سینماست.
هر فکر و اندیشه‌ای که در عمق وجودم هست، حتماً از جاده‌ی سینما گذشته و حتماً رنگ‌وبوی سینما را به‌ خود گرفته. من سینما را در سالن‌های سینما یاد گرفته‌ام.

@honarnaamehh


*دیدگاه

نظرات منتقدان درباره فیلم‌های گدار
و به ویژه سینمای وی پس از «از نفس افتاده» کمی ضد و نقیض به نظر می‌آید؛ برای مثال «فرانسوا تروفو» به مناسبت نمایش فیلم «چند چیزی که من درباره او می‌دانم» درباره گدار گفته است: گدار تنها کارگردانی نیست که فیلم با او زندگی می‌کند، بلکه کسی است که سینما با او بهتر زندگی می‌کند. او سرعت عمل روسلینی، حس موسیقیایی اورسن ولز و تاثیرگذاری #هیچکاک را دارد و در عین حال به عنوان یک انسان بسیار گستاخ است.
برای بیش از چهار دهه #ژان_لوک_گدار یک نوآور ثابت‌قدم #سینمایی در خط مقدم سینمای مدرن بوده است که پیوسته از هر موج جدیدی سر بر‌آورده تا موقعیت فرادست خود در آینده را نیز در اختیار داشته باشد. او با جهش بی‌وقفه در هر زاویه‌ای، در موقعیتی جدا از تمام فیلمسازان موج نوی فرانسه، که کارش را با آن‌ها شروع کرد (تروفو، ریوت، شابرول و رومر)، قرار دارد. گدار تا به امروز تعدادی مبهوت‌کننده، یعنی چیزی بالغ بر صد فیلم کوتاه و بلند سینمایی ساخته است.
«از نفس افتاده» نخستین فیلم بلند گدار است که وی آن را در سال ۱۹۵۹ کارگردانی کرد. این فیلم نه تنها موفقیتی بزرگ برای گدار به حساب می‌آمد، بلکه به یکی از فیلم‌های شاخص شروع کننده جریانی در سینمای فرانسه مبدل شد که بعدها به "#موج_نو" در سینمای فرانسه شهرت یافت.  ژان لوک گدار با انقلابی که بوجود آورد بسیاری از #سینماگران را به پیروی از ایده ها و نظریات خود در فیلمسازی واداشت. در واقع او بافیلم هایش تمامی ساختارها و قواعدسینمای کلاسیک را دگرگون ساخت.
گدار در طول دوران حرفه‌ای‌اش، روزبه‌روز با تیم‌های جمع و جورتر و کوچکتری فیلم ساخته و در فرایندی بسیار آهسته به سمت آن تنهایی دست‌نایافتنی سوق یافته است. به‌واقع با کاستن از تعداد عوامل تولید یک فیلم، گدار به خود آزادی بی‌حدی در جهت مدیریت، تمرکز و کنترل خروجی کار، بدون دخالت ستارگان، بودجه‌ها و تهیه‌کنندگان می‌دهد. استفاده از عوامل تولید مختصر، همچنین تلاشی است برای حل‌کردن الزامات سلسله‌مراتبی در فرآیند ساخت فیلم؛ به‌علاوه امکان اتوماتیک‌سازی بی‌حدی در فرآیند ساخت فیلم به گدار می‌دهد.
اما در همین هنگام نمایش برخی #فیلم‌های گدار موجب نمایان شدن تعارض بین ساخته‌های وی و ساختار #سینما بود و این امر باعث شد گدار در عرصه سیاست و نمایش آن در فیلم‌هایش به عنوان فردی رادیکال شناخته شده و به حاشیه‌ رانده شود.
گدار درباره سبک #فیلم‌سازی‌اش توضیح می‌دهد: نحوه فیلم‌سازی من همانند شیوه‌ای است که دو یا سه نوازنده جاز آهنگ می‌سازند. در واقع لزوما هیچ سناریوی نوشته‌ای وجود ندارد، بلکه ما موضوعی را انتخاب می‌کنیم سپس بازیگران آن را ایفا می‌کنند و در نهایت فیلم سازمان یافته و تدوین می‌شود. هیچ #دیالوگ از پیش تعیین شده‌ای در کار نیست و تنها چند کُلاژ و یادداشت وجود دارد که پیوند آنها به ساخت یک فیلم می‌انجامد.
.
@honarnaamehh


#موسیقی ماندگار تیتراژ پایانی
فیلم #چهار_صد_ضربه
آهنگساز ژان کنستانتین
کارگردان فرانسوا تروفو

@honarnaamehh


نکته
بالاخره در زندگی هر آدمی
یک نفر پیدا می شود که بی مقدمه آمده،
مدتی مانده
قدمی زده و بعد اما بی هوا غیبش زده و رفته
آمدن و ماندن و رفتن آدم ها مهم نیست.
اینکه بعد از روزی روزگاری، در جمعی حرفی از تو به میان بیاید
آن شخص چگونه توصیفت می کند مهم است
اینکه بعد از گذشت چند سال، چه ذهنیتی از هم دارید مهم است
اینکه آن ذهنیت مثبت است یا منفی
اینکه تو را چطور آدمی شناخته، مهم است
منطقی هستی و می شود روی دوستی ات حساب کرد؟
می گوید دوست خوبی بودی برایش یا مهمترین اشتباه زندگی‌اش شدی؟
اینکه خاطرات خوبی از تو دارد یا نه برعکس
اینکه رویایی شدی برای زندگی‌اش یا نه درسی شدی برای زندگی؟
به گمانم ذهنیتی که آدم‌ها از خود برای هم به یادگار می گذارند
از همه چیز بیشتر اهمیت دارد
وگرنه همه آمده‌اند که یک روز بروند.

صمد_بهرنگی
@honarnaamehh


Forward from: هنرنامه
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
موسیقی فیلم #تلقین «Inception»
ساخته هانس زیمر Hans Zimmer

آنجا که موسیقی و تصاویر در هم
می آمیزد و لحظات درخشانی را به واسطه نابغه ای به نام کریستوفرنولان جان می بخشد.




@honarnaamehh


Forward from: هنرنامه
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
#فیلم_کوتاه #روشنایی
کارگردان#juan_pablo_zaramella
محصول فرانسه 2014

داستان مردی که می خواهد روشنایی
را به مردم شهرش هدیه دهد.
درسبک #استاپ_موشن تلفیقی از رئال و سورئال



@honarnaamehh


نکته
پدرم همیشه می گفت: زود خوابیدن و زود بیدار شدن آدم را سالم، پولدار و عاقل می کند. در خانه ساعت هشت، چراغها خاموش بود سپیده دم با بوی قوه و بیکن و نیمرو از خواب بلند می شدیم. پدرم یک عمر این دستور را دنبال کرد، جوان مرد و مُفلس و فکر می کنم چندان هم عاقل نبود.

من حرف او را گوش نکردم، دیر خوابیدم، دیر بیدار شدم. حالا نمی گویم دنیا را فتح کرده ام، اما ترافیک صبح ها را دیگر ندارم، از خیلی از دردسرهای معمولی دورم و با آدم های جدید و بی نظیر آشنا شده ام. یکی از آن ها خودم، کسی که پدرم هرگز او را نشناخت.

چارلز_بوکوفسکی

@honarnaamehh


نکته
طومار شیخ شرزین / بهرام بیضایی

شرزین:
بِدانند که مَردُمان همه یکسانند و از تقلبِ روزگار است که برخی صدر می‌نشینند و برخی ذیل...
پس بنگرید در خویش بنگرید:
پایه‌های تختِ سلطان بر دوشِ شماست و پایه‌های تختِ خلیفه بر دوش سلطان، پس آن نیز بر دوش شماست.

مرد:
تو حساب می‌آموزی
حساب کن اگر بُزرگان را بیاموزی چه مُزدهای گران داری!

شرزین:
بیش از اندازه گران من حساب می‌گویم ولی حسابگر نی‌ام
بسیاری می‌آموزند تا ثروت خود را بشمرند من فقرم را می‌شمرم
رعیت صفر است _تا بدانی_ رعیت را در شمار صفر آور و بزرگان همه عددند و سلطان و سالاران برتر شماره‌اند. سلطان نُه است و وزیران و چاکران و سالاران و دیوانان هشت و هفت و شش و پنج و چهار و سه و دو و یک‌اند و رعیت صفر است. با این‌همه بهای هر سلطان به رعیت است و هیچ عدد بی‌‌صفر بزرگ نشود، چنانکه هزار بی صفرهاش بیش از یک نیست؛ بدان که رعیت هیچ می‌نماید و بیش از همه است.

@honarnaamehh


Forward from: هنرنامه
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
#فیلم_انیمیشن_کوتاه

بِنینیBeningni
کارگردان:Elli Vuorinen
محصول:2009
تنهایی عاملی برای بیمار شدن و دوری از مردم

انیمیشنی مفهومی در باره بیماری فرن

@honarnaamehh


Forward from: هنرنامه
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
#ویژه

سکانس پایانی فیلم
مرد فیل نماThe Elephant Man
اقتباسی از داستان «مرد فیل نما و خاطرات دیگر»
ساخته دیویدلینچ
محصول: ,1980
@honarnaamehh


Forward from: هنرنامه
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
#سکانس_برتر

مردفیل نما
کارگردان: دیویدلینچ
محصول:1980
روایت زندگی تلخ جوزف مریک (در فیلم با نام جان مریک) است. نامزد ۸ جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم سال

@honarnaamehh


یادداشت فیلم مرد فیل نما:

فارغ از تمامی وجوهات مختلف این فیلم من قصد دارم در ابتدا به این جمله در فیلم بپردازم که خود گویای هر چیز است. "من حیوان نیستم، من انسانم ، من یک مرد هستم،" "جان مریک" یک معلول است که مورد سوء استفاده فردی به نام "بایتس" قرار گرفته است. "بایتس" در ازای گرفتن پول از مردم "جان" را تخت عنوان "مرد فیل نما" در سیرک نمایش می دهد. او "جان" را آزار میدهد و کتک میزند. "جان" سالها این وضع را تحمل میکند و به نا امیدی از بهتر شدن اوضاع می رسد.

این فیلم فریاد حقوق بشر است. این که چون فردی شبیه به دیگران نیست و معلولیتی دارد، دچار چنین فرجام دردناکی می شود. و "جان" با تمام وجود فریاد میزند که انسان است او از این رو که انسان است برای خود حق قائل میشود با این وجود که میداند ظاهری متفاوت دارد.

مقوله حقوق "جان" دستمایه اصلی فیلم است. در جایی "جان" میگوید که هر روز انجیل میخوانده و از خداوند طلب لطف میکرده است. آن مقوله حقوق بشر و این تفسیر از امید که در داستان زندگی "جان" وجود دارد، هر بیننده ای را به تفکر وادار میکند. و موجب میشود که او با "جان" همدردی کند. خصوصا اینکه مساله حقوق بشر و امید دو موضوع بسیار با اهمیت در دنیای امروز است که متاسفانه در حال از دست دادن هر دوی آنها در بعضی نقاط جهان، مخصوصا جهان سوم هستیم.

برخی معتقد هستند که ماجرای این فیلم واقعی است!
با یک داستان پربار طرفیم. شخصیت ها سر جای خود قرار دارند و داستان با پختگی جالبی روایت می شود و به پایان میرسد. یک نکته جالب دیگر که در داستان است مساله "تریوس" است.

"ترویس" وقتی "جان" را برای اولین بار میبیند چون یک پزشک است فورا تشخیص میدهد که او بیمار است و نیاز به درمان دارد. بعد از مدتی او برای ارضاء حس کنجکاوی به سراغ "جان" می رود و او را دستمایه مشهور شدن خود قرار میدهد. بعد از مدتی او متوجه میشود که چه اشتباهی کرده و در جایی از فیلم می بینیم که "تریوس" دچار عذاب وجدان شده است. او در صدد جبران بر می آید اما "جان" قبلا توسط "بایتس" ربوده شده است. اینکه "تِروِس" در جایی به زنش می گوید که احساس میکند با "بایتس" هیچ فرقی ندارد قابل توجه است.

@honarnaamehh


ویژه
معرفی و بررسی یک فیلم مطرح از دیوید لینچ

مرد فیل‌نماThe Elephant Man
کارگردان: دیوید لینچ
تهیه‌کننده: جوناتان سنگر
نویسنده: کریستفر دیور
اریک برگرن
دیوید لینچ
بازیگران:آنتونی هاپکینز
جان هرت. آن بنکرافت
وندی هیلر. جان گیلگد
فیبی نیکولز. پاتریشیا هاج
موسیقی"جان موریس
محصول:۱۹۸۰
جوایز :
نامزد جایزه اسکار: بهترین بازیگر مرد نقش اول، بهترین کارگردانی هنری و طراحی صحنه، بهترین طراحی لباس، بهترین کارگردانی، بهترین تدوین، بهترین موسیقی متن، بهترین تصویربرداری، بهترین فیلمنامه ی اقتباسی.


خلاصه داستان :
جان مریک (مرد فیل نما) به خاطر یک عارضه مادر زادی دچار یک نوع ناهنجاری شدید ظاهری است .از او در سیرک ها به عنوان یک حیوان استفاده میشود .دکتر تراویس جان مریک را از صاحب سیرک میخرد و به کمک او برای معالجه میپردازد اما مشکلاتی در راه است
لندن، ۱۸۸۴٫ جراح جوان بلندپروازی به نام «فردریک تِروِس» (هاپکینز) در یک بازار مکاره، در یکی از چادرهای نمایشی موجود ناقص الخلقه ای (هرت) را با عنوان «مرد فیل نما» می بیند و بعدتر او را از گرداننده نمایش می خرد و برای معاینه به بیمارستان می برد. بالاخره نیز او را به عنوان یک انگلیسی با نام «جان مریک» به همکارانش معرفی می کند. کم کم نشانه های ذوق و هوش «مریک» آشکار می شود و با پخش شدن شهرتش، «کندال» (بنکرافت) بازیگر مشهور هم به دیدنش می آید. اما شبی با هجوم عده ای برای تماشای او – و دیدن صورت خودش در آینه – این آرامش برهم می ریزد. «مریک» می گریزد و دوباره سر از سیرک در می آورد… و بالاخره – در حالی که به شدت بیمار است – نزد «تروس» باز می گردد و پیش از مرگ، ساختن ماکت کلیسای جامعش را تمام می کند.

از زبان دیوید لینچ:

«كشته مرده فیلم نیستم. متاسفانه وقت ندارم و به همین دلیل به سینما نمی روم. وقتی هم كه به سینما می روم خیلی عصبانی می شوم چون خیلی نگران كارگردان هستم و این باعث می شود نتوانم به راحتی ذرت بو داده ام را هضم كنم.» «صحبت كردن درباره معنی چیزها برایم آزاردهنده است. بهتر است چیز زیادی درباره معنی چیزها ندانیم. چون معنی، امری كاملاً شخصی است و معنی یك چیز برای من متفاوت با معنی آن چیز برای دیگری است.» «فكر می كنم ایده ها خارج از ما وجود دارند. فكر می كنم همه ما با عالمی ذهنی در ارتباطیم. اما جایی بین اینجا و آنجا ایده ها وجود دارند. تصور می كنم ذهن به اندازه كافی آگاه نیست تا به هر جایی كه با آن در ارتباط است برود. اما مقداری آگاهی از آن قلمرو وجود دارد. وقتی ایده ها در بخش آگاهی تان پرواز می كنند، می توانیم آنها را به دام بیندازیم. اما اگر خارج از آگاهی تان باشند، حتی از وجودش خبر ندارید. پس امیدوار باشید كه بتوانید بخش آگاه ذهنتان را وسیع تر كنید یا اینكه امید داشته باشید كه ایده ها در حریم ذهنی تان پرواز كنند.» «دوست دارم فیلم بسازم چون علاقه مندم به جهان دیگری بروم. دوست دارم در دنیایی دیگر گم شوم و برای من سینما مدیومی جادویی است كه به من اجازه می دهد در تاریكی رویا ببینم. گم شدن در درون جهان فیلم شگفت انگیز است.»👇👇👇
@honarnaamehh

20 last posts shown.