قبلا، یک تلویزیون چهارده اینچ بود و جمع همه خانواده؛ میدانستیم کی چی دوست داره، سلیقه کی کدومه؛ احترام به سلایق همدیگه هم حالیمون بود. برنامه کودک رو گاهی بابا هم باهامون نگاه میکرد. ما هم پای اخبار، مشقهامونو مینوشتیم. بقیه وقتها هم خاموش بود تلویزیون...حالا هر کی یک صفحه چند اینچی داره و دنیای خودش توی اتاق دربسته. هرکی هرچی دوست داره دانلود میکنه و تماشا میکنه. کمتر همو میشناسیم و از سلایق هم خبر داریم. حالا فرم دیگهای شده زندگی...
@chehel_salegi
ساعت ۲ عصر جمعه شد. یادم اومد که چقدر جمعه شاد بودیم که زمان برنامه کودک زیادتر بود. دلم هایدی خواست. هاچ زنبورعسل، حنا دختری در مزرعه، بچه های آلپ، پسر شجاع و ازین برنامه کودکهای عصر جمعه، بعد از قصه ظهر جمعهی رضا رهگذر از رادیو که با هزاااار التماس، موج میداد و کمتر خشخش میکرد...چقدر نسل خوشبختی بودیم ولی؛ قصه شب و قصههای ظهر جمعه داشتیم و کیف اینها به همه دنیا میارزید. اینطور نیست؟
#محبوبه_احمدی (@mahmadi_b )
@safar_chehelsalegi
@chehel_salegi
ساعت ۲ عصر جمعه شد. یادم اومد که چقدر جمعه شاد بودیم که زمان برنامه کودک زیادتر بود. دلم هایدی خواست. هاچ زنبورعسل، حنا دختری در مزرعه، بچه های آلپ، پسر شجاع و ازین برنامه کودکهای عصر جمعه، بعد از قصه ظهر جمعهی رضا رهگذر از رادیو که با هزاااار التماس، موج میداد و کمتر خشخش میکرد...چقدر نسل خوشبختی بودیم ولی؛ قصه شب و قصههای ظهر جمعه داشتیم و کیف اینها به همه دنیا میارزید. اینطور نیست؟
#محبوبه_احمدی (@mahmadi_b )
@safar_chehelsalegi