بیش از این با من بیچاره جفا نتوان کرد
با وجود ستمش ترک وفا نتوان کرد
چون طبیب من دلخسته تو باشی چه کنم
درد خود را ز تو ای دوست نهان نتوان کرد
در فراق رخ چون ماه تو ای نور دو چشم
غیر خون جگر از دیده روان نتوان کرد
دل ما برد رخ و لعل تو ای دوست ولی
تکیه بر آتش و بر آب روان نتوان کرد
اشتیاقی که مرا هست به دیدار رخت
شرح آن ای دل و دینم به زبان نتوان کرد
پایمردی کن و دریاب که از درد فراق
بیش از این بر سر کوی تو فغان نتوان کرد
هم به فریاد من خستهٔ بیچاره برس
دل چو بردی ز برم قصد به جان نتوان کرد
جان و دل هر دو زیان است مرا در غم تو
لیکن اندیشهٔ این سود و زیان نتوان کرد
#جهان_ملک_خاتون
@chaameghazal 🌙
با وجود ستمش ترک وفا نتوان کرد
چون طبیب من دلخسته تو باشی چه کنم
درد خود را ز تو ای دوست نهان نتوان کرد
در فراق رخ چون ماه تو ای نور دو چشم
غیر خون جگر از دیده روان نتوان کرد
دل ما برد رخ و لعل تو ای دوست ولی
تکیه بر آتش و بر آب روان نتوان کرد
اشتیاقی که مرا هست به دیدار رخت
شرح آن ای دل و دینم به زبان نتوان کرد
پایمردی کن و دریاب که از درد فراق
بیش از این بر سر کوی تو فغان نتوان کرد
هم به فریاد من خستهٔ بیچاره برس
دل چو بردی ز برم قصد به جان نتوان کرد
جان و دل هر دو زیان است مرا در غم تو
لیکن اندیشهٔ این سود و زیان نتوان کرد
#جهان_ملک_خاتون
@chaameghazal 🌙