و عشق آمد و با شوق انتخابم کرد
مرا که شهر کر و کورها جوابم کرد
سمند نقره نلاش را شبانه زین کردیم
گرفت دست مرا، پای در رکابم کرد
و عشق چشم مرا بست و مشت من وا شد
و عشق بود که وابستهی نقابم کرد
مرا به جنگلی از وهم و نور و رویا برد
میان کلبه کمی ورد خواند و خوابم برد
و عشق هیات دوشیزهای اصیل گرفت
سپس به لهجهی فیروزهای خطابم کرد
کنار سُرخیِ شومینه سفرهای گسترد
نشست با من و شرمندهی شرابم کرد
دو تکه یخ ته هر استکان ِمیانداخت
و عشق بر لبم آتش نهاد و آبم کرد
گرفت دست مرا در سماع بی خویشی
و چند سال گرفتار پیچ و تابم کرد
و عشق دختری از جنس شور بود و شراب
خمار بودم و با بوسهای خرابم کرد
و عشق آمد و دستور داد: حاضر شو!
در این کویر نمان چشمهای مسافر شو!
و عشق بغض مرا از نگاه خیسم خواند
گرفت زندگیام را و گفت: شاعر شو!
و عشق خواست که این گونه در به در باشم!
که ابر باشم و یک عمر در سفر باشم
#علیرضا_بدیع
@chaameghazal ⛱️
مرا که شهر کر و کورها جوابم کرد
سمند نقره نلاش را شبانه زین کردیم
گرفت دست مرا، پای در رکابم کرد
و عشق چشم مرا بست و مشت من وا شد
و عشق بود که وابستهی نقابم کرد
مرا به جنگلی از وهم و نور و رویا برد
میان کلبه کمی ورد خواند و خوابم برد
و عشق هیات دوشیزهای اصیل گرفت
سپس به لهجهی فیروزهای خطابم کرد
کنار سُرخیِ شومینه سفرهای گسترد
نشست با من و شرمندهی شرابم کرد
دو تکه یخ ته هر استکان ِمیانداخت
و عشق بر لبم آتش نهاد و آبم کرد
گرفت دست مرا در سماع بی خویشی
و چند سال گرفتار پیچ و تابم کرد
و عشق دختری از جنس شور بود و شراب
خمار بودم و با بوسهای خرابم کرد
و عشق آمد و دستور داد: حاضر شو!
در این کویر نمان چشمهای مسافر شو!
و عشق بغض مرا از نگاه خیسم خواند
گرفت زندگیام را و گفت: شاعر شو!
و عشق خواست که این گونه در به در باشم!
که ابر باشم و یک عمر در سفر باشم
#علیرضا_بدیع
@chaameghazal ⛱️