هنر برای هنر


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified



کانال تلگرامی هنر برای هنر
@ali_khdk
‌ به علت صرف وقت برای تهیه مطالب،
انتشار آنها #حتما" با ذکر منبع انجام گیرد.
h_b_h آیدی سابق

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter




​​​​​​مایلز جانسون در سال ۱۹۹۳ در بریتانیا متولد شد. چند سال اول از دوران کودکی در برونئی، زندگی کرد، و خودش آن سال‌ها را و فضای کودکی‌اش را بسیار با اهمیت می‌داند. او خویش را از ریاضیات، فیزیک، فلسفه، هنر و تمام جهان پیرامون، تاثیرپذیر می‌داند.
خودش می‌گوید:
"من همیشه احساس حسادت، ترس، و تنهایی‌ای درونی را الهام بخش به خود احساس کردم. ادامه‌ی دوره‌های مدرسه من در همپشایر انگلستان بود. پس از درگیر شدن در انجمن‌های هنری به عنوان یک نوجوان، به سوئد رفتم تا در سن ۱۸ سالگی در آکادمی هنرهای تجسمی سوئد تحصیل کنم. حالا من نیمه وقت به عنوان یک مدرس در همان مدرسه کار می‌کنم در حالی که در حال کار بر روی کار خودم نیز هستم. درون ما در لحظات حیاتی زندگی ما معنا می‌یابد. به جای تمرکز بر بازنمودهای ادبی جهان، من ویژگی‌های سورئال و انتزاعی ذهنیت‌مان را با هدف ایجاد آثاری با تشدید عاطفی عمیق نشان می‌دهم. من معتقدم که هنر جهان را به جایگاهی بهتر تبدیل می‌کند، و آدمی هنوز مسیری طولانی را برای شناخت درون خویش نپیموده است."

📝منبع: سایت هنرمند
#miles_johnston
@artforartt


باید ایتالیایی زندگی کرد یا آلمانی؟

📚چند هفته پیش، سطر جالبی در یادداشت‌هایم پیدا کردم. نمی‌دانم از چه زمانی آنجا بوده یا چطور اصلاً وارد یادداشت‌های من شده است. آن سطر این بود: «هدف زندگی، از نظر پاسکال، شادکامی، صلح، یا شکوفایی نیست، بلکه زنده بودن است». به عقیدۀ من این سطر را ممکن است معلم و دوستم، هیوبرت دریفوس، نوشته باشد. هیوبرت در ماه آوریل (۲۰۱۷) در سن ۸۷ سالگی درگذشت.

🔹خب حالا یعنی چه که هدف زندگی زنده بودن است؟! به این فکر کنید که چطور ممکن است، در عمل، زندگی به مُردگی تبدیل شود. می‌دانید چطور این اتفاق می‌افتد: بیدار شو، برو سر کار، کار کن، ناهار بخور، اضافه‌کاری کن، سر راه برو کافه، بعد هم باشگاه، آخر سر هم تلویزیون ببین.
تا مدتی این روال فوایدی دارد و مایۀ ثبات آدم می‌شود؛ راحت است چون پیش‌بینی‌پذیر است. اما خیلی زود روزها در امتدادی بی‌نهایت در پس و پیش شما کِش می‌آیند؛ و در نهایت شما در درون آن‌ها پژمرده می‌شوید و فرومی‌میرید. روزها تنها خالی از معنا نیستند، بلکه به دلیل اصرارشان بر این بی‌معنایی بی‌رحمانه هم می‌شوند. زندگی‌ای دارید که اعلام می‌کند دیگر زنده نیستید.

🌿دست‌کم دو پاسخ طبیعی، اما به یک اندازه ناقص، به این اعلام وجود دارد: یا باید دائماً دنبال چیزهای تازه باشی، یا معنای باثبات‌تر و عمیق‌تری برای همین روال عادی پیدا کنی. در قرن هجدهم، این پاسخ‌ها به ترتیب در ایتالیا و آلمان داده می‌شدند.

🔸انسان ایتالیایی -که الگوی اصلی‌اش جاکومو کازانووا بوده- به این نتیجه می‌رسد که عنصر غایب در زندگی‌اش «خودانگیختگی» است: او در روال خود مرده است، چون این روال همۀ امیال طبیعی را می‌کشد. برای دوباره زنده شدن، خودش را با شور و اشتیاق متعهد می‌کند که از امیالش پیروی کند، تا هر جا که خواستند او را ببرند.
معشوقه‌های فراوانی می‌گیرد، عشق‌های مهیج و سوزان! اما در نهایت هر کدام را به امید بعدی رها می‌کند؛ او در لحظه زندگی می‌کند بدون هر گونه توجهی به تعهداتش در گذشته یا امکان‌هایش در آینده. زندگی او از هیجانی خام به هیجانی دیگر در حرکت است. اما بالاخره منزوی، بی‌ثبات، و لگام‌گسیخته می‌شود، به کسانی که پیرامونش هستند آسیب می‌رساند. با هیچ‌کس نمی‌تواند وارد رابطه‌ای اصیل بشود، و واقعاً نمی‌داند کیست. او ناامید می‌شود.

🔹انسان آلمانی (کانتی) رویکرد دیگری اتخاذ می‌کند. او به این نتیجه می‌رسد که مشکل زندگی‌اش نداشتن دلیل برای روال جاری‌اش است؛ پس دنبال دلیل می‌گردد. برای خودش داستانی می‌سازد، داستانی که توجیه معناداری برای #زندگی روزمره‌اش فراهم بیاورد؛ و بعد دوباره وارد روال می‌شود، این بار مصمم به زندگی کردن با این دانش که زندگی هر قدر هم که کسالت‌بار و کُشنده باشد، بالاخره موجّه است و بنابراین باید آن را ادامه داد. وظیفه‌اش است که زندگی کند!
اما با اینکه چراییِ کاری که می‌کند را می‌داند، نمی‌تواند از این احساس فرار کند که با انجام دادن این کار به هر حال باز هم زندگی نمی‌کند. یکنواختی دوباره خودش را تحمیل می‌کند. او نمی‌تواند از عرض‌اندامِ بی‌رحمانۀ پوچیِ این یکنواختی فرار کند. او ناامید می‌شود.

🔺اما درمورد راه‌حل سوم، یعنی زنده بودن، یک مثال ساده را در نظر بگیرید: عشقی که هنگام خیره شدن به صورت معشوق خود احساس می‌کنید. وقتی عاشق هستید، شما زنده‌اید؛ کل جهان ضرباهنگی معنادار دارد. طبیعی است که بخواهید آن زنده بودن را نگه دارید، کاری کنید تا همیشه دوام داشته باشد، و به جز در صورت معشوقِ شما در کجا می‌تواند باشد؟

وقتی واقعاً احساس زنده بودن می‌کنید، به طریقی، گذشته و اکنون و آینده‌تان در کنار هم معنا پیدا می‌کند، همچون یک کل یکپارچه که همیشه وعدۀ آن داده شده است.
من گاهی اوقات واقعاً احساس زنده بودن می‌کنم، مثلاً، وقتی که به دانشجوها درس می‌دهم. وقتی خوب پیش می‌رود، وقتی با هم ارتباط برقرار می‌کنیم و درگیر می‌شویم و کلاس پر از سروصدا می‌شود، از نظر من، خاص بودن آن لحظه به این دلیل است که وعده‌های نهفته در لحظات مشابهی از کودکی و جوانی خودم را محقق می‌سازد. اعتباری است برای آنچه در گذشته رخ داده و همین طور مهیا شدن برای چیزی است که در آینده خواهد آمد.


🖌نوشته: شان دورنس کلی
📝ترجمۀ: محمد باسط
📌منبع: وبسایت ترجمان

@artforartt
@artperception


وقتی طوفان تمام می شود،
یادت نمی آید چطور از دل آن گذشتی،
چطور از آن جان به در بردی.
حتی مطمئن نیستی که
آیا واقعا طوفان تمام شده است یا نه.
اما در این میان یک چیز قطعی است.
وقتی طوفان را پشت سر می گذاری
دیگر همان آدم قبل از وقوع طوفان نیستی.

همه قصه طوفان همین است.

#هاروکی_موراکامی

🎨 ایوان آیوازوفسکی، موج نهم، ۱۸۵۹

@artforartt



پیرمرد جواب داد: من هم باید ترک کنم.
من هر روز فقط دو نخ سیگار می کشم،
برای همین نباید زیاد سخت باشد.
اما می دانی، رفتن به مغازه
برای سیگار خریدن
و آمدن به این جا برای سیگار کشیدن،
خودش کمک می کند وقت بگذرد.
من را به تحرک وا می دارد
و نمی گذارد زیاد فکر کنم...

گفتم: یعنی می گویید
برای سلامتی تان سیگار می کشید؟

پیرمرد با نگاهی جدی گفت: دقیقاً.


📚 #هاروکی_موراکامی، کجا ممکن است پیدایش کنم

@artforartt



تئودوروس ونگوگ، به هلندی Theodorus van Gogh ملقب به تئو یک دلال آثار هنری موفق هلندی بود. وی برادر کوچک و حامی #ونسان_ونگوگ بود.

او در ۱۸۵۷ در روستای خروت زوندرت در استان برابانت شمالی، هلند به دنیا آمد. ونسان ونگوگ برادر بزرگتر او بود که مورد حمایت مالی تئو قرار داشت. تئودوروس همیشه با ونسان رابطهٔ بسیار صمیمی‌ای داشت و نامه‌های بسیاری به یکدیگر می‌نوشتند. تئو در واقع تنها فردی بود که در زمان حیات ونسان او و نقاشی‌هایش را عمیقاً درک می‌کرد. او همچنین تنها کسی بود که هنگام مرگ ونسان در کنارش بود و هر کاری که از دستش برمی‌آمد برای نجات زندگی او انجام داد. او در سن ۳۳ سالگی و شش ماه پس از مرگ برادرش ونسان درگذشت.

تئو حتی زمانی که خود دستش تنگ بود مخارج ونسان را می‌پرداخت و در ازای آن ونسان تابلوهایش را برای او می‌فرستاد. او مخارج سفر ونسان به آرل در جنوب فرانسه و اقامتش در آن شهر را از درآمد خود پرداخت. ونسان امیدوار بود بتواند چند سال در آن‌جا با خیال آسوده کار کند تا سرانجام روزی با فروش تابلوهایش زحمات برادرش را جبران کند، البته این آرزوی ونسان هیچ‌گاه برآورده نشد.

وی به فروش تابلوهای نقاشی اشتغال داشت و باعث آشنایی ونسان با نقاشان امپرسیونیست شد. نقش او در محبوبیت نقاشان امپرسیونیستی چون #کلود_مونه با ترغیب کارمندانش به خرید آثار آنان مهم بود.

📖 @artforartt


نقاشی از چهره تئو ونگوگ — ۱۸۸۷
اثر #ونسان_ونگوگ

پیش از این تصور می‌شد این یک خودنگاره از ونسان باشد ولی تحقیقاتی در سال ۲۰۱۱ نشان داده‌است که این چهره تئو است.

#van_Gogh



هرکسی که به نقاشی هایم نگاه میکند،
وانمود می کند که از آنها چیزی می فهمد،
انگار ضروری است که همه آن را بفهمند
در حالی که می توانند نگاه کنند و عشق بورزند.

#کلود_مونه

@artforartt

6.7k 1 167 6 89

​​...
همه ی آن زیبایی را
به جُرمِ زیبایی
نابود کرده بودند!!
آن ها
ترسیده بودند
از آن مردی که چشم های زیبا داشت
ما نیز ترسیده بودیم
فهمیده بودیم
که باز هم با چنین اتفاقاتی مواجه خواهیم شد.

فهمیده بودیم
که هیچ کس
تحمّل زیبایی و قدرت طبیعی را نخواهد داشت
فهمیده بودیم
که دیگران
اجازه نخواهند داد
که کسانی مثل آن مرد
وجود داشته باشند
و فهمیده بودیم
که این گونه
خیلی ها
محکوم به نابودی خواهند شد!

قسمتی از شعر
"مردی با چشم هایِ زیبا"
اثر #چارلز_بوکوفسکی

📖 @artforartt


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
▪️دست‌ها در سینمای برگمان

پاسکال اعتقاد داشت که دست‌ها حرف می‌زنند، دست‌ها روح دارند و دست هر آدم بیشتر از هر عضو دیگر بدن او در بیان عقایدش نقش دارد.


@artforartt
@edmaanart



پرتره دکتر گاشه یکی از مورد ستایش ترین نقاشی های #ونسان_ونگوگ نقاش هلندی است.نقاشی چهره دکتر پاول گاشه است که در ماههای آخر زندگی ونگوگ از او مراقبت کرد.دو نسخه معتبر از این پرتره وجو دارد،که هر دو در ژوئن ۱۸۹۰ در اور سور اواز کشیده شده است.هر دو نسخه دکتر گاشه را که روی یک صندلی نشسته و سرش را به بازوی راست تکیه داده نشان می دهد.اما آن دو از نظر رنگ آمیزی و سبک متفاوت هستند. در ۱۹۹۰ این نسخه (نسخه اول) با ۸۲٫۵ میلیون دلار در حراجی نیویورک رکورد دار بالاترین قیمت فروش شد.

در سال ۱۸۹۰ تئو برادر #ونگوگ بدنبال خانه‌ای برای او که از بیمارستان روانی در سنت رمی مرخص شده بود می‌گشت. با توصیه #کامی_پیسارو – بیمار سابق دکتر گاشه که به تئو دربارهٔ علاقه گاشه برای کار با هنرمند گفته بود — تئو برادرش را به دومین خانه دکتر در اواز فرستاد. اولین برداشت ونگوگ از گاشه خوب نبود. در نامه‌ای به برادرش خاطر نشان کرد: "فکر می‌کنم ابداً نباید روی دکتر گاشه حساب کنیم. فکر می‌کنم او از من بیمارتر است، زمانی که مرد نابینایی، نابینای دیگری را هدایت کند، هر دوی آنها در گودال نخواهند افتاد؟" اگر چه در نامه‌ای که تاریخ دو روز بعد را دارد به خواهرش ویلهلمینا، اطمینان داد: "دکتر گاشه یک دوست واقعی است، آنقدر از نظر بدنی و فکری به هم شبیه هستیم که او را مثل برادرم می‌دانم."

@artforartt


پرتره دکتر گاشه — ۱۸۹۰
#ون_گوگ

Portrait of Dr. Gachet — 1890
#van_Gogh

@artforartt




هر یک از زنانی
که زمانی
بی تفاوت از کنارشان گذشته ای
تمام دنیای مردی بوده اند...

همین زن که از اتوبوس پیاده شد
با چشمهای معمولی، و کیفی معمولی تر
و تو معصومش پنداشتی
روزی، جایی، کسی را آتش زده
با همان ساقهای معمولی
و انگشتهای کشیده...
شک ندارم
مردی هست
که هنوز، در جایی از جهان
منتظر است آن زن
خوشبختی را
در همان کیف چرم معمولی
به خانه اش ببرد...

#چارلز_بوکوفسکی


@artforartt




گرانت‌هافنر در سال ۱۹۷۸ در برکلی کالیفرنیا به دنیا آمد.

گرانت یکی از ساکنان خاورمیانه لانگ آیلند است که بیشتر عمرش را در این منطقه گذرانده است. تصاویر او الهام‌گرفته و منعکس‌کننده جاده‌ها،مناظر هموار و آبی رودهای اطراف هستند که او در حین سفرهای همیشگی آن‌ها را می‌بیند.  
او میگوید:
«کار من به‌مرورحافظه، گذار، حرکت و رابطه زیستی بین انسان و طبیعت می‌پردازد. مناظر خطی و رویایی در طول طلوع آفتاب، درطول جاده‌های آرام کشور و راههای آبی جزیره لانگ و اخیراً ماساچوست الهام می‌گیرم. جاده‌های مستقیم، خطوط افقی دشت‌ها و بدنه‌های آرام آب که مرا احاطه کرده‌اند، مرا با موضوع بی پایانی گرفتار کرده‌اند. کار من مبالغه می‌کند و تقاطع آسمان و جاده باز را بررسی می‌کند.

این مناظر که در رنگ‌های برجسته، پر از شکلات و اغلب رنگ‌های نئون نمایش داده می‌شوند ، آرامش مناظر روستایی را تجسم می‌کنند و زیبایی زادگاهم را برجسته می‌کنند، زیبایی‌ای که اغلب نادیده گرفته می‌شود.
هر وقت که ممکن باشد سعی می‌کنم ساکت بنشینم و در سکوت،
تغییرات ظریف‌را در گذر از صبح تا  شب را تجربه کنم و با تمام حواسم لمس‌ کنم».

📖منبع: سایت رسمی گالری ساچی لندن
📝ترجمه: عاطفه یزدانی

#Grant_Haffner
@artforartt


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
#ویدیویی کوتاه از لحظات نقاشی کِشیدنِ
پیِر آگوست رنوآر، نقاش مشهور فرانسوی، از سردمداران سبکِ امپرسیونیسم در خانه اش و در سن ۷۸ سالگی، یعنی سال ۱۹۱۹ میلادی.

🎥 @artforartt

17 last posts shown.